نخستین گام برای شکست انقلاب اسلامی و بازگشت شاه به ایران اعزام ژنرال هایزر به تهران در بهمن ۵۷ بود. قرار بود تا این ژنرال بلندپایه آمریکایی به کمک ارتش پهلوی شاه را به ایران بازگرداند و حکومت او را تثبیت کند. اما پس از ناکامی او و ارتش در برابر مردم انقلابی ایران هایزر به آمریکا بازگشت و ماموریتش نیز نیمه تمام ماند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز آمریکا با ایجاد آشوب و توطئه در مناطقی مانند ترکمن صحرا و کردستان سعی در نا امنی بیشتر کشورمان داشت. اما این پایان راه نبود چراکه همه این توطئهها با هوشیاری امام خمینی (ره) و امت اسلامی شکست خورد. آمریکا بیکار ننشست و دوباره توطئهها را آغاز کرد، این بار، اما به بهانه آزادی گروگانهای خود در لانه جاسوسی در تهران یک نقشه حمله به ایران را طراحی و اجرا کردند. این عملیات را پنجه عقاب نامید عملیاتی که قرار بود تا تمام گروگانهای آمریکایی را به کشورشان بازگرداند.
انقلاب دوم چگونه رخ داد؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ماه ۵۷ دانشجویان به عنوان یکی از اقشار اصلی در پیروزی انقلاب اسلامی با آمریکا و دخالتهای این کشور در ایران مخالف بودند. آنها معتقد بودند که باید افراد این کشور سریعتر از ایران اخراج شوند تا دخالتهای آمریکا در ایران کم شود. گروهی از دانشجویان که به آنها دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) میگفتند نتواستند توطئههای آمریکا را تحمل کنند.
فروز رجاییفر از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) درباره علت تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران گفت: «اگرچه تسخیر سفارت آمریکا ریشه در تاریخ مناسبات و سوءظن ما به این کشور داشت؛ لکن انتقال شاه به آمریکا به بهانه درمان، واکنش شدیدی در ایران ایجاد کرد. نماینده آمریکا یک روز قبل از ورود شاه به آمریکا (۲۹ مهر)، به دولت موقت اطلاع میدهد که قصد دارند جهت درمان سرطان به شاه اجازه ورود بدهند و لازم است برای مهار خشم احتمالی مردم، حفاظت از سفارت افزایش یابد. نظر مرحوم دکتر یزدی این بود که برای اثبات ادعای بیماری شاه، لازم است آمریکا اجازه دهد که پزشکان ایرانی مقیم آمریکا او را معاینه کنند.
عدم همکاری آمریکا در اثبات بیماری شاه موجب شد امام هم معتقد شوند که شاه مخلوع را به بهانه بیماری به آمریکا بردهاند. دهم آبان بود که ایشان برای دعوت از ملت برای برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای دانشآموز سال ۵۷ در دانشگاه تهران، طی یک بیانیه از دانشجویان و طلاب علوم دینی خواستند که «با قدرت تمام حملات خود علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی گسترش داده و آمریکا را وادار به استرداد شاه مخلوع کنند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیدا محکوم کنند». با دغدغه پاسخ به پیام حضرت امام، نمایندگان دانشجویان چند دانشگاه پایتخت پس از بحث و بررسی به این نتیجه رسیدند که دانشجویان اقدامی متفاوت انجام دهند که در کانون توجه رسانههای بینالمللی قرار گیرد و صدای مطالبه استرداد شاه و محکومیت انتقال او به آمریکا به دنیا برسد.»
آبان ۵۸ و روزهای پرتلاطم ایران
روزهای میانی آبان ماه سال ۵۸ است. کشورمان همچنان در التهاب ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی و مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب میسوزد که گروهی از دانشجویان به نام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (ره) تصمیم میگیرند تا انتقام ظلمهای آمریکا علیه ایران را با تسخیر لانه جاسوسی و مرکز توطئههای این کشور در تهران بگیرند. طرح و برنامه این حرکت انقلابی آغاز و ۱۳ آبان ماه برای این کار انتخاب میشود. بلاخره روز موعود فرا میرسد و دانشجویان به این محل رفته و با ورود به این محل جاسوسی آنجا را تسخیر و پس از مشاهده آمریکاییها آنان را گروگان میگیرند. طبق اعلام منابع مطلع در این حرکت انقلابی ۶۶ دیپلمات آمریکایی به گروگان گرفته شدند و بیش از ۱۱ هزار سند کشف شد که پیچیدگی توطئهها علیه انقلاب اسلامی را افشا میکرد، اسنادی که نشان میداد آمریکا به دنبال نفوذ در مقامات جمهوری اسلامی و نابودی انقلاب اسلامی است.
