جملهای مشهور که برخی آن را به معماری آلمانی منسوب میکنند، میگوید؛ «شیطان در جزئیات است». کنایه از آنکه جزئیات اهمیت کلیدی دارند و بدون دقت و تامل در آنها دید درستی وجود نخواهد داشت. جمله زیبا و قابل تاملی است و در موقعیتهای فراوانی کاربرد دارد اما وقتی میتوان غرق در جزئیات شد که در ابتدای امر نسبت به اصل و ماهیت موضوع یک توافق کلی وجود داشته باشد. مشهورترین ماجرا در این زمینه را مولوی در دفتر سوم مثنوی معنوی با داستان«فیل در تاریکی» نقل میکند. سنایی هم در حدیقه الحقیقه مشابه این داستان را - فیل و کوران- روایت کرده است.
فیلی را در اتاقی بدون روزن و نور قرار میدهند و چند نفر که تابهحال این حیوان را ندیدهاند، وارد اتاق میشوند. تاریکی مانع از دیدن کل فیل بود و هر کدام از افراد به ناچار عضوی را که در دسترس بوده لمس کرده و بر اساس آن برداشت خود از فیل را میگفتند. آنکه دست بر خرطوم فیل میکشید،
فیل را بصورت یک ناودان تصور میکرد و آن دیگری که دست بر گوش آن حیوان میکشید خیال میکرد که فیل، شبیه یک بادبزن است. همینطور کسی که دست به پای فیل میکشید، آن را بصورت یک ستون تجسم میکرد و بالاخره کسی که دست بر کمر فیل میکشید میگفت: فیل مانند تخت است.
«در کف هر یک اگر شمعی بدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیر خود در روز عید مبعث در تبیین راه و روش مقابله با توطئههای دشمن فرمودند؛ «دو عنصر مهم برای مواجهه با این دشمنیها لازم است -که بنده همیشه توصیه کردهام، باز هم توصیه میکنم- دو خصوصیّت در آحاد مردم لازم است: یکی عبارت است از بصیرت، و دوّمی عبارت است از صبر و استقامت، که اگر چنانچه این دو عنصر وجود داشت دشمن هیچ کاری نمیتواند بکند، هیچ لطمهای نمیتواند بزند، هیچ توفیقی در مواجهه و مقابله با نظام اسلامی به دست نمیآورد؛ بصیرت و صبر.»
درباره نسبت بصیرت و استقامت باید گفت عنصر بصیرت بر استقامت اولویت داشته و مقدم است. چرا که بصیرت واقعی به احتمال بسیار زیاد استقامت نیز به دنبال خود خواهد آورد و احتمال حالت عکس آن، اندک است. فرد بصیر میداند چه باید کند، چرا باید آن کار را بکند و میکوشد دریابد چطور باید کار را پیش ببرد. اگر بصیرت برای مردم عنصری واجب است که هست، برای مسئولان و مجموعه تصمیمساز و تصمیمگیر کشور این وجوب دوچندان و بلکه صدچندان است. تقلیل بصیرت در مسئولان به مواضع و شعارهای انقلابی –که البته هر دو در جای خود لازم است- جفا به این مفهوم کلیدی است. بصیرت در مجموعه مسئولان وقتی کامل و جامع است که در عمل به تفکر و تدوین استراتژی و برنامههای عملیاتی و پیگیری عملی آنها منجر شود. یکی از نمودهای ابعاد و مختصات بصیرت مسئولان در منظومه فکری رهبر انقلاب را میتوان در عبارت «دستگاه محاسباتی» و تلاش دشمن برای اختلال در آن دید. مسئول بصیر کسی است که از دستگاه محاسباتی سالم و دقیقی برخوردار است. در سطح حکومتی، بصیرت فردی مسئولان اگرچه لازم و مفید است اما آنچه سرنوشتساز و کلیدی است، «بصیرت جمعی» است. به نظر میرسد آنچه امروز کشور را دچار مشکل کرده، نبود یا حداقل کمبود این بصیرت جمعی در سطح مسئولان و نخبگان است.
