شهید بهشتی یک فقیه ، یک فیلسوف و یک سیاستمدار برجسته بود و حداقل به سه زبان زنده دنیا سخن میگفت. او بنیانگذار حزب جمهوری اسلامی و نخستین روزهای پیروزی انقلاب بود تا امر سازماندهی نیروهای انقلاب را زیر یک سقف گفتوگو ملی جمع کند. قرار بود حزب نیروهای بالقوه را بالفعل و به حرکت جهادی نیروهای انقلابی شتاب بخشد. قرار بود با استعدادیابی نیروهای انقلابی مورد شناسایی قرار گیرد و به آن جهت داده شود تا از اردوگاه انقلاب یک صدا بیرون آید. شهید بهشتی در این امر مقدس موفق بود. ابتدا جریان نفاق ، لیبرال و ضد انقلاب چپ او را در مناظرهها به چالش کشیدند بعد دیدند در این امر کم میآورند تن او را با بمب آلودند. دومین دبیرکل حزب، شهید محمدجواد باهنر را هم به فاصله کوتاهی با انفجار دفتر نخست وزیری از سر راه برداشتند.مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمیخامنهای پیش از این دو، هدف یک عملیات تروریستی قرار گرفت و خداوند مقدر فرموده بود که او زنده بماند و پرچم انقلاب اسلامی را در حیات پس از امام (ره) باهمان قدرت و صلابت در اهتزاز نگه دارد.
به بهانه شهادت شهید بهشتی می توان از کار بزرگ او در تشکیل یک حزب نیرومند برای اداره کشور سخن گفت و به این سؤال پاسخ داد چرا پس از او حزب و تشکیلات که او بنیان نهاده بود نتوانست به حیات خود ادامه دهد؟ پاسخ روشن بود فلسفه اصلی شکلگیری حزب این بود که یک صدا از اردوگاه انقلاب بیرون آید. چون حزب این خاصیت وجودی خود را از دست داده بود در همان زمان امام (ره) با نامهای که از سوی حضرات آیات هاشمی رفسنجانی و خامنهای به امام نوشته شد ترجیح داده شد کرکره آنرا پایین بیاورند.
بعدها این دو صدایی آثار سوء سیاسی خود را در فتنه ۷۸ و ۸۸ نشان داد و معلوم شد که در حزب تفوق طلبی، برتریجویی ، بزرگیطلبی برکارکردهای دیگر آن غلبه کند نمیتواند مأموریت خود را در صیانت از انقلاب و سازماندهی نیروهای بالفعل و بالقوه انقلاب به درستی انجام دهد.
شهید بهشتی چهار ویژگی مهم و کلیدی برای یک حزب الهی قائل بود و معتقد بود اگر این چهار ویژگی در حزب نباشد روند فروپاشی و انحلال را طی میکند.
این چهار ویژگی را در چهار جمله زیر جمعبندی فرموده بود.
۱- حزب باید پاسدار ارزشها باشد نه پاسدار خود!
۲- حزب باید سازنده، آسان کننده، خودسازی و کمک به سیر الیالله برای اعضای و کارهای خود باشد.
۳- حزب نباید بت، لغو یا لهو باشد.
۴- حزب باید به درد مردم بخورد نه اینکه باری بر دوش مردم باشد. لذا کار در حزب باید آهنگ عبادت داشته باشد.
حزب، دانشگاه و رسانه سه نهاد مدرن بود که پس از مشروطه و مدتها قبل وارد کشور شد. احزابی که در مشروطه شکل گرفته بودند اغلب سر در آخور شرق و غرب داشتند و توسط لژهای فرماسونری اداره میشدند. از آن احزاب اثری در سپهر سیاست باقی نمانده است. دانشگاه هم بدون دقت و ارزیابی علومی که وارد کشور شده بود بهخصوص در حوزه علوم انسانی خسارات زیادی به آزادی و استقلال کشور وارد کرد و دشمن توسط همین علوم توانسته بود قدرت خود را در کشور نمایندگی کند. رسانه هم حال و روزی بهتر از دانشگاه و احزاب نداشت و ما امروز صاحب یک رسانه با نفوذ که از سطح ملی باسابقه یکصد سال حرفی برای گفتن در کشور و منطقه داشته باشد، نداریم.
