چند روز قبل در آستانه از سرگیری مذاکرات وین میان ایران و 1+4، «کنث مککنزی» فرمانده نیروهای تروریست آمریکایی در منطقه غرب آسیا (سنتکام) در مصاحبهای با مجله «تایم» با تکیه بر اظهارات رئیسجمهور آمریکا درباره برنامه هستهای ایران گفت: «رئیسجمهور ما گفته آنها به سلاح هستهای دست پیدا نخواهند کرد». او در ادامه با ادعایی تعجببرانگیز و غیرکارشناسی گفت: «در این پرونده، دیپلماتها هدایت امور را در دست دارند اما ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا برنامههای متنوعی دارد که میتوانیم در صورتی که به ما دستور داده شود، آنها را اجرا کنیم». این اظهار نظر مککنزی در رسانههای غربی به عنوان یک هشدار جدی از سوی آمریکا برجسته شد و برای ساعتها تیتر یک رسانههای اصلی غرب بود. این در حالی است که مککنزی در ابتدای مصاحبه خود صراحتا بر توان اثبات شده موشکهای ایران برای حمله دقیق به اهداف اذعان کرده بود. مککنزی گفت: «یک کاری که ایرانیها طی ۳ تا ۵ سال گذشته انجام دادهاند، این است که پلتفرم بسیار قابلی از موشکهای بالستیک ساختند». مککنزی درباره حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد اظهار داشت: «ما قدری شانس آوردیم. ما در بحبوحه انجام یک تمرین نظامی بودیم اما نیروهایی را که در حال انجام مأموریتهای انسانی بودند، خارج کردیم. بنابراین کسی در آن حملات کشته نشد. البته این صرفاً به خاطر اقدام ما بود، نه اقدام دشمن که قصد داشت آمریکاییها را بکشد». این بخش از اظهارات مککنزی در کنار ادعای وی مبنی بر برخورداری سنتکام از برنامههای متنوع برای اجرا در برابر ایران نوعی تناقض و استیصال را نشان میدهد. به عبارت دیگر ژنرال مککنزی و کارشناسان تحت امر او بخوبی واقفند اقدام نظامی علیه ایران، گزینهای نیست که حتی «امکان فکر کردن» به آن وجود داشته باشد. در تشریح این گزاره میتوان گفت اگرچه عرصه کنونی تقابل نظامی و درگیری بین کشورها تحت تاثیر جنگهای هیبریدی قرار گرفته و مؤلفههایی نظیر جنگهای سایبری، تقابل نظامی مبتنی بر هوش مصنوعی و مباحثی از این دست در اولویت کشورهاست اما واقعیت امر این است که توقف دانش بومی ایران در زمینه فناوری هستهای گزینهای است که تنها از طریق کنترل سرزمینی و به بیان دقیقتر اشغال کشور امکانپذیر است تا به طور بالقوه حکومت ایران را به یک نظام سرسپرده و تحت قیمومت آمریکا مبدل و وضعیت غیرهستهای ایران را حفظ کند. به رغم حمایت گسترده ایالات متحده از جلوگیری از ساخت سلاح هستهای توسط ایران، این گزینه تقریبا هرگز توسط هیچ ناظر جدی پیشنهاد نمیشود. ضمن اینکه توان رزمی و دفاعی ایران در عرصه سایبری در کنار قدرت موشکی آن امری مسجل است. علاوه بر این سرمایهگذاری ایران در سالهای اخیر در عرصه هوش مصنوعی و کاربرد این فناوری در موشکهای میانبرد خود حاکی از آمادگی ایران برای تقابل با دشمنان در این عرصه است.
در همین زمینه «آتلانتیک» در گزارشی به رد امکان حمله نظامی منجر به اشغال سرزمینی ایران پرداخته است. در این گزارش آمده است:«در صورت حمله نظامی به ایران، تهران میتواند حتی قبل از شروع حمله نظامی، هزینههای گزافی را به ارتش ایالات متحده تحمیل کند. در این بین با وجود همه توان تکنولوژیک و قدرت رزمی ایران مؤلفهای به نام ژئوپلیتیک ایران نیز عامل جدی در برابر هر گونه تهاجم و تخاصم خارجی بویژه از جانب آمریکا خواهد بود. اخیرا مرکز «Stratfor» به عنوان یک شرکت خصوصی مشاور اطلاعاتی، فتح ایران را به عنوان «یک قلعه که از ۳ طرف توسط کوهها و از طرف چهارم توسط اقیانوس احاطه شده است، با یک زمین کویری در مرکز آن» بسیار دشوار دانسته بود.