کارمندان سفارت در جریان اشغال سفارت تلاش کردند مدارک و اطلاعات محرمانه را از بین ببرند، اما دانشجویان پیرو خط امام توانستند با بازیافت و ترمیم بخش اعظمی از این اطلاعات حدود ۷۰ سند محرمانه که نشان دهنده توطئههای دولت آمریکا علیه ملت ایران و فعالیتهای مخفی سازمان اطلاعاتی آمریکا در ایران بود را فاش کنند، امام خمینی (ره) از این اقدام دانشجویان به عنوان انقلاب دوم یاد کردند.
حربهای که ناکام ماند...
آمریکاییها که ۶ ماه پس از این ماجرا خود را در آزادی گروگانها ناکام میدیدند تصمیم گرفتند که نقشهای موثر برای این کار طراحی کنند. کارتر که در آن موقع رئیس جمهور آمریکا بود نیز از سوی مردم تحت فشار قرار داشت و به همین دلیل تصمیم گرفت تا با یک عملیات نظامی گروگانها را آزاد کند. در آن سالها یک نیروی تازه تاسیس کماندویی به نام دلتا به فرماندهی سرهنگ چارلی بکویث در نیروهای مسلح آمریکا حضور داشت و کارتر قصد داشت تا با استفاده از این نیروهای کارکشته عملیات آزادی گروگانها را اجرایی کند. به این منظور ۹۰ کماندوی نیروی ویژه دلتا به صحرای ایالت آریزونای آمریکا اعزام شدند تا در شرایط مشابه شرایط ایران تمرینهای صحرای ایران را انجام دهند. آنها سپس به صحرای مصر رفتند و تمرینهای خود را مجددا انجام دادند تا از آمادگی کامل برخوردار شوند. سرهنگ بکویث پس از مشورت و جلسه با ژنرال جونز رئیس وقت ستاد مشترک ارتش آمریکا تاریخ ۴ اردیبهشت ماه را برای این عملیات مشخص میکند.
سرهنگ چارلی بکویث فرمانده نیروهای اعزامی به کویر طبس، از بنیانگذاران نیروی ویژه دلتا بود. او یک سرهنگ کارکشته ۵۳ ساله اهل جورجیا و فعال در ارتش ایالات متحده در بخشهای مختلف نیروهای ویژه بود. سرهنگ بکویث تجربه جنگ در ویتنام و کره را هم داشت. بکویث در جنگ ویتنام، فرماندهی قویترین واحد ضدچریکی ارتش آمریکا را برعهده گرفته بود. کمتر کسی در ارتش ایالات متحده مانند او تجربه انواع و اقسام عملیاتهای نظامی و کماندویی را داشت.
پنجهای که بر صورت عقاب کشیده شد
چهارم اردیبهشتماه سال ۵۹ چهار فروند هواپیمای نظامی C - ۱۳۰ و ۸ فروند بالگرد مجهز آمریکایی برای آزادی ۵۳ گروگان، از ناو هواپیمابر نیمیتز جدا و از مرزهای هوایی جنوب، وارد فضای پروازی ایران شدند. ناو هواپیمابر نیمیتس چهار ماه پیش از این حمله با عنوان نیروهای موسوم به «واکنش سریع» وارد خلیج فارس شده بود. پس از ورود هواپیماها و بالگردهای آمریکایی، یکی از پاسگاههای مرزی عبور آنها از بالای ایران را گزارش میدهد، امّا به دلایلی نامعلوم به آن گزارش ترتیب اثر داده نمیشود. به این ترتیب آمریکا با تعدادی هواپیمای نظامی و بالگرد، حمله خویش را به ایران آغاز میکند.
در یک هواپیمای C - ۱۳۰ حدود ۱۳۰ نفر کماندو و تجهیزات انفرادی و در یک هواپیمای C - ۱۳۰ دیگر سلاحها و تجهیزات مدرن و مختلف مانند کپسولهای کوچک و بزرگ گازهای خواب آور، موتورسیکلتهای تریل کم صدا و جیپهای کوچک حمل میشدند و یک فروند سی ۱۳۰ دیگر سوخت رسان (k-c) و یک هواپیما هم رزرو بود. هر بالگرد ظرفیت حمل ۳۵ نفر از کماندوها را داشت. بالگردها تا مدت سه ساعت و نیم میتوانستند پرواز کنند و بعد نیاز به سوخت گیری مجدد داشتند.
