درباره اعتراض در چند شهر استان خوزستان نکات زیادی قابل پرداختن است. این چند نکته را در قالب صورتمساله میتوان مورد اشاره قرار داد:
1- چه سازوکاری برای تحقق مطالبات مردم وجود دارد؟ وقتی سازوکارهای اجرایی بیاعتبار میشوند و اعتماد مردم نسبت به ساختار مخدوش میشود، چه راهکاری وجود دارد که ساختار را موظف و ملزم به پیگیری و تحقق مطالبات مردم کند؟ آسیب دولت روحانی به ساختار جمهوریت نظام و اعتماد عمومی به مردمسالاری آنقدری است که تا سالهای آینده باید شاهد نمودار شدن تبعات این بیاعتباری باشیم. تبعات مدیریت یک دولت بیمسؤولیت، بیکیفیت و فاقد شخصیت که رئیس آن در بحبوحه اعتراضات خوزستان میگوید دولتش به همه وعدههای خود عمل کرده، آنقدر زیاد است که جامعه ایرانی تا سالهای سال شاهد سر برآوردن دملهای چرکین ناشی از این سوءمدیریت در حوزههای مختلف خواهد بود. اینکه سوءمدیریت آب در خوزستان فقط محدود به دولت روحانی نیست نباید توجیهی شود در مقابل این واقعیت که رفتار غیرمسؤولانه دولت روحانی هم در حوزه فنی مدیریت و هم در سلوک مدیریتی، باعث شده نارضایتی 2 دهه اخیر در خوزستان نسبت به مساله آب اکنون اینگونه نمود یابد و نوعی خشم در بخشی از مردم صبور این استان رسوب کند. مردم خوزستان نسبت به سوءمدیریت معترضند اما بخشی تاب تفرعن و تبختر و محرومستیزی این دولت بیکیفیت را ندارند. حالا وضعیت بیکفایتی این دولت وقتی با رها بودن فضای مجازی زوج شود، نتیجه میشود فضای رسانهای روزهای اخیر درباره خوزستان که در خلاف مسیر آگاهیبخشی بوده است.
2- نمیتوان در چنین مواقعی بسادگی مردم را با تفکیک مدیریت منفعل دولت روحانی با مدیریت ایدهآل انقلابی در دولت سیزدهم قانع کرد. اعتماد مخدوش شده بخشی از مردم نسبت به ساختار اجرایی که تاثیر آن در انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری نمودار شد جز با عملکرد ملموس در دولت آینده احیا نخواهد شد. تنش آبی نه فقط در خوزستان، بلکه در چند استان کشور به صورت جدی وجود دارد. از سوی دیگر، مشکلات مردم اکنون فقط مساله کمآبی نیست. مشکلات اقتصادی در رأس مشکلات مردم است و قطعا تاثیر محوری در شکلگیری اعتراضات اخیر در برخی شهرهای خوزستان دارد. در این باره و برای احیای سرمایه اعتماد عمومی به ساختارهای تصمیمگیری و اجرایی کشور، دولت آینده باید در 2 حوزه فعال باشد. اول؛ تصمیمات عاقلانه و عالمانه برای رفع مشکلات کشور و سپس اجرای دقیق و مجاهدانه این تصمیمات. دوم؛ رفتار مخلصانه برای حل مشکلات مردم. مردم باید مجاهدت و صداقت دولت (یعنی همان 2 گزارهای که دولت روحانی در آن لنگ زده است) نسبت به حل مشکلات و تحقق مطالبات را مشاهده کنند. اینجاست که تفکیک مدیریت انقلابی و مدیریت غربزده برای مردم قابل قبول و ملموس خواهد شد.
