اگر دولت هاشمی رفسنجانی توسعه اقتصادی، دولت خاتمی توسعه سیاسی و دولت احمدینژاد توسعه اجتماعی را شعار انتخاباتی خود قرار داده بود، دولت روحانی مثلا قرار بود توسعه سیاست خارجی را انجام دهد و در واقع اینگونه نشان میداد که میخواهد اعتبار بینالمللی ایران افزایش پیدا کند، تحریمها کنار زده شود، گذرنامه ایران اعتبار و ارزش یابد و بتوانیم سرمایه خارجی بیشتری را جذب کنیم تا دیگر نیاز نباشد دولت به هر بهانه ای مکررا دست در جیب مردم کند.
اما شواهد و مدارک و قرائن حاکی از آن بود که نه تنها برجام و ضمانت امضای جان کری دردی از دردهای مردم را دوا نکرد ؛ که روز به روز عدم مدیریت بحران این دولت و کابینه در ساماندهی امور و بحرانها، وضوح بیشتری پیدا کرد.
اوضاع اقتصادی تقریبا از دست دولت خارج شده و افراد نزدیک به کابینه برای لاپوشانی این مساله، هربار مسائل حاشیه ای را با پوشش خبری فراوان به خورد اذهان عموم میدادند، تا بر کم کاری و کوتاهی خود سرپوش بگذارند. این امر گاهی در بحث ورود بانوان به ورزشگاه، گاه بر سر فیلتر تلگرام و شبکه های اجتماعی، زمانی به مناسبت حوادث سفارت عربستان و فرودگاه جده، و مدتی هم به مناسبت حوادث تروریستی نمود پیدا میکرد .
این وسط بحرانهای زیستی هم مثل سیل و زلزله، حادثه پلاسکو، نفتکش سانچی، هواپیمای اوکراینی، و در نهایت شیوع کرونا بهانه بیشتری به دست آنها داد تا ناتوانی خود را در تدبیر امور، به گردن ابر و باد و مه و خورشید و فلک بیندازند.
هم اکنون بعد از دو دوره در دست داشتن مهمترین و کلیدی ترین پستهای اجرایی کشور و تقریبا همه کاره بودن در کشور، به روایت آمار بدترین دولت در تعمیق فقر و افزایش تورم و گرانی مسکن و ارز و طلا به دولت یازدهم و دوازدهم مربوط است. این در حالی است که اعتبار گذرنامه کاهش یافته و ارزش پول ملی آنقدر افت کرده که با حذف چهارصفر که هیچ، با حذف تمام صفرها هم بعید است چیزی عوض شود! حوادث پیرامونی ماجرای گرانی بنزین هم که هرگز از حافظه تاریخ خارج شدنی نیست!
سوای از بی اخلاقیهای دولتمردان در زدن برچسبهای متعدد به منتقدین خود که گویی تمامی هم ندارد، اگر میزان افزایش حرفهای دروغ و متناقض در این دولت را تنها در همین چند ماهه اخیر بررسی کنیم، خواهیم دید که بدترین دولت به روایت نه تنها آمار و ارقام، که به روایت تمامی جیبهای خالی و چشمهای گریان و نالان مردم خواهد بود.
۴ فروردین ماه ۱۴۰۰ بود که رئیس جمهور از وزارت صمت و کشاورزی خواهش کرد که این چهارماه بگذارند بازار ثبات داشته باشد! و اینکه ما هرچه باید گران میشد را سال ۹۹ گران کردیم! و در اعترافی جالب ادامه دادند که در مسیر انتخابات کارهایمان مقدمه تخریب دولت نباشد و به دنبال جذب مردم برویم و موانع رشد بازار سرمایه را مرتفع کنیم.
و درست یک هفته بعد از این سخن بود که اولین قرعه گرانی رسمی ۱۴۰۰ به نام مرغ افتاد و صفهای طولانی آن، بعد هم خبر قطار گرانیهای ناوگان حمل و نقل عمومی چون کرایه تاکسی، اتوبوس، قطار، مترو و درنهایت خودرو و مسکن به اعلام عموم رسید.
قسمت جالب ماجرا در این فجایع آنجاست که به جای نظارت دقیق، نسخه نخریدن را برای مردم میپیچند و وقتی اعتراض مردم بلند میشود میگویند حرفمان تحریف شده، اینگونه نگفتیم!
از سوء مدیریت در تمام اینها که بگذریم، اختلاف نظرهای علنی و چند صدایی شدن دولت حکایت دیگری دارد که آخرین مورد آن را در اختلاف نظر جدی بین ستاد ملی کرونا و وزارت بهداشت شاهد بودیم. اینکه روحانی یک چیز میگوید، حریرچی و نمکی چیزی دیگر، رییسی سخنگوی اصلی ستاد مطلبی و وزیر کشور هم نظری علی حده؛ و همه از دست هم شاکی و ناراحت هستند؛ خود به اندازه کافی دل هر دلسوزی را به درد می آورد؛ و این وسط تنها مردمند که به علت سوء مدیریت، قربانی بسته و باز شدن مرزهای زمینی و هوایی و سفرهای نوروزی و تعطیلات و ... میشوند.
انتخابات ۱۴۰۰ پیش رو است. عده ای به دنبال تطهیر دولت هستند و عده ای همچنان در سودای ماله کشی و لاپوشانی. اصلاح طلبان که میدانند گزینه ای بهتر از روحانی ندارند، به یکباره به منتقدین روحانی بدل شده اند تا با عبور از وی، خود را از شراکت در افتضاح مدیریتی او بری نشان داده و شاید اندکی از آبروی رفته اصلاحات را به جوی بازگردانند و اینگونه است که هر روز آدمی عَلَم میکنند و شعاری جدیدتر و مردم پسندتر سر میدهند.
اما این وسط ما هستیم که باید با چشم و گوش باز و مزه تجربه ای تلخ در دهان، حواسمان را جمع کنیم و آن کسی را انتخاب کنیم که با برنامه، دارای تیم متخصص، متعهد و دارای عشق به وطن و ایران و اسلام باشد؛ قصد خدمت دارد و تشنه قدرت نیست؛ گوش به فرمان ولی امر است و هدفش بهبود وضعیت معیشتی مردم و چشمش به تقویت و پشتیبانی داخل و رفع موانع؛ که دیگر دوران آزمون و خطا به اتمام رسیده است .
صفورا ترقی