حداقل بیش از ۹۵ هزار هم وطن خود را به خاطر کرونا از دست دادیم. اما به تعبیری ما هنوز در پیک اول کرونا هستیم چراکه حتی یک دوره انقطاع کوتاه و فارغ از این ویروس از ابتدای این پاندمی تاکنون نداشتیم و صرفا صعود و نزول آمارها غم مردم را زیاد و کم کرده است. به ضرس قاطع، مدیریت کرونا که حسابش از کادر درمان و پرستاران عزیز جداست در کشور ما شکست خورده و غیرقابلدفاع است. در این وضعیت، مسئولان دستگاههای مختلف و مردم هرکدام سهمی در این شکست دارند. اما نباید ازنظر دور داشت که سهم مردم با تدابیر درست و ریلگذاری عقلایی مسئولان، میتوانست به صفر برسد که به هر ترتیب نشد. مطابق آمار جهانی، مبتلایان جدید این ویروس در ایران، بیشترین عدد را در کل دنیا به خود اختصاص داده است. فقدان چالاکی و عدم انعطاف تدابیر مدیریت بحران، بحرانزا شده و بهجای تصمیمهای منطقی و کارشناسی در عرصه اجرا و عملیات، شاهد عملیات روانی و رسانه ای از برخی دستاندرکاران این حوزه هستیم.
سامانه های اطلاعاتی دقیقی که در اغلب بخشها نداریم، موجب شده امکان لاک دان کم هزینه برای اقشار آسیب پذیر و افرادی که دخلوخرج یومیه دارند و حقوق ثابت دریافت نمیکنند، فراهم نباشد. از ظرفیت نیروهای مسلح غیور و همیشه درصحنه کشور، آنچنانکه شایسته و بایسته است استفادهنشده و آنهم به دلیل عدم برنامهریزی اقتضائی و متناسب با تغییر رفتار این بیماری است. دعوا بر سر تعطیلی و عدم تعطیلی یا بستن جاده و منع تردد و … نیست؛ گلایه حتی بر سر خرید و تولید و توزیع واکسن هم نیست؛ بحث ما آنجاست که نقشه منسجم و سیر منطقی برای اداره این بیماری پس از طی بیش از یک سال و نیم از شروع همهگیری رؤیت نمی شود. فعلا آمار فوتیهای ۱۲ کشور بیش از ایران است اما با تصمیمهای نقطهای که هیچ قطعه ای از جورچین و معمای این ویروس مرموز را حل نمیکند، نمیتوان امید به عبور از بحران داشت و متأسفانه با صعود تلخ، گام به گام به رتبههای بالاتر در تعداد مرگومیر نزدیک میشویم.
قطعا ساده انگاری نسبت به مدیریت این بحران، خطاست؛ چراکه حال کشور همانند بیماری است که هم بهواسطه بیماری، بنیهاش تحلیل رفته، هم دیابت دارد و خیلی نمی شود به آن رسیدگی کرد و هم داروهایش نایاب شده؛ بر همه اینها باید دستِ تنگ دولت را هم اضافهکرد اما بالاخره راهی بهجز تسلیمشدن هم وجود دارد. هنوز میشود به این ویروس، بدل زد و تا دیرتر نشده ما هم به کشورهای بدون مبتلای جدید اضافه شویم. باید تصمیم بزرگ و شجاعانه گرفت؛ تصمیمی که از طرفی قشر مستضعف و آسیبپذیر را لحاظ کند و از طرفی روند کنترل این پاندمی را فرسایشیتر از این نکند. بیتردید اینکار بدون کمک و همراهی مردم، محکومبه شکست است. باید باور کنیم شرایط جنگی و بحرانی است و در این شرایط، قصورها و تقصیرها نابخشودنی و غیرقابل جبران است. هنوز بسیج عمومی برای عبور از این جنگ تحمیلی در عالم واقع رخ نداده است. هر روز تأخیر مسئولان در تصمیمگیری صحیح و همراهی مردم در انجام آن، خانوادههای بیشتری را عزادار میکند.
نویسنده: مسعود پیرهادی