هواپیماها و بالگردهای آمریکایی از فرودگاههای نظامی مصر، عمان و عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز آمریکا در دریای عمان پرواز کرده و پس از چند ساعت وارد آسمان ایران شدند. پس از ورود به آسمان ایران بود که یکی بالگردها در اطراف راور کرمان به دلیل نقص فنی مجبور به فرود اضطراری شد و افراد داخل آن، به بالگردهای دیگر پیوستند و آن بالگرد با توجه به از بین رفتن دستگاه هیدرولیکی به ناو نیمیتز بازگشت. این مشکل را میتوان نخستین اخطار به آمریکاییها دانست، اما آنها این هشدار را نادیده گرفته و به پرواز ادامه دادند. پس از این بود که ۶ فروند هواپیما C - ۱۳۰ و ۶ فروند بالگرد آمریکا با پشتیبانی نیروهای باقیمانده از رژیم طاغوتی با خاموش کردن رادارهای اخطاری در مسیر پروازی آمریکاییها زمینه فرود آنها را روی باند فرودگاهی دست ساز در طبس فراهم کردند. اما یکی دیگر از بالگردهای آمریکایی زمان سوختگیری با نقص فنی مواجه شد و از کار افتاد. این موضوع باعث شد تا آمریکاییها از انجام این عملیات ناامید شوند، زیرا برای اجرای مرحله بعدی عملیات، نیاز به ۶ فروند بالگرد داشتند.
طبق نقشه عملیات پنجه عقاب هواپیماها و بالگردها پس از پرواز از کویر طبس قرار بود تا در ورزشگاه امجدیه یا شهید شیرودی تهران یعنی در نزدیکی لانه جاسوسی فرود آمده و گروگانها را آزاد کنند. سپس از همان مسیر رفت کشورمان را ترک کنند. اما درست در زمانی که قرار بود هواپیماها و بالگردها طبس را ترک کنند ناگهان در هنگام سوخت گیری نسیم آن شب رفته به رفته به تندباد تبدیل شد و خلبانها وحشت کردند. ساعت یک ربع به ۳ بامداد است که سومین بالگرد هم در هنگام سوختگیری دچار نقص فنی شده و از چرخه عملیات خارج میشود. یعنی در مجموع ۳ فروند از بالگردها از کار میافتند و سرهنگ بکویث نیز به این نتیجه میرسد که با ۳ فروند دیگر باقیمانده هم نمیشود کاری از پیش برد.
شکست عملیات محرز میشود...
پس از این بود که سرهنگ بکویث فرمان لغو عملیات را صادر می کند. اما باد و طوفان و شن به فرمان خداوند کار خود را آغاز کرده بودند و بحران بعدی سرهنگ را رقم می زنند. بالگرد غول پیکر استالیون به هرکولس برخورد کرد و انفجاری بزرگ دل کویر را همچون روز روشن کرد. عملیات انجام نشده پنجه عقاب تا پیش از اجرا قربانی های بسیاری داشت. سرگرد هارولد اللوئیس (خلبان و فرمانده سی-۱۳۰)، سروان لین مکین تاش (خلبان سی-۱۳۰)، سرگرد ریچارد ال باک (سرناوبر سی-۱۳۰)، سروان چارلز مک میلان (ناوبر دوم سی-۱۳۰)، استوار ارشد جول مایو (مهندس پرواز سی-۱۳۰)، ناو استوار دوم دوئی جانسون (خدمه پرواز بالگرد)، مهناوی یکم جان دی هاروی (خدمه پروازی بالگرد)، مهناوی جورج ان هولمز (خدمه پروازی بالگرد) از تلفات این عملیات انجام نشده بودند.
نیروهای ویژه دلتا با از دست دادن یک فروند سوخترسان سی-۱۳۰ و کشته شدن هشت خلبان و گروه پروازی، بدون درگیری با نیروهای نظامی ایران، آسمان و زمین کشور را ترک کرده و راهی جزیره مصیره در دریای عمان میشوند. سرهنگ بکویث، احساس خود را در مسیر بازگشت به مصیره چنین توصیف کرده: «احساس پوچی و درماندگی میکردم. گریهام گرفت؛ با تمام وجود گفتم یا عیسی مسیح! تو میدانی چه افتضاحی به بار آمده! ما باعث شرمساری کشور بزرگمان شدهایم!»
در پی حادثه صحرای طبس و فرار باقیمانده هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکایی به سوی ناو «نیمیتز»، جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا شکست این عملیات مداخلهجویانه را اعلام کرد و وزیر امور خارجه آمریکا که از ابتدا با عملیات دلتا مخالفت کرده بود از سمت خود استعفا داد و بکویث کارکشته هم بعد از این ماجرا کلا از ارتش این کشور استعفا داد.
