طی هفته جاری در پی اقدامی خرابکارانه در سایت هستهای نطنز که آقای علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران آن را « تروریسم هستهای » توصیف کرده، حادثهای در یک بخش از شبکه توزیع برق تاسیسات هستهای غنیسازی نطنز به وقوع پیوست.
اگرچه مسئولان اعلام کردهاند که این واقعه هیچ صدمات انسانی و آلودگی به دنبال نداشته است، امّا نگاهی فنی به موضوع مشخص میکند که خرابکاری در شبکه توزیع برق با هدف آسیبرساندن جدی به دستگاههای غنیسازی ایرانی انجام شده است. اقدامی که پیشتر هم آمریکاییها و صهیونیستها با نفوذ دادن ویروس استاکسنت در تاسیسات نطنز به دنبال انهدام سانتریفیوژها بودند اما موفق به این کار نشدند.
شبکه دولتی «کان»، وابسته به رژیم صهیونیستی گفته که اقدام روز یکشنبه کار اسرائیل بوده است. ادعایی که قبلاً نیز در برخی اقدامات مشابه از سوی رژیم صهیونیستی مطرح شده است.
تیرماه سال گذشته نیز انفجاری در سالن ساخت سانتریفیوژها در نطنز رخ داد که در آن واقعه نیز صهیونیستها به صورت غیرمستقیم مسئولیت آن را پذیرفتند. علاوه بر اقدامات خرابکارانه ای که ذکر آن رفت، دلایل فراوانی وجود دارد که ترور دانشمند بزرگ هستهای و دفاعی ایران شهید فخریزاده در آذرماه سال گذشته و نیز ترورهای دیگر دانشمندان در سالهای گذشته نیز به دست صهیونیستها رخ داده است.
البته، هر نوع تحلیلی که این حملات را صرفاً به صهیونیستها نسبت دهد و از نقش آمریکا غفلت کند تحلیلی به دور از واقعیت است. ژنوم سیاسی آمریکا و رژیم صهیونیستی یکی است و این رژیم از بدو تولد همواره مورد حمایت 100 درصدی تمامی روسای جمهوری آمریکا اعم از دموکرات و جمهوریخواه بوده است و تفکیک آمریکا-رژیم صهیونیستی به خصوص در اقداماتی از این دست سادهانگاری سیاسی است.
از جمله دیگر دلایلی که فرضیه مشارکت آمریکا در این حمله را تقویت میکند این است که رویداد نطنز کاملاً در راستای منافع مذاکراتی دولت آمریکا است و میتوان انتظار داشت که با هدف پایین آوردن دست ایران در مذاکرات، از طریق خرابکاری در مسیر پیشرفتهای هستهای طراحی شده باشد.
خبرنگار کانال 13 تلویزیون رژیم صهیونیستی هم رضایتمندی مقامهای آمریکایی از وارد آوردن خسارت به تأسیسات نطنز را مورد تأیید قرار داد. او نوشت: «بدون ظرفیت غنیسازی در نطنز طی ماههای پیش رو، ایران اهرم فشارش در مذاکرات را از دست میدهد. مقامهای آمریکایی در کانالهای اطلاعاتی و امنیت ملی رضایت خود را از خسارت واردشده به این تأسیسات ابراز کردهاند.»
توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که انتصاب فردی با سوابق دیپلماتیک مانند «ویلیام برنز» به سمت رئیس سازمان سیا در دولت بایدن را میتوان در راستای تلاش دولت آمریکا برای بهرهگیری از رویدادهای امنیتی در حوزه دیپلماسی تعبیر و تفسیر کرد.
آنچه این پازل را کاملتر میکند احیای کارگروهی میان مقامهای اطلاعاتی-امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای هماهنگی اقدامات علیه برنامه هستهای ایران بود که روز 27 اسفندماه نخستین نشست آن برگزار شد و رسانهها گزارش دادند به حصول توافقاتی میان دو طرف منجر شده است.
به علاوه، رسانههای غربی طی روزهای اخیر از سفر یوسی کوهن رئیس موساد به آمریکا با دستور کار مسائل هستهای مربوط به ایران خبر دادهاند و به نظر میرسد این سفر با اقدامات تروریستی از ناحیه موساد بیارتباط نیست.
