رهبر معظم انقلاب اسلامی 12 اردیبهشتماه در آستانه انتخابات ریاستجمهوری 1400، در تذکری مهم به مسالهای اشاره کردند که مهمترین کلیدواژه آن « حرفهای فریبنده » بود: «اظهاراتی برخی کسانی که وارد میدان میشوند، انجام میدهند که اظهارات خوبی نیست. حرفهای فریبنده است که هیچ پشتوانه فکری و برنامهای ندارد».
این تذکر اخلاقی رهبر انقلاب آن هم به خواصی که خود را کاندیدای ریاستجمهوری اسلامی میکنند معطوف به سابقه تلخی بود که در انتخاباتهای گذشته برخی کاندیداها با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی برای حفظ و کسب قدرت از هیچ دروغگویی و فریبکاری فروگذار نکردند. در انتخابات جاری نیز افراد منتسب به همان جریان سیاسی باز همان روش غیراخلاقی را در مناظرات انتخاباتی در پیش گرفتهاند. گو اینکه عبور از خط قرمز اخلاقی و ارزشی یک جامعه برایشان هزینه زیادی ندارد. آنها به گونهای سخن میگویند انگار فعل حرامی را مرتکب نمیشوند. نمیدانم شاید آنها هم مثل استفانی گریشام، دبیر مطبوعاتی کاخ سفید معتقدند کاری که انجام میدهند دروغگویی نیست، بلکه نوعی برقراری ارتباط است به گونهای که بعضی مردم لزوما با آن راحت نیستند. گروهی از محققان اظهار میدارند یادآوریهای اخلاقی (به عنوان مثال عبارات شرعی) تمایل اشخاص را به دروغگویی کاهش میدهد اما شاهدیم بعضی کاندیداها بهرغم همین تذکرات اخلاقی، در رسانهها و جلسه مناظرات باز بر دروغگویی خود اصرار دارند. به نظر میرسد آنها مزایا و خطرات دروغ گفتن را از قبل محاسبه کردهاند. دروغ گفتن یک رفتار آگاهانه است و دروغگو، دروغ میگوید چون میخواهد دروغ بگوید.
رابرت فلدمن، روانشناس دانشگاه ماساچوست معتقد است دو فرد غریبهای که برای نخستینبار با یکدیگر ملاقات میکنند بسیار بیشتر از آنچه تصور میشود به دروغ گفتن به طرف مقابل تمایل دارند. 60 درصد شرکتکنندگان در یک تحقیق پس از مرور فیلم مکالمات خود با غریبهها، اعتراف کردند در 10 دقیقه اول 3-2 دروغ گفتهاند. حال تصور کنید یک سیاستمدار بیتقوا، غیرصادق و حرفهای در مسیر مبارزات انتخاباتی چه کاری انجام میدهد؛ جایی که هر روز ممکن است با هزاران غریبه ملاقات کند.
دروغهای منفرد کاندیداها و دروغهای سازمانیافته گروهها، همچون تیرهایی از انکار و تحریفند که بر پیکر حقیقت مینشینند. حقیقت در ایام انتخابات بشدت شکننده میشود، چرا که فریبکاری تا حد زیادی آسان و وسوسهانگیز است. فریبکاری نزد سیاستمداران بیاخلاق هرگز با عقل منافات ندارد، زیرا همه چیز در واقع میتوانست همانطور که دروغگو میگوید باشد. دروغ غالبا بسیار منطقیتر و جذابتر از واقعیت است. زیرا دروغگو این مزیت بزرگ را دارد که از قبل میداند مخاطب چه چیزی میخواهد، یا انتظار شنیدن آن را دارد. دروغگو داستان خود را برای مصرف عمومی با دقت لازم برای معتبر جلوه دادن آن آماده کرده است. در صحنه انتخابات و در شرایط عادی برخی افراد در تقابل با حقیقت مجبور به قبول شکست هستند و به همین دلیل با دروغگویی و تاثیر بر وضعیت روانی رایدهندگان، حقیقت را مجروح کرده و خود را به دروغ، محق جلوه میدهند. یکی از دلایل ناامیدی مردم و عدم اقبال به انتخابات در این دوره خشم انباشتهای است که از وعدههای فریبنده و دروغهای بیشرمانه برخی سیاستمداران برای به دست آوردن منافع یا کسب قدرت پدید آمده است. سوءظن به سیاستمداران عنصر غیرقابل انکار در پدیده نارضایتی عمومی است.
اینکه چرا مقام معظم رهبری در این مقطع تاریخی کلیدواژه «حرفهای فریبنده» را برجسته کردند به رفتارهای انتخاباتی کاندیداهای ریاستجمهوری در دورههای گذشته بازمیگشت که باز متاسفانه در مناظرات کنونی نیز توسط نمایندگان جریان لیبرال تکرار میشود. ظاهرا در ساحت سیاسی بعضی جریانها و شخصیتهای سیاسی، تلاش برای فریب افکار عمومی با دروغگویی و تحریف واقعیت یک امر مقبول قلمداد شده است. متاسفانه تخریب سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی ایران از ناحیه همین جریانها و شخصیتها انجام میشود.
دروغگویی و قلب واقعیت، اکنون بخشی از سیاست روزمره بعضی لیبرالها شده است. گاهی برخی مسؤولان به چنان جایی رسیدهاند که برای لاپوشانی درباره دروغ گفتن خود، باز دروغ میگویند (دروغگویی مهرعلیزاده درباره مدرک تحصیلی رئیسی و تکرار آن در مناظره دوم). جالب است که این کار کاملا بیشرمانه و بدون مجازات انجام میشود. متاسفانه برخی جریانها و شخصیتهای سیاسی برای بقا یا به دست آوردن قدرت باید دروغ بگویند. شبکههای پشتیبان آنها نیز در قالب رسانه و...، هنگام انجام این کار بیشرمانه از آنها پشتیبانی میکنند.
