هریک از این عوامل به درستی جمع نشود خانه ساخته شده کیفیت لازم را نخواهد داشت. مهندس و طراح نقشه کش ساختمان با دقت در نیازهای کارفرما اقدام به ارائه نقشه ای خوب و دقیق نموده نخستین گام ساخت بنا را بر می دارد.
در گام دوم معمار حاذق و توانمند و کارگران ساختمانی مناسب انتخاب می شوند.
در گام سوم مصالح مناسب فراهم شده و در کنار زمین تقدیم عوامل می گردد.
روشن است که هیچ یک از این سه گام نه تعارضی با دیگری دارد و نه تداخلی. اما اگر هر یک از این عناصر بویژه عناصر انسانی آن در کار دیگری دخالت کند کار به سرانجام مناسب نرسیده و ساختمان نهایی ارزش بهره برداری نخواهد داشت. چه این تداخل، ورود طراح در فرایند ساخت باشد چه دخالت استاد بنا در فرایند نقشه کشی. چه اگر نقشه به سلیقه بنا تغییر کند هم نیازهای کارفرما محقق نمی شود هم مهندس ناظر تایید نمی کند.
ساختمان سیاست خارجی هر کشور بی شباهت به این مثال نیست.
نظام سیاسی کشور کارفرمای سیاست ها، رهبری و عناصر وابسته مثل شورای عالی امنیت ملی مهندس طراح و نقشه کش ساختمان سیاست خارجی و وزارت امور خارجه استاد معمار اجرای آن است.
این امر بدین معناست که نقش معمار در طراحی در حد ارائه تجربه و دیدگاه و در مرحله ساخت و اجرای نقشه در حداکثر توان و صلاحیت است.
روشن است که هم می توان تصور کرد که نقشه مناسبی طراحی نشود و هم می توان با نقشه ای خوب، ساختمانی نامناسب تحویل گرفت اما نکته در این است که طبیعی است که این ساختمان به تناسب نیاز و امکانات کارفرما نقشه ریزی می شود و تغییر در اجزای آن در صلاحیت معمار نیست.
دکتر ظریف به عنوان یک استاد معمار حداکثر صلاحیت اجرای نقشه ای را دارد که طراحی شده و این به معنای عدم وجود اختیارات در فرایند سیاست خارجی نیست چنانکه در مرحله اجرا بیشترین حدود اختیارات را دارد اما اگر خود را در جایگاه طراح قرار داده و نقشه سیاست خارجی را به چالش بکشد یا نقشه طراحی شده را با کیفیت نامناسب اجرا کند و ساختمان نهایی را ناقص یا سست بنا نهد ایراد آن به طراح و نقشه کش وارد نخواهد بود و ادعای اختیارات اندک نیز وجاهتی نخواهد داشت.
روشن است که وارونه نمایی این دو جایگاه گرچه ممکن است به صورت مقطعی راهگشا باشد اما در بلندمدت از دید ناظران فهیم دور نمی ماند.
م.ا. کاشانی