متولدین سال پایانی جنگ تحمیلی ، امروز ۳۳ سالهاند و این یعنی با توجه به هرم جمعیتی ایران، بالای پنجاهدرصد از شهروندان ایران اسلامی، یا هیچ خاطرهای از دوران شکوه شهادت و جهاد ندارند یا حداکثر تصویر کمرنگی از موشکباران سالهای پایانی جنگ به یادشان مانده که بازیهای دوران کودکی را به زهر و ترس تبدیل میکرد. هرچند روزها و سالهای پرافتخار دفاع، از جنس عاشورا و کربلاست و لاجرم راه خود را از میان تاریخ بازخواهد کرد و در آینده جاری خواهد شد، اما این حقیقت، نافی وظیفه و مسئولیت خطیر ما در حوزه بازنمایی و واگویی معارف آن ایام نیست. بخوانید:
یک. مهمترین و اولین اولویت بزرگداشت دفاع مقدس ، این است که آن ایام، بزرگترین مشکل پیشروی ایران اسلامی، در حالی به مصاف انقلاب نوپای اسلامی آمد که ما در کمتجربهترین و بیدفاعترین حالت خود بودیم، اما از ایمان و امید، پلی ساختیم به پیروزی و اقتدار و امنیت و این یعنی، فرزندان خمینی کبیر، در عمل، نسخهای ابداع کردند که میتواند برای امروز و هر آزمونی قابل پیادهسازی باشد. این در حالی است که وضعیت امروز ما از منظر تحکیم پایههای مردمسالاری، ساخت درونی قدرت، جوانان معتقد و مستحکم و نیروهای مسلح مقتدر حتی با یک دهه قبل، قابل قیاس نیست و این یعنی نسخهای که انقلاب اسلامی نوپا را نجات میبخشد، حتما برای جمهوری اسلامی تناور قابلاجراست. دفاع مقدس را نباید فراموش کرد چون نسخه نجاتبخش امروز است و از همین روست که زنده نگاهداشتن یاد آن ایام و اسطورههایش، کمتر از شهادت نیست.
دو. باقری، همت، باکری، چمران، زینالدین و بابایی باید به میانه میدان سیاست، اقتصاد و اجتماع ما بیایند و تکتک رفتارها، منش، اندیشهها و روشهایشان موردمطالعه و الگو گیری باشد. هرچند تلاشهای قابلستایشی در کتاب و سینما برای معرفی اسطورهها شده، اما از حداقل هم کمتر است. فرزندان ما نه میدانند یک دانشجوی دامپزشکی دانشگاه تبریز، طراح بزرگترین عملیاتهای جنگ بوده، نه از همت جز نام بزرگراهی در تهران و چند شهر، حرف قابل ذکری دارند، نه میدانند که چرا برادران باکری هیچگاه پیکرشان بازنگشت و اساسا شهید گمنام یعنی چه، نه میدانند متوسلیان در مورد سیاست خارجی چه میگفت و چه میخواست.
کمی صریحتر بگویم که نهتنها نسل سومیهای انقلاب اسلامی نمیدانند، بلکه بسیاری از نسل اول و دومیها هم فراموش کردهاند. باید شهید در میانه میدان زندگی باشد، باید الگوی مدیریت را از چمران، اخلاص را از همت، فرماندهی را از دقایقی، پرکاری و خستگیناپذیری را از خرازی و سادهزیستی را از برونسی آموخت. باید وصیتنامه این شهیدان را چراغ راه کرد و به میانه میدان مدرسه و دانشگاه و صداوسیما و خانواده و شهر و روستا آورد، از همین روست که پیر جماران فرمود پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یکبار هم یکی از این وصیتنامههای شهدا را مطالعه کنید و تفکر کنید!
سه. از باب نمونه، دو مورد از مسائل امروز کشور را تطبیقا مطالعه کنیم. هرچند مدیرانی که برای بهبود اوضاع اقتصادی کشور تلاش میکنند کم نیستند، اما در نگاه و سیاست کلی، جمهوری اسلامی در یک دهه گذشته در مواجهه با دو ابرچالش در حوزههای اقتصادی و منطقهای، دو مسیر کاملا متفاوت در پیش گرفت. در اقتصاد، نگاهمان به مذاکره و ۱+۵ بود و معطل این و آن بودیم. عمده فعالیتهایمان را تعلیق کردیم تا هم سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم، اما نه این به گردش درآمد و نه آن بر مدار درستی چرخید. اما در حوزه منطقهای، روی پای خودمان ایستادیم و اتفاقا توانستیم همکاری دیگران را به صورت واقعیتر جلب کنیم. زیر بار حرف زور نرفتیم و نترسیدیم؛ پنجه در پنجه مستکبران انداختیم و امروز هم نتیجه معلوم است. برخی از چهرههای مؤثر اقتصادی دهه گذشته معتقد بودند که توان داخلی ما، تنها قرمه سبزی و آبگوشت بزباش است و خروجی مدیریتشان در اقتصاد هم بیش از این نشد. از سوی دیگر، سردار سلیمانی در همان روزهای نخست درگیری در غرب آسیا، گفته بود ما حداقل ۱۵ سال در این منطقه تنش خواهیم داشت و این مقدمه محو اسرائیل است. او از ایستادن نمیترسید و به توان خود و فرزندان ایران ایمان داشت. امروز هرچند خود در میان ما نیست، اما دامنه نفوذ معنوی و اقتداری که برای ایران ساخته، علاوه بر تبدیل کشور ما به جزیرهای آرام در اقیانوس ناآرام غرب آسیا، به کمک اقتصاد و سیاست هم آمده و مشکلات سایر حوزهها را هم تسهیل میکند.
چهار. ما هر روز و در هر مسئله، در معرض آزمونیم که راه حل دفاع مقدس پیش بگیریم یا نه. راه حل دفاع مقدس، همان راه حل سیدالشهدا علیهالسلام است، همان که حاج قاسم، سیدالشهدای مقاومت در عصر ما به کار گرفت و طعمش را چشیدهایم. راه سلیمانی، تنها مختص به مسائل نظامی نیست و در سیاست و اقتصاد و فرهنگ هم متناظر دارد. باید بر این تناظر تأکید کرد و پیرامون آن نوشت و خواند. این اصلیترین پیام دفاع مقدس است.
سید محمد بحرینیان