انقلاب اسلامی ۲ مقوله را رقم زد؛ یکی اینکه به سلطه بیگانگان و دستنشانده آنها در ایران پایان داد و دوم؛ مدل جدیدی را به لحاظ حکومت ارزشی ایجاد کرد.
آنچه بیش از همه حساسیت قدرتهای جهان را برمیانگیزد، این است که ملت ایران در این خیزش، یک مدل جدید را عرضه کرد، یعنی طبعا این حرکت در جریان جهانبینی، مضمحل نمیشود.
ما خیزشهای فراوانی را از سوی ملتهای جهان داشتیم که این خیزشها یا در نظام سوسیالیستی مضمحل شدند یا در نظام امپریالیسم اما آنچه در ایران رخ داد و هنوز هم حساسیتهای ویژهای را نسبت به خود جلب میکند، این است که یک مدل جدید عرضه شد.
این متودولوژی جدید در ابتدای امر باید تولید اندیشه و فکر میکرد تا بتواند ابعاد مختلف خود را به لحاظ نوع مواجهه با مقولات، روشن کند؛ در واقع فرمول و راهحلهای خود را در تمام عرصهها عرضه کند.
قطعا انقلاب اسلامی در این مسیر قرار گرفت که یک ملت، متناسب با فرهنگ خود بتواند پاسخهای متناسب به مسائل جاری جامعه و نیازهایی که دارد، بدهد.
قطعا از آنجا که چنین الگویی سابقه نداشته، همه این مسائل باید توسط خود این جریان تولید و پاسخ داده میشد؛ این یکی از سختیهای راه است.
امروز مثلا اگر یک حرکت غربگرایانه در ایران صورت بگیرد، یک عقبه نظری دارد، یعنی میتواند تمام تئوریها و راهحلهایی که تاکنون براساس نظام سرمایهداری استخراج شده است را ترجمه کند اما در جمهوری اسلامی، ملت ایران برای اینکه بتواند به سلطه پایان دهد، راهی جز این نداشت که به فرهنگ خود بازگردد.
اگر گرایش به غرب پیدا کنیم چون زیر سلطه بودیم مجددا به زیر سلطه برمیگردیم؛ به همین دلیل صاحبان فکر و اندیشه در ایران با توجه به سوابق نهضتها به این نتیجه رسیدند که قطعا باید بازگشت به خویشتن داشته باشیم؛ بازگشت به خویشتنی که جلال آلاحمد و دکتر شریعتی و سایر احیاکنندگان اندیشه دینی مثل آیتالله طالقانی میگفتند. همه تاکید داشتند پایان دادن به سلطه میبایست با اتکا به فرهنگ ملی صورت گیرد و این کار انجام شد.
امروز قطعا ما به میزانی که در این وادی تلاش کنیم مسیر را برای خودمان سهلتر هموار میکنیم. متاسفانه باید گفت ما در زمینه تولید فکر و اندیشه متناسب با فرهنگ ملی خودمان کمکاریها و کاستیهای جدی داریم که مقداری روند تبیین تئوری مورد نیاز استقلال بر مبنای فرهنگ ملی را کم میکند.
حضرت امام خمینی در زمینه بازگشت به اصل ملت ایران پیشقراول بودند یعنی صدای رساتری داشتند، لذا در ارتباط با اتکا به فرهنگ ملی حضرت امام خیلیخیلی پیشقدم بودند.
اگر تاریخ را مطالعه کنیم، خواهیم دید امام در این زمینه با هیچ کس شوخی نداشتند و تاکید داشتند ما باید مُر فرهنگ اسلامی و ملی خودمان را مورد توجه قرار دهیم اگر نه یا دچار گرایش به غرب یا شرق خواهیم شد که در هر ۲ صورت گمراهی و ضلالت ما را به دنبال خواهد داشت.
بنابراین انقلاب اسلامی در مقطع رخدادش، تحولی را دنبال کرد که طبعا چون پشتوانه عملی در گذشته نداشته یعنی حداقل با الگوی اسلامی که در صدر اسلام به وجود آمده، فاصله زیادی داشته و بعد از این دوران طولانی در نیازهای بشری تغییر زیادی شکل گرفته، طبیعتا باید برای همه نیازها طی این مدت پاسخهای لازم را از مکتب و فرهنگ خود استخراج کند تا بتواند بخوبی خود را تثبیت کند.
در دوران تثبیت انقلاب اسلامی، از این جهت باید کارکرد مناسبی داشته باشیم. حاکمان جهان اگر رقیبی داشته باشند [فرهنگ اسلامی] بشدت از این رقابت لطمه خواهند خورد.
یعنی فرهنگ اسلامی و سابقه تمدنیای که این فرهنگ دارد، در همان ابتدای احیای خودش، قدرت زیادی خواهد داشت. به همین دلیل غربیها در این زمینه احساس حقارت جدی دارند و پیشبینیهای بسیاری از صاحبنظران غربی مبنی بر اینکه در آینده فرهنگ اسلامی، فرهنگ غرب را به چالش خواهد کشید، وجود داشت که امروز مصادیق بسیاری پیدا کرده و نگرانی جدی حاکمان غرب را برانگیخته است.
در اروپا و آمریکا روز به روز گرایش به اسلام در حال افزایش است؛ به همین دلیل تلاش میکنند جلوی این حرکت را بگیرند. توهین به پیامبران علیهمالسلام سابقه نداشته اما این مساله درباره اسلام به این دلیل اتفاق میافتد که بشدت نسبت به آن حساسیت دارند.
در واقع این رشد اسلام در جهان به انقلاب اسلامی برمیگردد. انقلاب اسلامی توانست به مسلمانان هویت بدهد و به نوعی به آنها قوت قلب داده و از آنها پشتیبانی کند که از زمان خیزش ملت ایران بر مبنای فرهنگ اسلامی، این تحول در جهان اسلام رخ داد؛ تحولی که بسیار حائز اهمیت است.
ما شأنی که انقلاب اسلامی در حال دستیابی به آن است را با متاع ساده از دست نمیدهیم؛ در واقع به نوعی با عملکردهای خطا و خودخواهیها، حربه به دنیای استکبار نخواهیم داد.
دکتر عباس سلیمینمین