علی لاریجانی رئیس پیشین مجلس از مدتها قبل یک کاندیدای احتمالی به حساب آمده است، به خصوص بعد از انتخابات سال 98 و عدم کاندیداتوری او. برخی از کارشناسان در آن مقطع زمانی این اقدام لاریجانی را اقدامی هوشمندانه با توجه به وضعیت سیاسی خود و تلاشی برای ریکاوری نامیدند، برخی دیگر اما کنارهگیری وی از جایگاه تثبیت شده خود در بهارستان را ناشی از سودای پاستور دانستند.
در باره شانس موفقیت، میزان محبوبیت و احتمال رایآوری لاریجانی بحثهای متعددی شد و اغلب صاحب نظران در عرصه سیاست تاکید کردند که لاریجانی به خاطر مواضع سیاسی خود خاصه در سالهای اخیر نمیتواند روی حمایت جریان اصولگرا حساب کند. در عین حال حرف از ائتلاف وی با اصلاحطلبان بود و مواضع برخی از احزاب این جریان مثل کارگزاران نیز این گمانه را تقویت میکرد.
مواضع اصلاحطلبان در ماههای اخیر و تاکید بخشی از آنان بر معرفی کاندیدای اصلاحطلب و طرح نامهایی مثل سیدحسن خمینی اما در این گمانه نیز تردیدهایی پدید آورد.
اکنون اما به نظر میرسد که اوضاع قدری به نفع لاریجانی در حال تغییر است. از یک سو سند همکاری ایران و چین نهایی شده و با در نظر داشتن نقش لاریجانی در این زمینه میتوان گفت که به نحو قابل توجهی به سکوت دو ساله خود پایان داده است. از سوی دیگر شاهدی برخی موضعگیریها و اظهارات درباره توجه طیف اعتدالگرا به لاریجانی هستیم.
مثلا سید حسن نقوی حسینی نماینده سابق مجلس میگوید: «علی لاریجانی یک رجل سیاسی است، ولی اینکه چقدر مورد اقبال قرار بگیرد معلوم نیست؛ بالاخره در رقابتهای انتخاباتی دو عامل مهم است، یکی اقبال پایگاه اجتماعی و دوم اجماع جریانات سیاسی بر روی آن فرد؛ لاریجانی زیرکتر و باهوشتر از این حرف هاست که بدون برنامه ریزی و مشاهده همه جوانب وارد انتخابات شود؛ او به دنبال این است که در صورت اجماع همه جریانات وارد رقابتهای انتخابات شود؛ اما نزدیکترین جریان سیاسی و انتخاباتی به او جریان اعتدال گرایان است.»
درست است که طیف اعتدال گرا به نسبت اصولگرایان و اصلاحطلبان وزن سیاسی و اثرگذاری چشمگیری ندارند اما رویکرد آنان در انتخابات بی اهمیت نیز نیست به خصوص وقتی که اصلاحطلبان همچنان گزینه ائتلاف را روی میز داشته و از این تاکتیک صرف نظر نکردهاند. به طور قطع ماجرای قرارداد با چین و بازگشت قابل توجه لاریجانی به عرصه سیاست ورزی هم به حساسیت موضوع اضافه خواهد کرد.