طی 14 ماهی که از ورود کرونا به کشور میگذرد این اولینبار نیست که این ویروس سرکش و آمار فوتیها و میزان شیوع آن دچار فراز و فرود میشوند. تاکنون چندبار دیگر شاهد تکرار چرخه کاهش پس از رعایت پروتکلها و اتخاذ تصمیمات صحیح و افزایش پس از بیتوجهی به شیوهنامهها بودهایم. اما خیز فعلی کرونا در کشورمان یک تفاوت ویژه با دفعات قبل دارد و آن اینکه در کنار برخی کمتوجهیها و بیاحتیاطیهای بخشی از مردم در ایام نوروز، یکی از مهمترین علل شعلهور شدن دوباره آتش کرونا، بیتوجهی مسئولان تصمیمگیر در ستاد ملی کرونا با محوریت دولت و البته شخص رئیسجمهور به هشدارهای مکرر کارشناسان، رسانهها و البته وزارت بهداشت درخصوص تأثیرات خطرناک سفرهای نوروزی در افزایش شیوع کرونا میباشد. هر چند برخی مسئولان دولتی تلاش زیادی برای فرار از پاسخگویی و توجیه درخصوص تأثیر این بیتوجهی و جدی نگرفتن هشدار کارشناسان در مورد پیشبینی اثرات سفرهای نوروزی در ایجاد موج جدید کرونا دارند، اما بسیاری از کارشناسان و منتقدان علت مهم و متهم اصلی افزایش تعداد شهرهای قرمز از 9 مورد در روزهای پایانی اسفندماه به 301 مورد فعلی و افزایش شهرهای نارنجی از 31 مورد به 95 مورد امروز و رسیدن آمار مرگ هموطنان از روزانه کمتر از 100 نفر در پایان سال قبل به 400 نفر در شرایط کنونی با احتمال افزایش بیشتر در روزهای آینده و همچنین تعطیلی اجباری اصناف و کسبه و خسارت سنگین به آنها پس از فرصتسوزی کنترل کرونا در تعطیلات دوهفتهای را همین بیتوجهی دولت و ستاد کرونا به هشدارها میدانند. یعنی میشد با کمیتدبیر از این شرایط جلوگیری کرد.
اما این موضوع تنها نمونه خسارتهای بیتوجهی دولت به کارشناسان و منتقدان نیست، متأسفانه این رویه طی 8 سال اخیر یکی از ویژگیهای دولت جناب روحانی بوده است و موارد زیادی از بیتوجهیهای این دولت بهنظرات کارشناسان و هشدار منتقدان در موضوعات مختلف را میتوان برشمرد.
شاید مهمترین مثال همان موضوع مذاکرات هستهای منجر به برجام باشد. دولت کنونی که با ادعای فهمیدن زبان دنیا! و بازگشت عزت! و رفع تحریمها شروع به کار کرد از همان ابتدا بیش از توجه به ظرفیتهای فراوان داخلی، نگاه خود برای رفع مشکلات را معطوف به خارج از مرزها و وابسته به مذاکرات کرد. در این میان مشاهده ولع دولت برای رسیدن به توافق به هر قیمت و اشتیاق به اثبات توانمندی خود در مذاکره و غفلت از غیرقابل اعتماد بودن، خباثت، بیتعهدی و دغلکاریهای بارها اثبات شده طرفهای مقابل، باعث شد که بسیاری از کارشناسان و رسانهها به اعلام نظرات و هشدارهای دلسوزانه و نقدهای کارگشا بپردازند تا با هوشیاری دولت، از تحمیل خسارت به کشور جلوگیری شود اما متأسفانه نه تنها به این هشدارها و نظرات کارشناسی توجه نشد بلکه بانیان فتحالفتوح برجام از شرمندگی منتقدان درآمده و از جمله جناب رئیسجمهور به مناسبتهای مختلف مشغول بهروزرسانی لیست القاب عجیبی بود که نثار منتقدان و کارشناسانی که دلسوزانه نقد و نظر خود را در این خصوص بیان داشته بودند میکرد، از بزدل و ترسو گرفته تا کمسواد و حسود، از کاسب تحریم و بیشناسنامه تا مستضعف فکری و متوهم، از حواله دادن منتقدان به جهنم تا هوچیباز و کودک خواندن آنها و... القاب و توهینهایی بود که جناب رئیسجمهور همزمان با تقدیم دهها سکه و نشان لیاقت به فاتحان برجام نثار منتقدان میکرد! نتیجه آنکه امروز در واپسین ماههای عمر دولت، هنوز مذاکرات بیحاصل ادامه دارد و آبی از برجام برای مردم گرم نشد تا درستی نظرات کارشناسان و منتقدان و خطای دولت در بیتوجهی به این نظرات بیش از پیش نمایان شود. البته با این تفاوت که کشورمان قبل از برجام تحریم بود اما توانمندی قابل توجهی در حوزه هستهای کسب کرده بود اما پس از برجام باز هم تحریم ماند اما بخش زیادی از فعالیتهای هستهای تعطیل و اندوختههای ارزشمند این حوزه از دست رفت و در سایه غفلت دولت از اقتصاد و توانمندیهای داخلی، گرانی و تورم عجیب و کاهش شدید ارزش پول ملی نیز در کارنامه دولت ثبت شد.
