دولت آینده فارغ از آنکه با ریاست چه کسی و چه رویکردی تشکیل شود، با مسائل و چالشهای عدیدهای در حوزههای مختلف روبهروست. میتوان گفت همه جریانها و نامزدهای حاضر در صحنه انتخابات متفقالقول هستند که اصلیترین مأموریت و هدف دولت آینده، کم کردن فشار از روی دوش مردم و حل مشکلات آنهاست. البته که درباره اولویتبندی این مسائل و مشکلات و راهحل آنها، اختلافنظرهایی وجود دارد. برخی نامزدها معتقدند راهحل همان است که در هشت سال گذشته تجربه شده و باید چشم به توافق با غرب و کاهش تحریمها داشت و دسته دوم معتقدند برای حل مشکلات مردم نباید معطل تصمیمات غرب ماند.
به هر حال و صرفنظر از اینکه کدام راهحل عملی و نتیجهبخش است، هر دو طیف میگویند برنامهها و راهحلهایشان برای حل مسائل و مشکلات مردم است. در جریان تبلیغات انتخاباتی موضوعات زیادی بهعنوان مسائل و دغدغههای مردم مطرح شد؛ از بیکاری و تورم گرفته تا آب رفتن سرمایهها در بورس، قراردادهای موقت کاری، قیمتهای نجومی مسکن و اجارهبها، سنگاندازی بانکها در برابر تولید، عدالت آموزشی، تشدید شکاف طبقاتی، شایستهسالاری در بهکارگیری نیروها، توجه به ظرفیتهای نسل جوان، ازدواج و طلاق، موانع و مشکلات فرزندآوری و... بدون شک همه اینها جزو لیست بلندبالای نگرانیهای مردم است و تقریباً همه با یک یا چند مورد از آنها دست به گریبان هستند و به آن فکر میکنند.
اگر کسی گمان کند مشکلات مردم به سرعت و با چند حرکت ساده قابل حل است، یا از عمق و ابعاد مشکلات بیخبر بوده و یا به دنبال فریب افکار عمومی است. این مشکلات یک شبه به وجود نیامدهاند و یک شبه نیز قابل حل نیستند. اغلب یا حتی میتوان گفت تمامی این مشکلات ابعاد مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارند و از پیچیدگیهای خاصی برخوردارند.
با همه اینها نگارنده معتقد است، مشکلی در کشور وجود دارد که در صدر فهرست مطول فوق قرار دارد و اگر نگوییم همه، اغلب مردم از آن رنج میبرند. مشکلی که جنس و ماهیت آن با مشکلات ذکر شده متفاوت بوده و بیش از آنکه عینی و قابل لمس باشد، ذهنی است. از بیکاری و فقر هم دردناکتر و تلخی آن بیشتر است. هم آن کارگر روزمزدی که ممکن است در یک ماه حتی چند روز هم سر کار نرود با آن روبهروست و هم صاحب کارخانهای که دهها و بلکه صدها کارگر دارد، آن را حس میکند.
این مشکل که در دولت تدبیر و امید در ابعاد عجیب و غریبی بروز کرد، یک حس و ادراک ذهنی است؛ مردم احساس میکنند مسئولان و مدیران گوشی برای شنیدن مشکلات آنها ندارند. کارگر روزمزد حس میکند کسی نیست تا بداند چندین ماه بیکاری و جیب خالی یعنی چه و صاحب کارخانه حس میکند گوشی برای شنیدن دغدغههای او نیست؛ اینکه مشکل نقدینگی دارد و یا واردات جنس مشابه، کمر تولید او را شکسته و زحمت و سرمایهاش را در معرض نابودی قرار داده است.
نتیجه برخی مطالعات و پیمایشهای اجتماعی که طی چند سال اخیر انجام شده، مؤید این ادعاست که مردم پیش و بیش از هر چیز دیگری خواهان یک گوش در دسترس و شنوا از سوی مسئولان هستند. گوش بودن و شنیدن صادقانه درد مردم از سوی مسئولان دو نتیجه منطقی و قطعی دربر دارد؛ نخست آنکه همین شنیدن خود اولین راهحل و مرهم است. چنانچه مردم بتوانند بیواسطه و به وقت، حرف و درددل خود را به مدیران برسانند، بخش قابل توجهی از فشار ناشی از مشکل برطرف میشود. این یک قاعده تجربه شده و بدیهی است که حتی در روابط شخصی نیز دیده میشود. به این نحو که صرف آنکه کسی درد خود را به یک گوش محرم بگوید، سبک میشود. حتی اگر صاحب آن گوش هیچ کاری نکرده و صرفاً شنونده باشد.
نتیجه دوم این گفت و شنود، حرکت در مسیر حل مشکل است. شنیدن بیواسطه مشکلات و دردهای مردم یک چیز است و خواندن گزارشهای خشک و بیروح اداری که هر روز یک دسته قطور از آنها روی میز مدیران و مسئولان قرار میگیرد، چیزی دیگر. در این گزارشها آدمها و دردهایشان تبدیل به اعداد و درصد میشوند. فلان عدد کارگر بیکار در فلان استان است، بهمان درصد از ازدواجها به طلاق منجر شدهاند، سرانه مصرف گوشت در کشور اینقدر کاهش داشته است، قیمت مسکن آنقدر افزایش داشته است و... پشت این اعداد و ارقام و درصدها، زندگیهایی و دردهایی است که هر کدام داستانی دارند پر آب چشم، اما هیولای سیمانی بوروکراسی مجالی برای لمس واقعی آنها نمیدهد و شاید اصلاً مجالی ندارد که بدهد. مسئولی که به گزارشهای اداری اکتفا نکرده و نشستن پای سخن مردم - از اقشار و صنوف و سلایق مختلف - را جزو وظایف و برنامههای همیشگی خود میداند، بدون شک تصمیمگیریهای متفاوتی نیز خواهد داشت.
نگاهی گذرا به بیانات و توصیههای رهبر معظم انقلاب اسلامی نشان میدهد، ارتباط بیواسطه مسئولان با مردم یکی از دغدغههای اصلی ایشان بوده و ضمن آنکه خود به این موضوع اهتمام داشته و دارند، مسئولان و مدیران کشور را نیز در این خصوص بارها مورد خطاب قرار داده و نسبت به آن تذکر داده و تأکید کردهاند؛ «به میان مردم بروید، با مردم بیواسطه مرتبط بشوید، از مردم بشنوید؛ این از کارهای بسیار مهم است. گزارشهایی که به ما میرسد، هرچند آن گزارشها صادقانه باشد، امّا خیلی تفاوت میکند با آنچه انسان در مواجهه با مردم و رفتن در میان مردم مشاهده میکند و میبیند.» (12/5/1396) آنچه تاکنون در قالب مستند غیررسمی و طی سه قسمت پخش شده، نشاندهنده گوشهای از سیره ایشان در این مسئله است.
از این رو به نظر میرسد دولت سیزدهم پیش و بیش از هر چیز باید دولتی شنونده باشد. اگر چنین شد، مردم دولت را از خود دانسته و نه تنها درد و رنجشان کاهش مییابد بلکه وقتی صداقت و دلسوزی از دولت ببینند، در آنجایی که باید و بتوانند به کمک آن نیز میآیند. دولت آینده هرقدر هم که قوی و کارشناسی باشد برای حل مشکلات به همراهی آحاد مردم نیاز دارد.
محمد صرفی