گروه مطالعات ایران دانشکده مطالعات بینالملل دانشگاه جانز هاپکینز اخیرا گزارش جالبی را درباره ضرورت بازنگری سیاست آمریکا در برابر ایران منتشر کرده است. در این گزارش ضمن توجه ویژه به اشتباهات فاحشی که آمریکا در طول چند سال گذشته در قبال ایران مرتکب شده، بر ضرورت تعامل با ایران تاکید شده است. این گزارش در ۱۰ محور واقعیتهای ایران در سالهای اخیر را برای سیاستمداران و سیاستگذاران آمریکایی تشریح کرده است. در این گزارش همچنین به اشتباهاتی که ایالات متحده در طول گفتوگوهای هستهای و قبل از آن در قبال ایران داشته، اشاره شده و آمده است: برای مواجهه با ایران نوین و همچنین پذیرش برخی حقایق درباره جامعه ایران، آمریکا باید تفکر ویژه دوبارهای درباره نوع برخورد با جمهوری اسلامی داشته باشد. این گروه مطالعاتی در ۱۰ محور به اصولی که باید مدنظر سیاستگذاران آمریکایی در قبال ایران قرار داشته باشد، اشاره کرده است.
در نخستین مورد تاکید شده است سالها اعمال تحریم علیه ایران ثابت کرده است جمهوری اسلامی بر خلاف سایر نظامهای انقلابی دنیا ظرفیت منحصربهفرد و نادری در ادامه حیات در شرایط سخت از خود نشان داده است. بر این اساس این گروه مطالعاتی پیشبینی کرده است به احتمال زیاد امکان سقوط نظام جمهوری اسلامی بر اثر فشارهای بینالمللی یا حتی ابزارهای مداخله در جنبشهای داخل ایران و حمایت از گروههای اپوزیسیون یا اعمال تحریمها وجود ندارد. در دومین محور نیز تاکید شده است نظام جمهوری اسلامی متشکل از بازیگرانی منطقی است که در سیاست داخلی و بینالمللی تصمیمات را اتخاذ میکنند و این تصمیمات خارج از شرایط منافع ملی و دوام نظام جمهوری اسلامی نیست. نظام جمهوری اسلامی بر همین اساس در برخورد خود و در محاسبات قدرت سخت خود غیرمنطقی، مسیحیستیز یا یهودیستیز نیست و کاملا بر اساس منافع ملی خود عمل میکند.
در یکی دیگر از محورهای این گزارش آمده است: ناسیونالیسم ایرانی و همچنین احساسات مذهبی در ایران با این تصور عمومی در بین مردم و افکار عمومی ایران که تهران توسط قدرتهای خارجی مورد فشار واقع شده و در معرض رنجهای ناشی از تحریمهای اعمالشده توسط ایالات متحده قرار گرفته، بیشتر نیز شده است. بر همین مبنا حمایت از نظام جمهوری اسلامی در داخل جامعه ایران گستردهتر شده و باعث شده است مردم بسیاری از سیاستهای داخلی را که مخالف آن هستند، بپذیرند. همچنین سیاستهای اعمالشده بر ایران مانند ترور شخصیتهای ارشد نظام مانند ژنرال قاسم سلیمانی و همچنین دکتر محسن فخریزاده از پدران برنامه هستهای ایران و در عین حال خرابکاریهای خارجی در تاسیسات هستهای میزان حمایت مردم از نظام جمهوری اسلامی را افزایش داده است.
در محور دیگری به این موضوع اشاره شده است که «موضعگیری جنگ سردی» ایالات متحده در قبال ایران، به صورت واقعبینانهای بیانگر پیچیدگیهای روابط ایران و ایالات متحده در زمینه روابط قدرت در ساختار جامعه جهانی و همچنین پویاییهای منطقهای نیست. علاوه بر این، ایران، اتحاد جماهیر شوروی نیست و موضعگیریهای جنگ سردی و تلاش برای «مهار» ایران که مدل رفتار ایالات متحده در قبال اتحاد جماهیر شوروی بود، نه مناسب ایران است و نه واقعبینانه.