برای رسیدن به رشد و توسعه متوازن باید در سه ضلع احزاب، دانشگاه و رسانه اتفاق مهمی رخ دهد و فرآیند تربیت کادرهای انقلاب برای اداره کشور در مدیریت، اقتصاد، سیاست، فرهنگ سالم و بدون نفوذ افکار غربی و افراد نفوذی باشد. غرب همیشه از طریق اختلال یا اخلال در این فرآیند مانع پیشرفت کشور شدهاست.
حوزههای علمیه به عنوان یک نهاد سنتی که پیشینه بیش از هزار ساله در کشور دارند در گذشته و اکنون سازوکار تربیت علمی، رسانه و تشکل سیاسی و حزبی خود را داشته است. به همین لحاظ توانسته است همانند یک سد پولادین در یکصد سال گذشته در برابر تجاوز، تحقیر و تهدیدهای فکری غرب بایستد. ما برای صیانت از استقلال کشور راهی جز بومیسازی نهادهای رسانه، دانشگاه و احزاب نداریم.
جریان متمایل و یا وابسته به غرب امروز بیریختترین روزهای عمر خود را در سطح رسانه، دانشگاه و احزاب میگذراند.
باید دید جریان انقلابی در این سه حوزه، چه تدبیر میکند؟ آیا این جریان هم در حال فروپاشی و اضمحلال است؟
احزاب انقلابی باید برگردند به رهنمودهای کلیدی شهید بهشتی در داشتن یک حزب با معیارهای الهی والا در سراشیبی سقوط قرار دارند.
احزاب انقلابی باید ثابت کنند به درد مردم میخورند و ارتباط آنها با هم تعاون در رسیدن به قدرت نیست بلکه دغدغه اصلی آنها صیانت از ارزشهایی است که یک ملت بهپاخاسته برای آن خون دادهاند.
احزاب انقلابی باید تکلیف و سهم خود را در «تولید قدرت ملی» ادا کنند و دنبال سهمخواهی نباشند.این سهمخواهی آنها را به چاه عُجب، خودخواهی و خودپرستی ساقط خواهد کرد و از احزاب جثهای نحیف باقی خواهد ماند که شهید بهشتی ازآن بهعنوان «بت» یاد میکند و کار در آن «لغو» یا «لهو» خواهد بود.
احزاب انقلابی با کادرهای نسل اول و دوم دیگر قابل ادارهشدن نیستند.
باید یک اقدام انقلابی برای «نوسازی ساخت سیاسی جامعه» در کادر بیانیه گام دوم و مقتضیات قرن جدید صورت گیرد.
ویترین احزاب انقلابی باید با جوان تحصیلکرده ، جهادی و پای کار انقلاب تزئین شود و رهبری احزاب به دست علمای برجسته حوزه و تحصیلکرده دانشگاه که کم نیستند سپرده شود. شهید امام موسی صدر می فرمود: «بیتشکیلات بودن ، رمز عقبماندن ماست.» ما باید سازمان و احزاب انقلابی را در ۱۴۰۰ مطابق آخرین دادههای علمی در مورد تشکیلات و نیز نوع گردش اطلاعات و ارتباطات سامان دهیم. احزابی که با تعاریف سه یا چهاردهه قبل شکل گرفتهاند پاسخگوی نیاز کنونی انقلاب نیستند. این جمله شهید امام موسی صدر چون پتکی بر سر افکار جوانان انقلابی و شیعه در جنوب لبنان فرود آمد و آنها هم توان خود را روی سازماندهی ، ارتباطات و اطلاعات گذاشتند .امروز تشکیلات حزبالله مثل یک تشکیلات پولادین در برابر ارتش تا بن دندان مسلح رژیم صهیونیستی ایستاده است و الهامبخش احزاب فلسطینی است و حافظ استقلال نهتنها لبنان بلکه کشورهای عربی است که در جنگ ۶ روزه شکست خوردند و آبروی اعراب را در جهان بردند.
نیروهای انقلاب در داخل و نیز در خارج در امتداد خط مقاومت باید به فکر «نوسازی سازمان» ، بهروزرسانی «اطلاعات» و ساماندهی «ارتباطات» خود باشند. اگر امروز به این کار نپردازند فردا خیلی دیر است. انقلابیون در سال ۱۴۰۰باید به این سؤال پاسخ دهند احزاب تراز انقلاب چه ساختی دارند و نسبت آنها با حوزه، دانشگاه و رسانه چیست؟
محمدکاظم انبارلویی