کسی که در سال ۱۴۰۰ هجری خورشیدی، خود را نامزد ریاست جمهوری کرده است یا خیلی مَرد است یا خیلی حواسپرت! دراینباره گفتنیهایی هست.
۱. کسری تراز عملیاتی بودجه علیرغم اصلاحات قابلتوجه مجلس یازدهم ، مسئله بسیار مهم و چالش برانگیزی است. رئیس دولت سیزدهم هر که باشد باید بداند خرجش از دخلش بیشتر است. مصارف غیر ضرور که جای خود، بخشی از مصارف ضروری هم میبایست اولویتبندی شود تا طی چند سال البته با فرض بهبود همه شاخصها و اوضاعواحوال داخلی و بینالمللی، کار کشور روی غلتک بیفتد.
۲. کمبود کالاهای اساسی یکی دیگر از چالشهای دولت سیزدهم خواهد بود؛ فراموش نکنیم آنچه دولت دوازدهم به دولت بعدی میدهد، چیز کمی نیست! میراث تدبیر و امید، هم مملو از بدهی است هم سرشار از کسری؛ بنابراین بایستی متوجه بود که دولت بعدی نه اسب زینشده است که کسی هوس تاختن با آن به سرش بزند؛ نه خبری از غنیمت است. کار است و بدهی و کمبود و کسری و عقبماندگی.
۳. برخی صحبتهای کاندیداها و اعضای ستادهای آنان حاکی از بیخبری و سرخوشی آنان است؛ حتی اگر رئیسی و رضایی و زاکانی و جلیلی و قاضیزاده بهعلاوه همتی و مهرعلیزاده همگی دستبهدست هم دهند و بدون ذرهای حب جاه و مقام و ریاستطلبی صبح و شام، کار کنند هم آواربرداری و پی ریزی جدید، نیروی بیشتری میطلبد. آن کاندیدایی که خود را بینیاز از همقطاران که هیچ، مستغنی از رقبایش میداند، با اجازه شورای نگهبان، در مدیریت و تدبیر که جای خود، بلکه در عقل خویش باید شک کند.
۴. هنوز مناظرات شروع نشده، تنور پرخاشها و جدلها داغ شده است. صاحبان حجرههای بازار افشاگری کرکرهها را بالا کشیدند و هلمنمبارز گویان، یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان! حق و باطل را به هم میآمیزند و از خجالت یکدیگر درمیآیند. با مرور و ضرورت نکتهای که در بند سوم اشاره شد باید بدانیم فردای انتخابات، حافظهها بالمره پاک نمیشود؛ حرف، باد هوا نیست و بار دارد.
آبروی رفته به جوی برنمیگردد و دلهای زنگارگرفته به یکباره چون آینه، شفاف نمیشود؛ پس باید قدری در کفّ لسان، کوشاتر باشند تا فردایی سرافکنده را تجربه نکنند.
۵. ما انسانیم و انسان، شایسته و بایسته است که خلیفة الله شود؛ اما برای مقام خلیفة اللهی باید صفات مستخلف عنه را در خود پدید آورد و به کمال رساند. یکی از چیزهایی که درباره ذات اقدس اله می گویند این است که ان الله لا یخلف المیعاد و ان وعد الله حق؛ خدا خلف وعده نمیکند و وعده خدا حق است. نباید وعدهای داد که اساسا تحققپذیر نیست؛ مگر کارزار تبلیغات، حراجی است که هر کس وعدهای داد، دیگری وعدهاش را بهعلاوهA کند و چکش بزنند و تمام شود؟ اگر اینگونه نگاه کنند، آری حراجی است؛ اما حراج عرض و آبروی خریدار و اتلاف عمر و آینده ملت. لازم نیست تاریخ بدانند؛ به همین دولتمردان نگاه کنند، ببینند در حراجی دوره قبل و قبلترش چه به دست آوردهاند و چه از کف دادهاند؟