به طور مثال رسانههای پشتیبان یا با تایید و تکرار دروغ، آن را با تیتر درشت مینویسند یا در صورت وضوح بیشرمانه دروغگویی، درباره آن سکوت کرده و یا بسیار اندک و در گوشهای از روزنامه یا سایت، گزارشی مختصر منتشر میکنند. در مقابل، نهادهایی که در موقعیت قدرت و مؤاخذه قرار دارند و میتوانند علیه این دروغگویی بیشرمانه اقدامی انجام دهند، چشم بر هم نهاده و انگار گوش شنوایی ندارند.
همچون دروغ سرطانزا بودن بنزین پتروشیمیها و دیوارکشی در پیادهروها و قولهای دروغ 100روزه برای حل مشکلات در دورههای قبلی انتخابات، در این دوره نیز فریبکاریهایی از همین نوع در حال شکلگیری است که توسط مشاوران عملیات روانی بعضی کاندیداهای اصلاحطلب و لیبرال، سایه سنگین خود را بر فضای تصمیمگیری درست مردم انداخته است. در این دوره مناظرات انتخاباتی نیز بحث دروغ مدرک تحصیلی رئیسی، یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری، توسط مهرعلیزاده مطرح شد که ایشان بیش از 6 کلاس درس نخواندهاند و مدرک کلاسیک ندارند. این در حالی بود که ایشان دارای مدرک دکترای حقوق از دانشگاه شهید مطهری هستند. اما فرد مدعی بهرغم توصیههای اخلاقی و شرعی باز در دومین دور مناظرات نیز این موضوع را مطرح کرد.
همتی یکی دیگر از کاندیداهای ریاستجمهوری که خود از تصویبکنندگان ارز 4200 تومانی بوده است به دروغ رئیسی را متهم به حضور در جلسه سران قوا در تصویب ارز 4200 تومانی کرد که این موضوع به ریاست رئیس سابق قوه قضائیه بازمیگشت. همتی در همین جلسه ادعای فریبکارانه دیگری نیز مطرح کرد که اگر من نبودم دلار 55 هزار تومان میشد. در حالی که این ادعا برای سرپوش گذاشتن بر افزایش قیمت دلار از 12هزار تومان به 30 هزار تومان در دوره خودش بود.
در نظام اسلامی حقیقت جزو فضایل به حساب آمده و دروغ هیچگاه به عنوان ابزاری قابل توجیه در معادلات سیاسی قلمداد نشده است. آنچه در قرآن و نهجالبلاغه درباره سیاست و فهم رفتار سیاسی به دست آمده است، متکی به تقواست. سیاست بخشی از دین و دین بخشی از سیاست است، لذا توجیه و تفسیر غیراخلاقی از سیاست روش نیکان و دینداران محسوب نمیشود. باید توجه داشت که گسترش بیشرمانه دروغگویی و وعدههای فریبنده در انتخابات ناشی از نقص اخلاقی موجود در جامعه و شخص کاندیداست. جالب است بدانیم انکار عمدی حقیقت، توانایی دروغ گفتن، توانایی تغییر واقعیتها و توانایی عمل، به هم پیوستهاند. یعنی وقتی کاندیدایی حقایق را انکار و در ایام انتخابات برای فریب مردم قولی برای رفع مشکلات میدهد، در خیال خود چنین تصور میکند که اگر نشد یا نتوانستیم، تقصیر را گردن دیگران میاندازیم که توانایی عمل را از ما گرفتند و نگذاشتند اقدامی برای رفع مشکلات انجام دهیم.
اما در اینکه چرا سیاستمداران لیبرال دروغ میگویند و قولهای فریبنده میدهند، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد که برخی به خلأهای قانونی و برخی به شخصیت روانی گوینده و شنونده مربوط میشود. بعضی سیاستمداران دچار نوعی خودشیفتگی هستند. تکبر باعث میشود آنها باور کنند میتوانند آنچه را که میخواهند بگویند، هرچند دروغی بیشرمانه باشد؛ جالب است اصلا خم به ابرو هم نمیآورند. برخی سیاستمداران لیبرال از دروغگویی به عنوان یک استراتژی دفاع شخصی استفاده میکنند. متاسفانه عواقبی برای دروغگویی سیاستمداران در ساختار سیاسی ما وجود ندارد. اگر دروغگویی برملا شود، پیگیری آن هیچ نتیجهای ندارد. تاکنون برای هیچ سیاستمداری در کشور به دلیل دروغگویی و فریب افکار عمومی محکومیت صادر نشده است. بهرغم دروغگویی سیاستمدار، اکثر طرفداران وی همچنان در کنار او باقی میمانند و به همین دلیل آنها میدانند در صورت دروغگویی طرفداران را از دست نمیدهند. برخی مردم از شنیدن آنچه دوست دارند بشنوند، راضی میشوند. لذا سیاستمداران در ایام انتخابات بر اساس مذاق ذهنی مردم صحبت میکنند نه بر اساس حقایق. دروغگویی و قلب حقیقت و فریب افکار عمومی متاسفانه در شرایط فعلی تضعیفکننده و تخریبگر سرمایه اجتماعی نظامی شده است که خون هزاران شهید صدیق برای باروری و حفظ آن ریخته شده است. لذا باید تا دیر نشده است به عنوان یک جرم نابخشودنی سیاستمداران مورد توجه قرار گیرد. اگر سیاستمداران همیشه خود را در معرض بررسی واقعیتها بدانند و این را درک کنند که گفتار و رفتار آنها با حقایق مقایسه خواهد شد، دقت بیشتری در اظهارنظر خواهند داشت.
روحالله اژدری