راهبردها را باید بر اساس برآیند آنها سنجید. راهبرد برای تخلیه هیجان تدوین نمیشود؛ که اگر چنین شد، استراتژی به استراگیجی تغییر ماهیت میدهد. این، حکایت بههم ریختگی سیاست آمریکا در غرب آسیا بهویژه در قبال ایران است. آمریکا در دو دهه گذشته، به هیچ ابزاری برای مهار جبهه مقاومت دسترسی نداشت، مگر آنکه آن را در حد افراط به کار بست. اما نتیجه تحمیل جنگ به ملتهای ایران، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن، و کاربست انواع فشارها، سرشکستگی و سقوط پرسروصدای آمریکا از جایگاه ابرقدرتی بود.
اکنون روزی نیست که چند تحلیل درباره شکست راهبردی آمریکا و اسرائیل، و قویتر شدن جبهه ایران، در محافل غربی منتشر نشود. بهعنوان مشت نمونه خروار، این تحلیلها را مرور کنید:
1) بنیاد کارنگی: چند دهه تحریم آمریکا برای مهار ایران شکستخورده و نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه افزایش یافته است.
2) نشریه فارن افرز: تحریمهای آمریکا علیه ایران، از سر درماندگی است. آمریکا بیش از اندازه به ابزار تکبعدی تحریم تکیه کرده؛ چنانکه در دوره اوباما، سالانه ۵۰۰ نهاد را به بهانههای مختلف تحریم کرد و در دور ترامپ دو برابر شد. بایدن هم، تحریمهای جدیدی را اعمال کرد؛ اما شواهد نشان میدهد تحریم، اغلب موثر نبوده است. استفاده از تحریم ارتباطی با اثربخشی آن ندارد، بلکه همه چیز به افول آمریکا برمیگردد که دیگر نمیتواند مانند قبل اعمال قدرت کند. رؤسایجمهور مأیوس آمریکا، اکنون تیر کمتری در کمان دارند. اما تحریم نه تنها افول آمریکا را آشکار میکند، بلکه باعث تسریع آن میشود. این ابزار، دائما کسلکنندهتر میشود و اوضاع را بدتر میکند. چین و روسیه با خوشحالی برای همکاری با بازیگران تحت تحریم وارد عمل میشوند. احتمال دارد متحدان و شرکا هم خسته شده و از آمریکا فاصله بگیرند.
3) مجله نیوزویک: گزارش دولت بایدن درباره تحریمها، اعتراف به شکست این سیاست است. با این وجود، دولت آمریکا مثل یک کودک وابسته به آبنبات، با تحریم خو گرفته و با وجود شکست، حاضر به کنار گذاشتن نیست. تحریمهای آمریکا در دو دهه اخیر ده برابر شده. اما دیر یا زود، وقتی فقط یک چکش داشته باشید، هر مشکلی را مثل میخ میبینید. آمریکا از برجام خارج شد و علاوه بر تحریمهای سابق، تحریمهای جدیدی را اعمال کرد. اما ایران پس از دو سال تحمل بدعهدی اعلام کرد از تعهدات داوطلبانه در برجام فاصله میگیرد که در نتیجه آن، گسترش سطح غنیسازی است.
4) اندیشکده کوئینسی: افراط در تحریم، آمریکا را ضعیف، و ایران را قوی کرد. تحریم نادرست، نتوانست مانع از گسترش برنامه هستهای شود، بلکه موجب تهاجمیتر شدن رفتار ایران در حملات نیابتی به نیروهای آمریکا و برخی نفتکشها و تأسیسات نفتی شد. تحریمها مانع از فعالیت شبکه نیابتی ایران نشد. هدف تحریم دیگر، فشار برای برانگیختن آشوب در ایران بود اما در نهایت، نتیجه معکوس داشت و قدرت نظامیترین عناصر سیاست ایران را تثبیت کرد. تحریمها اعتماد به جایگزینهای میانهرو را تضعیف کرد. انتظار کاخ سفید برعکس از آب درآمده و ایران در حال تنوع بخشیدن به اقتصاد خود و خروج از وابستگی به درآمد نفت است.
5) روزنامه تایمز اسرائیل: پهپادهای ایران بیترمزتر از موشکهاست. این پهپادها به شکل روزافزون، به لبنان و غزه ارسال رسیده است.
6) روزنامه اسرائیل هیوم: حمله به پایگاه نیروهای آمریکایی در التنف (مرز عراق و سوریه)، ضرب شست و پیام هشداری به آمریکا و اسرائیل بود. در شرایط عادی، حمله نیروهای نیابتی ایران به یک پایگاه آمریکایی، میتواند تنش قابل توجهی را برانگیزد، اما دولت آمریکا اکنون، نه انرژی و نه ارادهای برای مقابله با ایران ندارد. حمله به پایگاه التنف به تواناییهایی اشاره میکند که ایران و متحدانش دارند. ایران سعی میکند آمریکا را خسته کند و هنگامی که خسته شود، نهایتا مجبور است عراق را هم مثل افغانستان ترک کند.