از دیگر مصادیق عیان و زنده بیتوجهی دولت به هشدارهای کارشناسان و منتقدان، شرایط این روزهای بورس است. با وجود اهمیت ورود سرمایههای مردمی به بخش تولید و تامین سرمایه مورد نیاز شرکتها و کارخانهها با پشتوانه نقدینگی موجود در جامعه از طریق بورس، اما نحوه سوق دادن بیملاحظه مردم به بورس و افزایش کاذب سطح توقع آنها از سرمایهگذاری در بازار سرمایه که دولت نیز به آن دامن میزد، بسیاری از اقتصاددانان و کارشناسان بورس و رسانهها را بر آن داشت تا نسبت به عواقب این دمیدن غیرمنطقی و عجیب به تنور بازار بورس هشدار دهند، اما باز هم دولت کمترین توجهی به این نظرات و هشدارها نکرد و اکنون نارضایتی بسیاری از کسانی که با سراب سود هنگفت و سریعالوصول وارد بورس شده اما روزبهروز بیشتر ضرر میکنند را شاهد هستیم.
مسئله کلیدی مسکن و نادیده گرفتن هشدارهای کارشناسان و منتقدان درخصوص خطرات کمتوجهی دولت به این بخش از حیاتیترین نیازهای مردم از دیگر نمونههای غفلت دولت آقای روحانی از نظرات کارشناسی است. نتیجه این موضوع افزایش چند برابری قیمت مسکن و ناتوانی بسیاری از کسانی که امیدوار به تهیه مسکن با پسانداز و وام بودند در رسیدن به این مهم و رشد سرسامآور اجارهبها و متأسفانه فشار شدید به مستأجران است. قطعاً اندکی استفاده از نظرات کارشناسان و توجه جدی به این حوزه و برنامهریزی برای تعادل عرضه و تقاضا مانع شرایط امروزی میشد. متأسفانه در دولت تدبیر نه تنها در موارد زیادی نسبت بهنظرات کارشناسان کمتوجهی شده است، در برخی موارد با نوعی شاید لجبازی!، کارهای کارشناسی شده قبلی که درخصوص آنها در بین اهل فن اتفاق نظر وجود داشت نیز کنار گذاشته شد. نمونه مهم از این دست اقدامات، کنار گذاشتن کارت بنزین و لغو سهمیهبندی است که علاوه بر آثار اقتصادی و ملی از جمله صرفهجویی کلان در بنزین مصرفی و یارانه آن و همچنین کاهش وابستگی به واردات، در بین مردم نیز جا افتاده و پذیرفته شده بود. با وجود انتقاد کارشناسان به لغو این طرح، دوباره دولت پس از چند سال با افزایش مصرف بیرویه، کارت بنزین را احیا و سهمیهبندی را اجرا کرد که متأسفانه نحوه اعلام و حواشی افزایش یک باره قیمت به جای شیب ملایم چندساله تبعات و خسارات اجتماعی زیادی نیز به کشور تحمیل کرد.
موارد دیگری همچون سیاستهای ارزی دولت یا کم توجهی به فرصتهای اقتصادی داخلی و ظرفیتهای فراوان تجارت با کشورهای همسایه و منطقه به جای چشم دوختن به دست غربیها برای گرهگشایی، نحوه مدیریت و در واقع سوءمدیریت فضای مجازی و زدن برچسب طرفدار محدودیت و فیلتر به منتقدان این حوزه و برخی موارد دیگر هم از مصادیق بیتوجهی دولت به نقد سازنده و نظرات کارشناسان است که آثار این بیتوجهیها گریبان مردم را گرفته است. اگر نتیجه این بیتوجهیها در زندگی مردم را همچون آمار روزانه کرونا اعلام میکردند معلوم میشد که تصمیمات غیرکارشناسی و بیتوجهی به نقدهای دلسوزانه تا چه حد زیان به کشور و مردم تحمیل کرده است.
