عمر ابوالحسن بنیصدر در ۸۸ سالگی پایان یافت. او که با ۷۶ درصد کل آرای مأخوذه، اولین رئیسجمهور ایران اسلامی شد و هم زمان به سمت فرماندهی کل قوا منصوب و درنهایت، تنها رئیسجمهور معزول و فراری ایران شد. بنیصدر همین سهسال قبل و در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی، گفته بود «سقوط جمهوری اسلامی محتمل نیست، قطعی است». پرونده عمر بنیصدر، بسته شد اما داستان فرازوفرود زندگی او، حقیقتا نوشتنی و عبرتی برای همه کسانی است که«کیش شخصیت» دارند.
یک. اسناد بسیاری از روابط محرمانه دفتر بنیصدر با سرویسهای اطلاعاتی خارجی بهدستآمده که قابلتأمل است. یک خبرنگار اروپایی، بعدها در کتاب خاطرات خود، با تعجب بسیار از روزی یاد میکند که رئیسجمهور ایران او را به دفتر خود دعوت کرده و اسنادی محرمانه علیه برخی شخصیتهای کشور به او داده است تا منتشر کند. در این حوزه حرف بسیار است اما بنیصدر، چه اهل خیانت بوده باشد چه نبوده باشد، روشن است که او از شیفتگی قدرت و حب دنیا کارش به اینجا رسید. پیر جماران او را خوب شناخته بود که در مراسم تنفیذ ریاستجمهوری، در مقام نصیحت برآمد که «حب الدنیا، رأس کل خطیئه».
دو. بنیصدر، فرد باهوشی بود. اقتصاددانی که فن سخنوری و اداره تجمعات پرشور انسانی را بهخوبی میدانست و بیش از ۵۰ کتاب و مجموعه یادداشت در حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و تاریخی داشت. روستازادهای که سالها قبل از سال ۱۳۵۷، در مصاحبه با یک نشریه فرانسوی، جامعه ایران را در آستانه انقلاب دانست و حتی تلویحا ریاستجمهوری خود را پیشبینی کرد. بنیصدر، آیتاللهزادهای بود که باوجود مخالفتش با گستره اختیارات ولیفقیه در خبرگان قانون اساسی و بدبینی دیرینهاش به روحانیت، توانسته بود در اولین انتخابات ریاستجمهوری، حمایت جامعه روحانیت مبارز و بسیاری از احزاب اسلامی و روحانیون سرشناس را جلب کند. او بااینهمه توانایی و استعداد ذاتی، بدفرجام شد و حتی سالها بعد، در کلام رهبر معظم انقلاب، مایه عبرت کسانی قرار گرفت که فهمشان از قدرت در جمهوری اسلامی، چیزی بهجز خدمت محض به مردم بود.
سه. بهصورت خلاصه، ظهور و افول بنیصدر چند نکته اصلی دارد. اول آنکه نظام اسلامی در اوج تلاطم و بیثباتی، درحالیکه درگیر جنگ خارجی و نفاق داخلی بود، با عزل و فرار رئیسجمهورش، خم به ابرو نیاورد. سخنرانی جالبی از امام خمینی (ره) در همان مقطع وجود دارد که با کوچک شمردن ماجرای فرار بنیصدر، با لحنی پدرانه میگویند: «من کرارا به این آقای ابوالحسن (بنیصدر) گفتم خطت را از این منافقین جدا کن، او نکرد و اینطور شد. »نظام ما حقیقتا ولایی و متکی به مردم است؛ درنتیجه، بنبست ندارد. در سال ۶۰ که هنوز نهال بود، با فرار اولین رئیسجمهور و شهادت دومین رئیسجمهورش، از پا ننشست و تکانی نخورد، امروز که درختی تناور شده و اصالت و ماهیتش، از هر شخص و گروه و جریانی فراتر رفته است و با آمدن این و رفتن آن، گردی بر چهرهاش نمینشیند. عبرت دوم، عمدتا برای مسئولان است. سابقه ندارد کسی در جمهوری اسلامی در برابر امامین انقلاب ایستاده باشد و عاقبتبهخیر از دنیا رفته باشد. حتی یک نمونه هم وجود ندارد. این همان وصیت سیدالشهدای مقاومت است که سه بار با قسم جلاله، ارتباط با حکیم سکاندار انقلاب را از شئون عاقبتبهخیری دانسته بود. نکته سوم آن است که در بزنگاهها، باید به مواضع متقیان بصیری نگریست که عمار گونه و دلسوزانه راهنمایی میکنند. نقل است که شهید بهشتی در جلسات حزب جمهوری اسلامی، بهشدت با حمایت از بنیصدر مخالف بود. نکته چهارم اشاره به همان حدیث است که دنیا، هرقدر در پیاش بروی از تو فرار میکند و ذلیلت میکند. حب دنیا، باهوشترینها و مستعدترین افراد را هم ناکام میکند و آزمون اصحاب قدرت از مردم عادی، سختتر است.
سید محمد بحرینیان