گزارش نابغه اطلاعات سپاه از محل عملیات
متن زیر گزارش حسن باقری از حادثه طبس که در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسیده است: «منطقه فرود هواپیماها و هلیکوپترها محلی است در فاصله حدود ۲۷۰ کیلومتری یزد و ۱۶۰ کیلومتری طبس. در حوزه هنگ ژاندارمری بیرجند، پاسگاه رباطخان در ۴۰ کیلومتری این نقطه واقع است. فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزو نقشهای بوده که در زمان رژیم طاغوت قرار بوده فرودگاه شود و، چون این نقشهها توسط این آمریکاییها طرحریزی میشده، لذا مختصات این منطقه را داشتهاند. قبلاً هم از این محل برای صدور اورانیومهای استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده میکردند. باید متذکر شد که منطقه برای فرود هلیکوپترها منطقهای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از ۱۰ کیلومتر مربع با میدان دید وسیع است، که گنجایش فرود هواپیما و هلیکوپتر زیادی را دارد.
سرگرد فرمانده نظارت منطقه ادامه داد که آمریکاییها حساب همه چیز را کرده بودند، اما از آنجا که پشتیبان ملت خداوند متعال میباشد، سطح شنی کویر، تمام نقشههای آنها را به هم ریخت. هلیکوپتر مربوط به نیروی دریایی آمریکا در منطقه بود که هنوز منفجر و یا منهدم نشده و فقط بعضی از چرخهایش در شن فرو رفته بود. این دو هلیکوپتر یکی در سمت راست جاده و دیگری در سمت چپ قرار داشتند. هلیکوپتر دیگری در سمت چپ جاده سوخته و متلاشی شده بود. علاوه بر هلیکوپترهای سالم یک هلیکوپتر هم با هواپیمای سی۱۳۰ آمریکایی تصادف کرده بود و هر دو آتش گرفته بودند.
از هواپیماهای سی۱۳۰ که ۴ موتوره میباشد، جز تل خاکستر و آلومینیومهای ذوب شده که در سطح کویر پخش شده بود، چیزی باقی نمانده بود. ۵ جسد سوخته در لابهلای لاشه هواپیما مشاهده میشد که عبارتند از خلبان و خدمه هواپیمای سی۱۳۰. هلیکوپتری هم که به این هواپیما برخورد کرده متلاشی شده بود، که مسلماً خلبانانش کشته شدهاند. نکته قابل توجه این که جعبه سیاه هواپیمای سی۱۳۰ که حافظه مختصات پرواز و جهت و مسیر پرواز است در محل بین سوختههای لاشه هواپیما موجود بود. از این جعبه میتوان کاملا مطمئن شد که این مزدوران از کدامیک از پایگاه کشورهای مزدور آمریکا در منطقه پرواز کردهاند.
مقدار زیادی پوکههای شلیک شده M ۱۶ را مشاهده کردیم و فانوسقههای زیادی روی زمین پخش بود. در هر کدام از این فانوسقهها دو جافشنگی M ۱۶ و در هر کدام ۳ خشاب ۲۰ تیر M ۱۶ وجود داشته است. آمریکاییها حتی وقت نکردند که این فشنگها را همراه خود ببرند و در محل رها کرده و فرار کردهاند. کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشته بودند. من دوربینهای زاویهسنج سنگین را دیدم که کنار آنها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود. (روزنامه جمهوری اسلامی ۷ اردیبهشت ۱۳۵۹ صفحه ۲)
بنیصدر در حال سوارشدن به موتور برای سرکشی به محل حادثه
خیانت بنیصدر و نابودی آثار جنایت آمریکا
ابوالحسن بنی صدر رئیسجمهور مخلوع کشورمان هنگام حمله دلتاهای آمریکا فرمانده کل قوا بود، فردی که خیانتهای زیادی را به همراه گروهک منافقین خلق به انقلاب اسلامی در قالب یک رئیسجمهور مرتکب شد. در داستان پنجه عقاب نیز او دوباره خنجر را بر پیکره انقلاب و مردم وارد کرد. پس از فرار نیروهای آمریکایی از طبس، هلیکوپترهای آنها حامل اسناد مهمی بود که به دست فرمانده سپاه پاسداران یزد رسانده شد، اما بنیصدر با بهانه دسترسی دوباره آمریکاییها به این اسناد دستور نابود کردن بالگردهای آمریکایی و اسناد را صادر کرد.
شنها مأمور خدا بودند...
امام خمینی (ره) در خصوص اتفاقات طبس میفرمایند: آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلی کوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست. با توجه به این که آمریکا در طبس شکست سنگینی را متحمل گردید، به حق بودن انقلاب اسلامی به همگان ثابت شد.
تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفتن که از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ تا ۳۰ دی ۱۳۵۹ ادامه داشت با پذیرش قرارداد الجزایر از سوی دولتهای ایران و آمریکا به پایان رسید و سرانجام گروگانهای آمریکایی در بند دانشجویان آزاد شدند.