«ما در سیاست پیروز شدیم و آثار آن در اقتصاد مشاهده شد.» این بخشی از سخنان رئیس دولت های یازدهم و دوازدهم در آخرین روزهای ریاست جمهوری است. علاوه بر او، معاون اول، سخنگو و برخی دستاندرکاران دولت هم از بینظیر بودن خدمات خود نسبت به ۵ دهه گذشته سخن گفتهاند. ازقضا ما هم بر این باوریم که دولت آقای روحانی در چند دهه اخیر نظیر نداشته است، اما چرا؟ بخوانید:
یک. مسئله اول رویکردی است. رئیسجمهور محترم و همکاران ارشدشان پس از ۸ سال هنوز متوجه نشدهاند که ریشه تحریم و تخاصم علیه ایران اسلامی چیست، زمینههای آن کدام است و چگونه میتوان از اثر و شدت آن کاست. طبیعی هم هست که راهحل غلطی برگزینند و مثلا تصور کنند گفتوگویشان با چند رئیس دولتی که حتی ورود دارو به ایران را تحریم میکنند، باعث شده سایه جنگ از سر ملت دور شود. میگویند اگر ترامپ در آمریکا به قدرت نمیرسید، وضعیت ما خوب بود اما حواسشان نیست که خود این سخن، بزرگترین نشانه از فهم و رویکرد غلط به مسائل خارجی است. اگر قرار بود تغییر دولتی در آمریکا، سیاستهای دولت ایران را با شکست مواجه کند و به بنبست بکشاند، دیگر چه نیازی به انقلاب اسلامی بود. همین حالا هم نمونههایی در منطقه ما و در جهان هستند که با راه افتادن ناوهای آمریکایی از غرب، در اینسوی دنیا دولتهایشان سقوط میکند یا از تصمیمات خود منصرف میشود اما مگر قرار است ایران چنین کشوری باشد؟! ما با تمام ضعفها و اشکالات ساختاری و گرفتاریهای اقتصادیمان، همانیم که در بیست سال گذشته در چندین آوردگاه منطقهای در راستای منافع ملی پنجه در پنجه آمریکا و دنبالههای ریزودرشتش انداختهایم و پیروز بودهایم. اشکال اصلی دولت آقای روحانی در حوزه سیاست خارجی هم همین است که باور نکردهاند دوران شکست یک سیاست در ایران با تغییر یک دولت در آمریکا گذشته است.
دو. اشکال اساسی دوم در حوزه سیاست داخلی است. نگاهی که همهچیز را معطل غرب و بهویژه آمریکا میکند، طبیعی است که به توان داخلی اعتماد نکند، دنبال راهحلهای مبتکرانه نباشد و الگوهای پوسیده و کهنه را مجددا تکرار کند.
یکی از چهرههای ارشد دولت که معاون ستاد آقای روحانی در انتخابات ۹۲ بود با تمسخر ظرفیتهای کشور بهصراحت میگفت: «کدام توان داخلی؟ فناوری ما درست کردن قورمهسبزی و آبگوشت بزباش است.» در هشت سال گذشته اغلب شاخصهای دانشگاهی و پژوهشی و سنجههای تولیدات علمی ما در منطقه و جهان افت کردهاند یا حداقل از شتابشان کاسته شده است. در برخی حوزهها نیازمند واردات بیشتر شدهایم و در مسیر خودکفایی، چندگام رو به عقب برداشتهایم.
سه. مسئله سوم جامعه و امور اجتماعی است. دولتی که ادعا میکند زبان دنیا را میفهمد، حتی نتوانسته با مردم خود کشور سخن بگوید و شاهد پایینترین میزان سرمایه اجتماعی دولت بهویژه در سالهای پایانی این دولت بودهایم. خروجی برخورد از موضع نخوت با مردم و رسانهها، عدم همراهی مردم در سیاستهایی همچون هدفمندی یارانهها و پایین آمدن نرخ مشارکت در انتخابات است. اطلاعرسانی ضعیف در حوزههای متعدد که نمونه بارزش ماجرای بنزین است، بحرانساز شد. بر اساس بررسیهای میدانی، حس ناامیدی و میل به مهاجرت در این سالها افزایش یافت و لطمههای جدی به سرمایه اجتماعی کشور وارد آمد.
چهار. مسئله چهارم اقتصاد است. هرکس دو حوزه پیشین را -هرچند همه موارد مستند به آمار یا تحلیلهای معتبر است- نپذیرد از حوزه سوم نمیتواند بگذرد، چراکه مسئله از جنس رویکرد نیست. عملکرد اقتصادی دولت بهصورت کمّی ثبتشده و قابل ارزیابی است. خوب است دولتمردان در آستانه خداحافظی بهجای تمجید از موفقیتهای نداشته، از سقوط وحشتناک ارزش پول ملی بگویند، از تورم بگویند که تنها در همین سال ۹۹ دو برابر پیشبینی خودشان بود، از ۴۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه بگویند که تاوانش را دولتهای آینده و ملت ایران خواهد داد، از رشد نقدینگی و نابسامانی بازار ارز، طلا و محصولات مختلف بگویند، از کاهش شاخص قدرت خرید بگویند و خلاصه به مردم پاسخ دهند که در این هشت سال چه گذشت که سفرههایشان کوچکتر و زندگیشان سختتر شد. اکونومیست اخیرا گزارش داده بود که در سالهای اخیر، باوجود کوچک شدن کیک اقتصاد ایران، تعداد ثروتمندان و سهم آنها از اقتصاد کشور افزایش داشته است و این یعنی طبقات پایین و میانی اقتصاد ایران، علاوه بر تحریم خارجی، از تحریم مضاعف داخلی و دولتی هم رنجبردهاند.
پنج. ستاد آقای روحانی در انتخابات ۹۶ شعار میداد که «به عقب برنمیگردیم». اما کار را بهجایی رساندهاند که جز اندکی مدیر دولتی یا وارداتچی و رانتخوار، همه میگویند ایکاش حداقل میشد به عقب برگردیم!
سید محمد بحرینیان