نوع و نحوه همافزایی استراتژیک و تاکتیکی بازیگران در حوزه روابط بینالملل، مقیاسی برای سنجش موفقیت آنها در عرصه سیاست خارجی محسوب میشود. قطعا این همافزایی، باید معطوف به “دفع تهدیدات” ، “خلق فرصتها” یا ” حفظ موازنه قدرت” باشد. در ابتدای هزاره سوم میلادی و خصوصا پس از تحولاتی که در افغانستان و شبهقاره هند، منطقه غرب آسیا و دیگر نقاط دنیا رخ داده است، این همافزایی از پیچیدگیهای اکتسابی ویژهای برخوردار است.
صورتبندی آنچه امروز در منطقه و نظام بینالملل میگذرد چندان ساده به نظر نمیرسد. ایجاد این کلاف چندلایه و تودرتو از یکسو ریشه در پیچیدگیهای ذاتی منطقه و از سوی دیگر، ریشه در سیاستهای موذیانه غرب و مهرههای آن در قبال جهان اسلام دارد. در این میان “رویکرد امنیتی مداخله گرایانه غرب در منطقه ” ،” حمایت غرب از تروریسم نیابتی و تکفیری”،”بحرانسازیهای مزمن و هدفمند غرب در مناطق مختلف جهان” ، جملگی دارای شاخصهها و مصادیقی ملموس و آشکار میباشد.
در این معادله راهبردی، آمریکا به تهدیدی مشترک برای مسکو، تهران و پکن تبدیل شده است. نگاه تهدید محور واشنگتن نسبت به هر سه بازیگر، از جنس “ماهوی” بوده و معطوف به اهداف کلان، میانمدت و کوتاهمدت تهران ، پکن و مسکو میباشد. بیدلیل نیست که دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا ، هر دو در آنچه پیشبرد استراتژی مهار این سه بازیگر مهم میخوانند، با یکدیگر کمترین اختلافنظری ندارند. ایران، روسیه و چین هر یک دارای ظرفیتهای راهبردی، منطقهای و اقتصادی بالقوه و بالفعل منحصربهفرد خود هستند. دغدغه اصلی این است که چگونه میتوان از همافزایی استراتژیک این سه بازیگر با یکدیگر، در مواجهه با بحرانسازیهای مستمر در منطقه و جهان استفاده کرد؟
واقعیت امر این است که شکلگیری مثلث استراتژیک “مسکو-تهران-پکن” و تعریف مناسبات کلان میان آنها ( در عرصههای گوناگون) ، شدیدا غرب را آشفته میسازد.
بیدلیل نیست که هرگاه پیوندی میان تهران و این دو بازیگر شکلگرفته یا مستحکم میشود، شاهد انواع هجمههای تبلیغاتی و سیاسی علیه آن هستیم.این در حالی است که همگرایی و همکاری در نظام بینالملل یک اصل تئوری و عملی محسوب میشود. در باب نظریات همگرایی و همکاری تاکنون هزاران رساله و مطلب نوشتهشده و تزها و آنتیتزهای گوناگونی در این خصوص بیان شده است. بدیهی است که ما در همگرایی با روسها، چینیها و هر بازیگر دیگری در نظام بینالملل ، خطوط قرمز راهبردی ، منافع ملی و دیگر نقاط ثقل سیاست خارجی کشور را در نظر خواهیم گرفت. همگرایی و همافزایی استراتژیک میان ایران ، روسیه و چین بههیچعنوان معنای « ادغام هویتی این سه بازیگر با یکدیگر » نیست بلکه اصلی منطقی با هدف بهرهگیری از ظرفیتهای این همکاری و همگرایی است. همکاری و همگرایی ایران با دو کشور روسیه و چین( که در قالب عضویت دائمی ایران در پیمان شانگهای و عضویت در اتحادیه اقتصادی اوراسیا نشان داده است) کاملا محاسبهشده توأم با چاشنی احتیاط و با آیندهپژوهی و در نظر گرفتن احتمالات ممکن در قبال تعاملات دوجانبه و چندجانبه در این خصوص خواهد بود.
حنیف غفاری