در حالی که «قدرت توقف آب»* با توجه به عصر مهمات هدایتشونده دقیق، تهاجمات آبی- خاکی را چالشبرانگیز کرده است، ایالات متحده از روی ناچاری ترجیح میدهد از طریق یکی از مرزهای زمینی به ایران حمله کند، همانطور که سال 2003 به عراق حمله کرد. بر این اساس میتوان گفت گزینههای محدودی در این زمینه وجود دارد. اگر آمریکا قصد تهاجم از غرب افغانستان را به عنوان محتملترین راه برای حمله به ایران در نظر بگیرد، با توجه به شرایط فعلی منطقه از نقطه نظر لجستیکی، ایجاد یک نیروی مهاجم بزرگ در غرب افغانستان یک کابوس خواهد بود. حال با فرض امکان استفاده از غرب افغانستان، موضوع مهم، جغرافیای منطقه مرزی است. اول اینکه چند رشتهکوه نسبتا کوچک در امتداد منطقه مرزی وجود دارد. وحشتناکتر اینکه، آغاز حرکت از مرز افغانستان و رسیدن به شهرهای بزرگ ایران مستلزم عبور از ۲ منطقه بزرگ کویری یعنی دشت لوت و دشت کویر است. وجود این پهنه بزرگ خاکی و باتلاقی، بشدت توانایی آمریکا را برای استفاده از هر پیاده نظام مکانیزه و احتمالا موتوری محدود میکند. اما درباره مرزهای غربی ایران؛ در شمال غرب ایران با ترکیه، متحد ایالات متحده در ناتو هممرز است. آنکارا که سال 2003 اجازه استفاده از خاک خود را برای حمله به عراق از سوی ایالات متحده رد کرد، طبیعتا این اجازه را در قبال حمله به ایران هم نخواهد داد؛ چه اینکه پیوندهای راهبردی ایران و ترکیه نیز تاکنون با وجود همه تنشهای فیمابین، روابط سیاسی و دیپلماتیک بین این 2 قدرت منطقهای را حفظ کرده است. صرفنظر از این، کوههای زاگرس که مرزهای ایران با ترکیه و بخش بزرگی از مرز عراق را مشخص میکند، تهاجم بزرگ را از این مسیر بشدت دشوار خواهد کرد. تنها استثنا در مرزهای غربی ایران، در جنوب آن است؛ جایی که رودخانههای دجله و فرات با هم برخورد میکنند و آبراه شطالعرب را تشکیل میدهند. این مسیر تهاجمی بود که صدام در دهه 1980 از آن استفاده کرد. با این حال پیوندهای ناگسستنی و عمیق ایران و عراق در عرصههای سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی این 2 همسایه را به متحدان استراتژیک تبدیل کرده است. واقعیت حاکم بر شرایط منطقه نشان میدهد نفوذ منطقهای ایران بویژه در بعد قدرت نرم برای هر رئیسجمهور آمریکا که تصور حمله به ایران از ذهنش عبور کرده، مانعی مستحکم در برابر این گزاره بوده است و تهران تا حد زیادی در چینش سنگرهای خود موفق بوده و پایگاههای بالقوهای که آمریکا در غرب ایران مدنظر داشته تا بتواند از آنجا به ایران حمله کند، بسته است.
بنابراین تنها گزینه باقیمانده آمریکا این است که خط ساحلی جنوبی ایران را که تقریبا 800 مایل امتداد دارد و بین آبهای مجاور خلیجفارس و دریای عمان تقسیم شده است، مورد حمله قرار دهد. در اینجا نیز سازمان دفاعی مستحکمی در برابر هر گونه تجاوزی شکل گرفته است. ایران در ربع قرن گذشته خود را برای چنین اتفاقی آماده کرده است. به طور خاص، ایران روی دستیابی به قابلیتهایی برای اجرای استراتژی منع دسترسی به ساحل تمرکز کرده است. ایران تعداد زیادی موشک هدایتشونده، قایقهای تندرو، پهپادها، زیردریاییها و مینهای ساحلی و دریایی در این منطقه مستقر کرده است. «رابرت کاپلان» در کتاب انتقام جغرافیا، خط ساحلی ایران را اینطور شرح میدهد: «خلیجها، تنگه هرمز و جزایر ایران مکانهای عالی برای مخفی کردن قایقهای تندرو است». مساله این است که جغرافیا یک عنصر کلیدی در برنامهریزی نیروی دریایی ایران است. ضمن اینکه فضای محدود خلیجفارس (عرض دریا) که در بسیاری از نقاط کمتر از 100 مایل دریایی عرض دارد، مانورپذیری ادوات سطحی بزرگ مانند ناوهای هواپیمابر را محدود میکند. در مقابل سواحل شمالی خلیجفارس پر از دماغههای صخرهای است که برای پوشش زمین و عملیات قایقهای کوچک مناسب است. در کنار این موارد برخورداری ایران از جزایر متعدد در خلیجفارس سبب شده ایران روی خطوط اصلی کشتیرانی در خلیجفارس و دریای عمان تسلط کامل داشته باشد».
بر این اساس میتوان گفت ادعاهای واهی نظیر آنچه فرمانده تروریستهای آمریکایی درباره برنامه آنها برای مقابله با ایران مطرح میکند و از سوی رسانههای همسو با آنها برجسته میشود، به هیچ عنوان محلی از اعراب ندارد اما آنچه در این میان باید مدنظر قرار گیرد، ارزشمند بودن قدرت نفوذ منطقهای ایران و صیانت محض از تمامیت ارضی کشور به عنوان یک قدرت برتر منطقهای و فرامنطقهای با هدف حفظ نقطه قوتی به نام عمق استراتژیک ایران است.
رضا عدالتیپور