اگر شمعی در این اتاق تاریک و مغشوش روشن کنیم، آنچه مقابل خود میبینیم فیل «جنگ سیاسی» است. اما جنگ سیاسی چیست؟ مورد اتفاقترین تعریف از این عبارت را جورج کنان –دیپلمات مشهور آمریکایی و معمار جنگ سرد- ارائه کرده است: «جنگ سیاسی یک کاربرد منطقی از دکترین کلاوزویتس [اندیشمند نظامی و استراتژیست قرن 18 و 19 میلادی در امپراطوری آلمان] در زمان صلح است؛ در وسیعترین تعریف خود، جنگ سیاسی بکارگیری همه ابزارهایی است که یک ملت، به استثنای جنگ، برای دستیابی به اهداف ملی خود در اختیار دارد. اینگونه عملیات هم آشکارا و هم محرمانه است. این اقدامات عبارتند از اتحادهای سیاسی، اقدامات اقتصادی (مانند طرح مارشال) و تبلیغات سفید تا عملیات محرمانه مانند پشتیبانی مخفیانه از عناصر خارجی دوست، جنگ روانی سیاه و حتی تشویق به مقاومت زیرزمینی در کشورهای متخاصم.»
آمریکا طی چهار دهه گذشته یک «جنگ سیاسی» تمامعیار را علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخته و گذر زمان بر ابعاد و پیچیدگیهای این جنگ افزوده است. این جنگ چهار ابزار دارد که با یکدیگر در حیطههای خاصی همپوشانی و همافزایی دارند. این چهار ابزار عبارت است از؛ 1- سیاسی/ دیپلماتیک، 2- اقتصادی، 3- اطلاعاتی/ سایبری و بالاخره 4- نظامی/امنیتی.
عملیات رسانهای، تحریم اقتصادی، عملیات روانی
(در حیطه امنیتی و نظامی)، کمک و حمایت سیاسی، رسانهای و اقتصادی به برخی احزاب و جریانات بهظاهر قانونی و رسمی و همینطور ارائه همین کمکها بهعلاوه کمک نظامی و امنیتی به افراد و هستههای مخالف و معاند داخلی و خارجی گستره «جنگ سیاسی» را شامل میشود. آمریکا در همه این عرصهها علیه ایران با شدت هرچه تمامتر وارد عمل شده است. بسیاری از مصادیق عینی «جنگ سیاسی» آمریکا علیه ایران روشن و پیش چشم بوده و برشمردن آنها خارج از گنجایش این مطلب است.
«جنگ سیاسی» برای آمریکاییها جدید نیست. درگیری آمریکا با شوروی سابق در قالب جنگ سرد، اصلیترین و بزرگترین تجربه واشنگتن در این میدان است. البته روشن است که جنگ فعلی آمریکا با ایران، تفاوتهای مهمی با جنگ سیاسی با شوروی سابق دارد. تفاوتهایی که باعث میشود بتوانیم از وضعیت جدید به عنوان «جنگ سیاسی مدرن» یاد کنیم. درباره ویژگیهای این جنگ میتوان بسیار سخن گفت اما به دو نکته اصلی بسنده میکنیم؛ نخست آنکه با
گذر زمان ابزار اقتصادی اهمیت، قدرت و در نتیجه کاربرد بیشتری نسبت به گذشته یافته است. دوم آنکه عملیات اطلاعاتی (به معنای خبری و رسانهای) و سایبری را میتوان مهمترین میدان نبرد دانست.
مقابله با «جنگ سیاسی» پیش از هر چیز نیازمند شناخت ابعاد و روشهای آن است. پس از این شناخت عمیق و درست، ما بهعنوان کشور مورد هجمه قرارگرفته، چند نیازمندی داریم؛ 1- نیاز به استراتژی 2- نیاز به رویکردی یکپارچه در سطح حکومت برای هماهنگی امور و دفاع همهجانبه و موثر 3- نیاز به تدوین و هماهنگی پاسخها با متحدان و بازوهای منطقهای، کشورهای دوست و بیطرف 4- نیاز به هماهنگی کامل و همافزایی حیطه دیپلماسی و قدرت نظامی.
برخی اظهارات، اقدامات و برنامههای عملیاتی مدیران کشور نشان میدهد متاسفانه هنوز نسبت به «جنگ سیاسی» آمریکا علیه کشورمان شناخت و احاطه لازم را ندارند. بیشترین ضربهای که تاکنون خوردهایم، بیش از آنکه ناشی از قدرت و ابزار دشمن باشد، نتیجه لمس فیل در تاریکی است.
محمد صرفی