7) مجله نیوزویک: پیام حمله به پایگاه تنف، ضرورت خروج زودتر آمریکا از سوریه است. آمریکا به بهانه داعش میخواست نفوذ ایران را مهار کند؛ اما شکست خورد و نفوذ ایران تقویت شد. با حملات پیاپی به نیروهای آمریکا، سؤال بزرگی پدید آمده؛ آیا ارزشش را دارد؟ آمریکا در جنگ علیه سوریه شکست خورد. ایران با خونسردی عمل میکند. اکنون زمان آن رسیده که با واقعیت مواجه شویم؛ واقعیت همانگونه که هست، - نه آنطور که دوست داریم- باید قبل از اینکه شکست به فاجعه ختم شود، نظامیان را از سوریه خارج کنیم.
8) نیویورک تایمز: آمریکا دیگر قادر به درگیری با ایران نیست. خروج آمریکا از افغانستان، موجب تغییر شرایط منطقه شد. عربستان و امارات میدانند با خروج برادر بزرگتر، دیگر قادر به خصومت سابق با ایران قدرتمند نخواهند بود. آمریکا سالهاست از داوری در خاورمیانه خسته شده؛ عقبنشینی اوباما از منطقه و عدم تمایل ترامپ به انتقام گرفتن از حملات علیه تاسیسات نفتی عربستان، سند این ادعاست. بایدن فقط نظم جدید را قانونی کرد. اکنون دولت سوریه تثبیت شده و دولتهای متخاصم، در حال برقراری رابطه هستند.
9) گزارش شرکت مایکروسافت: مهاجمان سایبری مرتبط با ایران، به دهها شرکت نظامی آمریکا و اسرائیل حمله کرده و موفق به نفوذ در آنها شدهاند. زنجیرهای از حملات، از ماه ژوئیه صدها حساب متعلق به شرکتهای نظامی آمریکا و اسرائیل، بنادر مهم خلیج فارس و شرکتهای حمل و نقل دریایی بینالمللی را هدف قرار داده. این شرکت ها همچنین در زمینه تولید هواپیماهای بدون سرنشین و ماهوارهها فعالیت میکنند. حملات احتمالا برای ردیابی سرویسهای امنیتی دشمن و سازمانهای حمل ونقل دریایی و تقویت برنامه امنیتی خود صورت گرفته است. این دسترسی میتواند به ایران در تقویت برنامه ماهوارهایاش کمک کند».
10) شبکه صهیونیستی آی 24: «ایرانیها سالهاست به لایههای مختلف اطلاعاتی اسرائیل نفوذ کردهاند. قدرت سایبری پیشرفته ایران، با قدرت سایبری آمریکا مقایسه میشود».
اکنون پس از مرور برخی مستندات که اندکی از بسیار است، نوبت طرح یک واقعیت مهم است. تصورش را بکنید: اگر فرعون با ادعای «انا ربّکم الاعلی»، ساحران بزرگ را از سراسر مصر برای مصاف با حضرت موسی(ع) فرا نمیخواند و مردم را نمیترساند، آیا چنان مجالی فراهم میآمد تا پیامبر خدا، به اذن الهی اعجاز کند، «عصای موسی» تبدیل به اژدهایی شود که همه بافتههای ساحران فرعون را ببلعد و ساحران در برابر عظمت این رویداد، به سجده بیفتند و ایمان بیاورند؟ برای چندمینبار، کلاه از سر یوزی رابین مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل افتاد، وقتی سال گذشته خبر رسید که ماهواره نظامی ایران در مدار قرار گرفته و هر 90 دقیقه یکبار از فراز تاسیسات اسرائیل عبور می کند.
او تیرماه 1394 در جمع افسران نیروی هوایی آمریکا گفته بود «ایرانیها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح 110 را برای شکست سامانههای موشکی ساختهاند و بهعنوان یک مهندس باید بگویم به خوبی کار کردهاند. با افزایش دقت موشکها، آنها حالا میتوانند یک بلوک شهری را نابود کنند. باورکردنی نیست: موشکهای بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. ایران نیازی به سلاح هستهای ندارد. آنها میتوانند با موشکهای 2000 کیلومتری نقطهزن، اسرائیل را فلج کنند. آنها از موشک سومار رونمایی کردند که با موتور جت متفاوت از نمونه روسی، دستاوردی بزرگ است. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمیدارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».