3- چرا در ایران عمده اعتراضات تبدیل به اغتشاش میشود؟ یک بار برای همیشه باید نسبت به این موضوع یک تصمیم جدی گرفته شود یا حداقل یک اجماع صورت بگیرد. یک واقعیت این است که یک ائتلاف و اجماع گسترده از تروریستهای تجزیهطلب، منافقین، سلطنتطلبان مرتجع و تکفیریها با حمایت مالی برخی کشورهای منطقه، با حمایت اطلاعاتی صهیونیستها و حمایت سیاسی آمریکا ناامنی در ایران را در دستور کار قرار دادهاند. هر تجمعی در ایران بستر مناسبی برای هر کدام از اضلاع این آشوبطلبان است. این واقعیتی غیرقابل کتمان است. از ابتدای انقلاب تاکنون تروریستها تلاش کردهاند هر نوع اعتراضی در ایران را تبدیل به یک بحران امنیتی کنند. به همین خاطر است که اساسا یک نگرش واقعبینانه در کشور بحث تجمعات اعتراضآمیز را در شرایط فعلی خطرناک و مخل امنیت عمومی میداند.
از سوی دیگر برخی جامعهشناسان معتقدند عدم بروز اعتراض میتواند منجر به ایجاد فاصله میان مردم و دولت، بیتفاوتی نسبت به مسائل کشور، هدررفت انرژی و سرمایههای اجتماعی و حتی انباشت خشم و حرکت به سمت آنارشیسم شود. از آنجا که جمهوری اسلامی ساختار خود را مبتنی بر ظرفیت اعتماد عمومی قرار داده و اساسا انقلاب اسلامی برآمده از نهضت عمومی مردم ایران بوده است، لذا این دیدگاه نیز اشارتی درست برای حفظ مبانی انقلاب است و باید مورد توجه قرار گیرد. هر چند قطعا میتوان در این حوزه، توصیههای دلسوزانه را از شیطنتهای موذیانه تفکیک کرد.
با این حال به نظر میرسد باید برای این موضوع تدبیر کرد. هم در وهله اول باید از امنیت عمومی حراست شود و هم نسبت به حفظ مبانی مردمپایه انقلاب اهتمام داشت. نکته مهمتر این است که باب و بستر اعتراض در کشور وجود دارد. در ماجرای مؤسسات مالی شاهد اعتراضات مالباختگان بودیم. اعتراضات مستمری که به صورت مسالمتآمیز برگزار شد، مطالبات معترضان مشخص بود و هیچ برخوردی با آنها صورت نگرفت و در نهایت این اعتراضات منجر به نتیجه شد. در اعتراضات خوزستان آیا ماجرا اینگونه بود؟!
4- برخی تلاش میکنند در این قبیل شرایط مقوله گفتوگو را نادیده بگیرند یا آن را فاقد کارکرد جلوه دهند. چرا نباید درباره حل مسائل و تنشهای مختلف در جامعه، موضوع مفاهمه و گفتوگو را در کنار راهکارها و راهبردهای اساسی به کار گرفت یا حداقل امتحان کرد؟ خواص یا همان نخبگان و مراجع سیاسی و فرهنگی و دینی اگر چه طی سالهای اخیر با برخی بیمهریها و کوتهنگریها مواجه شده و آزردهخاطر شدهاند اما در این زمینه میتوانند موثر باشند. در همین مساله خوزستان، برخی بزرگان عشایر، علما و روحانیون و برخی فرماندهان نظامی که آبرو و اعتباری نزد مردم داشتهاند، توانستند نسبت به مدیریت اوضاع و کنترل اعتراضات موثر باشند. اما موضوع خواص و نخبگان و مراجع فکری در جامعه امروز، تنها مختص خوزستان نیست. در یک هفته گذشته مساله خوزستان به واسطه مانور ضدانقلاب، پمپاژ اخبار کذب و رها بودن فضای مجازی تبدیل به یک معضل کشوری شد. نقش و سهم خواص و مراجع فکری ما در آگاهیبخشی و واکسینه مردم نسبت به ویروسهای خطرناک ضدانقلاب در قبال مساله خوزستان چقدر بوده است؟ قطعا قبل از سامان دادن به فضای مجازی، یکی از کارویژهها در دولت آینده، بازیابی جایگاه خواص و نخبگان فکری جامعه است.
علیرضا اصغری