جدا از این موارد، مقامهای آمریکایی درست سه روز بعد از امضای توافق هستهای برجام به صراحت اعتراف کردهاند که اطلاعات به دست آمده از تأسیسات هستهای ایران به واسطه توافق برجام میتواند به واشنگتن و تلآویو برای اقدامات خرابکارانه در تأسیسات هستهای ایران کمک شایانی کند.
به این اظهارات جاش ارنست، سخنگوی وقت کاخ سفید که روز 17 ژوئیه 2015 مطرح شده دقت کنید: «نکته کلیدی اینجاست. گزینه نظامی روی میز باقی خواهد ماند، اما وقعیت این است که این گزینه، تقویت هم خواهد شد چون ما این همه سالهای متمادی را صرف جمعآوری جزئیات بیشتری درباره برنامه هستهای ایران خواهیم کرد.»
او در ادامه میگوید: «بنابراین، اگر مقامهای نظامی چه در آمریکا و چه در اسرائیل به تصمیمی برای هدف قرار دادن [تأسیسات هستهای ایران] برسند آن تصمیمها بر مبنای دانشی که طی این سالهای متمادی از طریق این نظام بازرسیها به دست میآوریم مبتنی بر اطلاعات خواهد بود و توانمندیهای ما بهبود پیدا کرده است.» (منبع: سایت کاخ سفید، 17 ژوئیه 2015)
یادآوری اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمانی کاملاً تحت سلطه آمریکا و غرب است و اطلاعاتی که در اختیار آژانس قرار گرفته همواره به فتنههای متعددی از جمله ترور دانشمندان هستهای منجر شده ضرورت توجه به هشدارها درباره فتنههای آمریکا و رژیم صهیونیستی و تدوین برنامههایی برای ایجاد بازدارندگی در برابر آنها را جدیتر میکند.
سیاست دوستونه عملیات خرابکارانه میدانی از یک سو و درخواست مذاکرات از سوی دیگر از سیاستهای نسبتاً قدیمی آمریکاییها و صهیونیستها در ارتباط با موضوع هستهای ایران است. آنان از یک سو، بویژه از سال 88 به این طرف که پیشرفتهای هستهای ایران با غنیسازی 20 درصد وارد مرحله جدیدی شد، ترور دانشمندان یا عملیات خرابکارانه در تاسیسات را به موازات درخواستهای ریاکارانه برای مذاکره به منظور رسیدن به تفاهم دنبال کردهاند.
این در حالی است که اگر درخواست مذاکره برای رسیدن به تفاهم و حل مناقشه موجود، رویکردی واقعی باشد، باید از چنین جنایتهایی در میدان خودداری شود. متاسفانه برخی مسئولان تلاش میکنند این اقدامات تروریستی را به معنای ضرورت تن دادن به ستون دیگر عملیاتی طرف مقابل، یعنی حضور به هر قیمت در مذاکرات، جا بزنند. این در حالی است که رفتن زیر بار چنین رویکرد غیرعاقلانهای،عملاً باعث تقویت انگیزه طرف برای پیگیری همین سیاست دو ستونه خواهد شد.
بیهزینه گذاشتن چنین اقداماتی و حتی تقویت موضعی که خواست صهیونیستها و آمریکاییهاست، یعنی امتیاز دادن در مذاکرات، ارسال سیگنالی به آمریکاییهاست که همین روند را ادامه دهند تا هم پشت میز مذاکره امتیاز بگیرند و هم در میدان اقدامات تروریستی و خرابکارانه خود را دنبال کنند. به همین دلیل است که تصمیم کشورمان برای اضافه کردن بر تعداد سانتریفیوژها در نطنز و از سرگیری غنی سازی 60 درصدی حداقل پاسخ منطقی به این اقدامات طرف مقابل است. این گام محکم ایران به مثابه عنصری بازدارنده هست، که احتمال تکرار اقدامات مشابه در آینده را تا حد زیادی کاهش می دهد، و از طرفی دست تیم مذاکره کننده را در مصاف با تیم های غربی بازتر می گذارد. بنابراین چنین تدبیری، هم از جنبه امنیتی، و هم از جنبه اقتصادی، در راستای تقویت تیم مذاکره کننده برای رفع تحریم ها، قابل ارزیابی است.