دشمن چه فکر میکرد و چه شد؟ به تعبیر قرآن کریم؛ «ام یریدون کیدا. فالذین کفروا هم المکیدون. آیا اراده مکر دارند؟ بلکه کافران، هدف مکر الهی هستند». در میان شادی احمقهای درجه یک آمریکایی از ترور سبعانه سردار سلیمانی، سناتور کریس مورفی درست گفت که هشدار داد: «ژنرال سلیمانی بهعنوان یک شهید، میتواند برای آمریکا به مراتب خطرناکتر باشد. سؤالی که باید از خود بپرسیم این است که او زمانی که زنده بود، خطرناکتر بود یا الان که کشته شده؟». پس از این جنایت بیسابقه در دیماه 98، ورق برگشته و ضربات وارده بر هیمنه آمریکا به شکل بیسابقهای شدت گرفته است. سناتور مورفی سال گذشته هم گفت «پرتاب ماهواره نظامی، سندی بر این واقعیت است که سیاست دولت ترامپ، فقط به تقویت ایران انجامیده و باعث شده تا تهاجمیتر عمل کند. در مقایسه با ۴ سال گذشته، ایران در خاورمیانه تقریبا از هر جهت قدرتمندتر، و آمریکا ضعیفتر شده است».
آمریکا و اسرائیل خیال میکردند ایران پس از ترور سردار سلیمانی، منفعل میشود. اما رویای آنها کابوس شد، وقتی دیدند مردم ونزوئلا، تصویر سردار سلیمانی را کنار قهرمانان آمریکای لاتین گذاشتهاند. ایران را تحریم کردند اما به برکت خون شهدا و پایمردی نیروهای وفادار به آنان، صادرات نفت ایران تا لبنان و ونزوئلا گسترده شد. پیش از آن هم، فروش بنزین را تحریم کردند تا ایران را فلج کنند، اما به همت فناوران خود، نه فقط تولیدکننده، بلکه صادرکننده بنزین شدیم. هر سه دولتهای اوباما، ترامپ و بایدن، مرتکب حمله سایبری شدند، ایران بدلش را زد و از تهدید، فرصتی بزرگتر ساخت. برجام را تلهای برای فریب و اسارت بیپایان ملت ایران میخواستند، اما روحیه استکباریشان، اسباب بیاعتمادی ملت ما را فراهم کرد که یک پیامد راهبردی آن، تغییر بنیادین در رویکرد مجلس و دولت ظرف دو سال اخیر بود.
منطق جمهوری اسلامی، ضد حمله راهبردی با غلبه بر راهبرد دشمن است؛ همان که شهید سلیمانی گفت: «من با تجربه میگویم که میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد، در خود فرصتها نیست. اما شرط آن، این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.». تقلای انگلیس و سپس آمریکا برای راهزنی نفتی و همچنین رفتار مذبوحانه رژیم صهیونیستی در ایجاد ناامنی برای نفتکشهای حامل نفت ایران، فرصتی شد تا دستان قدرتمند ایران برای نقشآفرینی گستردهتر در صحنه جهانی گشوده شود و خط قرمزهای موهوم قدرتها را بشکند. از گلوبال هاوک تا عینالاسد، از عملیات مقاومت در جولان اشغالی علیه تاسیسات صهیونیستی، تا عمق فلسطین اشغالی، و از پایگاه اشغالگران در التنف تا ضرب شست به ناوگان آمریکا در دریای عمان، شواهد انکارناپذیر درباره تغییر معادلات هستند.
روزنامه آلمانی زود دویچه تسایتونگ، دیماه سال گذشته درباره یکی از مصادیق این تغییر معادله نوشت: «حمله استاکسنت در دولت اوباما مانند کاتالیزوری در جهت توسعه توان سایبری ایران عمل کرد. ایران اکنون توان حملات سایبری پیشرفته و ویرانگر را دارد. آغاز این جنگ دیجیتالی، سال ۲۰۰۹ بود که آمریکا و اسرائیل با بدافزار استاکسنت به تأسیسات نطنز نفوذ کردند. سال ۲۰۱۲ ایران برای نخستینبار با ویروس شامومن نشان داد چگونه قابلیتهای حمله سایبری را بهبود بخشیده است. اما حالا دامنه حملات به آمریکا رسیده و مهاجمان، به اسناد و پروندههای پژوهشگران دسترسی پیدا کردهاند».
اگر دزدان دریایی انگلیس، راه را بر نفتکش حامل نفت ایران در جبلالطارق نمیبستند، ایران چگونه میتوانست نفتکش انگلیسی را متوقف و ناوگان نظامی بریتانیای کبیر(!) را چنان تحقیر کند که مجبور به آزاد کردن نفتکش حامل نفت ایران به سوریه شوند؟ و اگر احمقتر از آنها، ناوگان آمریکا در ماجرای سرقت نفت ایران درگیر نمیشد، همسنگران شهید سلیمانی چگونه میتوانستند ضمن تحقیر ناوگان یانکیها، چنان درباره نفتکش حامل نفت سرقتی اعمال قانون کنند که کاخ سفید ناچار از کتمان ماجرا شود؟!
محمد ایمانی