در پنجمین محور این تحلیل نیز اشاره شده است سیاست «فشار حداکثری» دوران ترامپ و تحریمهای حاصل از این سیاست و در عین حال ترور ژنرال سلیمانی و دکتر محسن فخریزاده نه باعث تغییر سیاست ایران در منطقه شده و نه جلوی فعالیتهای ایران در جهت رسیدن به تواناییهای هستهای را گرفته است، بلکه نتیجهای کاملا عکس با خود به همراه داشته است. این فعالیتها تنها باعث شده بازیگرانی که مخالف همکاری و گفتوگوی ایران با ایالات متحده هستند، در این کشور قدرت را به دست گرفته و تقویت شوند.
بر همین مبنا، از نظر تحلیلگران این مرکز، انتخاب حجتالاسلام رئیسی به عنوان رئیسجمهور ایران به ایالات متحده این امکان استثنایی را داده است تا با کسی وارد گفتوگو و مذاکره شوند که عمیقا در درون سیستم بوده و نمایندهای از تمام بازیگران داخلی است که سیاست خارجی و امنیتی ایران را تعیین میکنند.
بر این اساس این کارشناسان در ادامه پیشنهاد کردهاند پیوستن دوباره ایالات متحده به توافق هستهای ایران (برجام) باید همراه با مکانیسمهایی باشد که به مؤسسات تجاری- بویژه آنهایی که در اروپا هستند- اجازه دهد از سرمایهگذاری خود در ایران اطمینان داشته باشند. در عین حال ادامه تهدیدات ناشی از تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا بعد از توافق هستهای، حمایت از دولت روحانی را حتی قبل از خروج ترامپ از توافق هستهای کم کرده بود. ایرانیان مقدار ناچیزی از مزایای اقتصادیای را که توسط روحانی به آنها وعده داده شده بود، دیدند و این مساله باعث تضعیف او و سایر متحدانش در ایران شد و همین مساله باعث پررنگ شدن نقش کسانی در سیستم سیاسی ایران شد که کمترین اعتماد را به غرب بویژه آمریکا دارند. بر این اساس، بازگشت مجدد ایالات متحده به توافق و لغو تحریمها باید نخستین گامها و نه آخرین آنها برای گفتوگوی ایران و آمریکا درباره مسائل منطقهای باشد که مورد علاقه ۲ طرف است.
در این گزارش تصریح شده است: در صورتی که ایالات متحده دوباره به توافق هستهای با ایران بازنگردد یا اینکه توافق بعدی با ایران شامل مکانیسمهای ملموسی برای اروپاییان نباشد که بتوانند با ایران براحتی تعامل تجاری داشته باشند، تنها روسیه و چین از این مساله از نظر ژئواستراتژی و اقتصادی سود میبرند. در شرایطی که آمریکا به دنبال خروج از منطقه خاورمیانه بعد از ترک افغانستان است و تلاش دارد تا دسامبر سال جاری میلادی از عراق نیز خارج شود، بازگشت به توافق هستهای مسیری کلیدی برای کاهش تنشها و ایجاد ثبات کافی در منطقه است تا به ایالات متحده اجازه تمرکز روی شرق آسیا و روسیه را بدهد.
آخرین محور این گزارش تحلیلی اما این است که ایالات متحده باید به صورت دقیقی با متحدان اروپایی، روسیه و چین هماهنگ شده و همکاری داشته باشد تا بتواند توافق هستهای را بیش از پیش با همکاری بینالمللی و در چارچوب همکاریهای بینالمللی به پیش ببرد. برجام نشان داده بود روسیه و چین نیز نگرانیهای عمیقی درباره احتمال نظامی شدن برنامه هستهای ایران دارند اما اگر ایالات متحده با وجود تلاشهای ایران برای نشان دادن انعطافپذیری خود در این زمینه، از پیوستن مجدد به برجام خودداری کند، روسیه و چین در مذاکرات خود همکاریهای اقتصادی و امنیتی خود با تهران را تقویت خواهند کرد و این کار به گونهای انجام خواهد شد که منافع ایالات متحده را در منطقه به صورت اساسی در خطر قرار میدهد. بر همین اساس با توجه به نقش سازمان ملل متحد در مشروعیت بخشیدن و تسهیل سیاست تحریمهای تحت رهبری آمریکا، مشارکت هوشمندانه و حساب شده ایالات متحده در سازمان ملل متحد با هر دو متحد خود و روسیه و چین برای توسعه سیاست تحریم مؤثر بسیار مهم است.
ثمانه اکوان