چرا به محض انتشار فایل صوتی وزیر امور خارجه و اظهارات ناصواب او علیه سردار مقاومت سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی ، موجی از خشم و اعتراض در جامعه ایرانی علیه ظریف به وجود آمد؟
داغ شهادت سردار سلیمانی هنوز تازه است و اصطلاحا هنوز خیمه عزای او در کشورمان و نزد ملتهای مظلوم و آزادیخواه منطقه برپاست. اما این موج و این حجم بیسابقه و عجیب در حمایت از شهید سلیمانی و اعلام وفاداری به راه و رسم سلیمانی نمیتواند برآمده از یک عاطفه و احساس یا هیجان صرف باشد.
واقعیت این است که سلیمانی بخشی از هویت ما را تشکیل داده است. سلیمانی یکی از قهرمانان هویتبخش ملت ایران است؛ قهرمانانی که در انقلاب اسلامی 57 چهره شدند، در دفاعمقدس به اسطورههای مردم ایران تبدیل شدند و حاجقاسم یکی از بازماندگان بزرگ و بینظیر همان نسل طلایی و دورانساز بوده است. سلیمانی ریشه در خاک ایران داشت و از جنس همان اساطیر بزرگ ایرانزمین بود. حاجقاسم شبیهترین افراد به لشکریان اباعبدالله الحسین(ع) در صحرای کربلا بود. او سرباز مکتب خمینی(ره) و خامنهای بود؛ جلوهای از عقل و عاطفه و اعتقاد. سلیمانی بخشی از غرور مردم ایران بود. هنوز ابعاد دقیق آن حضور دهها میلیونی در مراسم تشییع حاجقاسم بررسی نشده است و باید جامعهشناسان به این موضوع دقت کرده و درباره آن اظهارنظر کنند. اما یکی از دلایلی که میشود درباره خلق آن حماسه تشییع گفت، این است که مردم ایران بخشی از وجود خودشان و پارهای از تن ایران را تشییع میکردند. حاجقاسم سلیمانی هویت ماست. هویتی که ابعاد آن شامل تعقل، تدبیر، غیرت، مردانگی، وطندوستی، مذهب، دلاوری، رشادت و عاطفه و احساس است. اینها ریشههای ما مردم ایران است و سلیمانی، قهرمانی با همین ریشهها بود.
تصویری که مردم ایران از سلیمانی داشته و دارند، یک تصویر واقعی بر پایه همین خصوصیات و ویژگیهای این سردار شهید بوده است. اینکه پس از شهادت حاجقاسم، روایتهای ناصوابی در غیابش علیه او مطرح میشود، به دور از مردانگی و شرافت است. این روایتهای ناصواب جز بیآبرو کردن راوی، نتیجهای در پی نخواهد داشت و جایگاه سلیمانی فراتر از آن است که دامانش با این حرفها آلوده شود. اینجا دیگر جنگ روایتها معتبر نخواهد بود. آنچه سلیمانی را در مقابل این روایتها و غیبتهای دزدانه مصون نگه میدارد، خون او است. سلیمانی را خونش و بدن مطهر پارهپارهاش در مقابل این بدگوییها مصون کرده است. خون سلیمانی و بدن تکهتکه شده او بزرگترین و معتبرترین شاهد این واقعیت است که او جانش فدای ایران شد. خون سلیمانی مدال وطنپرستی او است. او سالها در بیابانهای عراق و سوریه، در لبنان و در فلسطین برای تشکیل جغرافیای اسلام، برای دفاع از مظلوم، برای دفاع از مردم ایران، برای تامین امنیت ایران جانفشانیها کرد. روایتهای فراوانی در این باره منتشر و گفته شده است؛ روایتهایی که میگوید سلیمانی سالها بود کاندیدای گلوله و کاندیدای شهادت شده بود. تفاوت سلیمانی با کت و شلوارپوشهای پرادعایی که همه چیز را بر مدار خودشان میبینند، همین است. او کاندیدای گلوله بود و اینها... او به آرزویش که شهادت بود رسید و اینها را ببین به چه حضیضی افتادهاند!
مرتضی باقرپور