البته شاید گفته شود که هر دولتی برنامه و روشهایی دارد که به آنها اعتقاد داشته و ممکن است این برنامهها با نظرات کارشناسان همراه نباشد، پذیرش و درک سیاستهای اختصاصی دولتها امری قابل قبول است و موارد اشاره شده نیز به معنی اینکه تمام کارهای دولت غیرکارشناسی بوده نیست، اما مشکل اینجاست که دولت وقتی خود را از نقدهای سازنده و نظرات کارشناسی با پشتوانه تحلیل و راهکارهای عملی محروم کند در واقع از یک سرمایه عظیم محروم شده است. در بسیاری از کشورها دولتها اهمیت زیادی به اتاقهای فکر و حلقههای مشاوره متصل به کانونهای علمی و تحقیقاتی و دانشگاههای معتبر میدهند و به پستهای مهم مشاوره نه به چشم کادویی برای رفقا و نزدیکان بلکه بهعنوان یک بازوی پیش برنده نگاه میکنند. اما در سالهای اخیر، به غیر از اندک جلسات تشریفاتی کمتر شاهد جلسات و نشست و برخاستهای متعدد و منظم و ادامهدار رئیسجمهور با کارشناسان و دانشگاهیان برای بهرهمندی تخصصی از نظرات و راهکارهای آنها بودهایم و البته این موضوع از دولتی که حتی وزرا نیز به سختی فرصت جلسه و تعامل رودررو و آسان با رئیس خود را پیدا میکنند چیز عجیبی نیست.
آیا در کشوری با این همه سرمایه عظیم استاد و کارشناس و فارغالتحصیل خوشفکر و خلاق دانشگاهی و حوزوی در موضوعات مختلف، بیتوجهی به این پشتوانه ارزشمند اسراف و ناشکری نیست و آیا دلسردی جامعه علمی را در پی نخواهد داشت؟ نباید فراموش کرد که در فرهنگ دینی ما امر به مشورت و استقبال از شنیدن عیوب و تلاش برای رفع آنها مورد تأکید قرار دارد و بهترین دوست کسی معرفی شده است که عیب انسان را دلسوزانه و به نیت اصلاح به وی بیان کند اما متأسفانه در این سالها بهای مناسبی به این موضوع از سوی دولت و شخص رئیسجمهور داده نشده است و بسیاری از کسانی که تاکنون با الفاظ عجیب و غریب از سوی رئیسجمهور مورد نوازش قرار گرفتهاند جرمی جز هشدار یا ارائه نظر کارشناسانه و یا انتقادی کارگشا و دلسوزانه نداشتهاند. تبدیل انتقاد به یک تابو و در برخی موارد همنوا دانستن منتقدان با دشمن در دولت کنونی و نواختن منتقدان با الفاظ و نیش و کنایه در حالی است که رهبر انقلاب که همواره بر لزوم توجه بهنظرات کارشناسی تأکید دارند، در شانزدهم مرداد سال 91 در دیدار با دانشجویان درخصوص سؤال یکی از دانشجویان مبنی بر اینکه «آیا انتقاد کردن به معنای تکمیل کردن پازل دشمن است» تأکید کردند: «من به هیچ وجه اعتقادی به انتقاد نکردن ندارم بلکه همواره اصرار دارم، جریان دانشجویی موضع انتقادی خود را حفظ کند، اما در بیان انتقادها باید به این نکته توجه شود که طرح آن بهگونهای باشد که مقصود دشمن را برآورده نکند.»
نکته پایانی اینکه با توجه به نزدیکی انتخابات ریاستجمهوری میتوان در بررسی کارنامه کاندیداها میزان توجه آنها بهنظرات کارشناسی و نقدپذیری آنها در مسئولیتهای قبلی را مورد توجه قرار داد چرا که عرصه مدیریت اجرایی کشور نیازمند مدیرانی است که خود، دولت، مردم و کشور را از سرمایه ارزشمند نقدهای سازنده و دلسوزانه و نظرات و طرحهای مفید کارشناسان محروم نکنند.
عباس شمسعلی