دولتمردان آمریکایی تظاهر میکنند عجلهای برای بازگشت به برجام ندارند. آنها در حالی که طرف ناقض توافق محسوب میشوند، میگویند «اگر ایران به تعهدات خود برگردد، ما هم به توافق برمیگردیم». این در حالی است که طبق قواعد حقوقی و عقلی، آنها باید پیشاپیش تخلف خود را جبران کنند. محافل آمریکایی حتی درباره بازگشت به توافق هم نمیگویند که قرار است تحریمهای مالی، بانکی و نفتی را بردارند؛ بلکه مرادشان ذیحق شدن دوباره در برجام (جمله دسترسی به مکانیسم ماشه )، در ازای وعدههایی مانند آزادسازی محدود برخی منابع بانکی ایران، امکان خرید واکسن و گرفتن وام از صندوق بینالمللی پول برای مهار کروناست! آن هم مشروط به گشودن باب مذاکره درباره قدرت موشکی و منطقهای ایران! اما حقیقت و عمق ماجرا چیست؟
1- آمریکا بدترین دوره خود پس از جنگ جهانی دوم را میگذراند. گرفتاری داخلی و خارجی، اقتصادی و سیاسی و امنیتی موجب میشود برجام برای دولت بایدن، حتی اولویت دهم هم نباشد؛ اما از سوی دیگر، به اعتبار نقش منحصر به فردی که ایران در زوال قدرت آمریکا داشته، تبدیل به اولویت میشود. جو بایدن در نطق اخیر خود درباره سیاست خارجی، ترجیح داد نامی از ایران (مگر ضمن اشاره به جنگ یمن) و برجام نیاورد و حال آنکه ایران، یکی از چند چالش، بلکه بزرگترین چالش آمریکاست.
2- اوج شکوفایی قدرت آمریکا زمانی بود که پس از کودتای 28 مرداد 32، ایران را محور تسلط بر غرب آسیا قرار داد. منابع غنی ایران و منطقه را غارت کرد و درآمدهای نفتی آنها را با صادرات اسلحه و انواع محصولات مصرفی پس گرفت. درست در زمانی که ایران با سی میلیون نفر جمعیت (یکسوم امروز)، شش برابر حالا (شش میلیون بشکه) نفت میفروخت، مردم با فقر و محرومیت شدیدتر دست به گریبان بودند. همزمان، آمریکا بهواسطه صدها میلیارد دلاری که رژیمهای دستنشانده با محوریت ایران پرداخت میکردند، در حال رونق اقتصاد و قدرت خود بود. امروز اما آمریکا، کشوری قطبی شده و بدهکارترین کشور با پنجاه میلیون شهروند محتاج غذای روزانه است. نزدیک به یکچهارم قربانیان کرونا در دنیا، آمریکایی هستند که بنابر اعلام بایدن، بهزودی به 600 هزار نفر میرسند. بیدلیل نیست جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفت؛ «تحلیلگران از مدتها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفتهاند. این اتفاق، الان پیش چشم ما در حال وقوع است. شیوع کرونا، نقطه عطفی برای تغییر توازن قدرت از غرب به شرق است».
3- روزنامه فیگارو اواخر دیماه امسال، درباره شرایط وخیم آمریکا نوشت؛ «ایالات متحده با پنج بحران بزرگ درگیر است و این، هشداری برای کشورهای غربی است. بحران اول، پیشروی افسارگسیخته کروناست که 24 میلیون [بالای 27 میلیون] آمریکایی را مبتلا کرده و ٤٠٠ [470] هزار نفر را کشته است. امید به زندگی در آمریکا با ٣٣٢ میلیون نفر جمعیت، اکنون پایینتر از چین با 1/4 میلیارد نفر جمعیت است. بحران دوم، اقتصادی است. رکود اقتصاد آمریکا به 6/3 درصد رسیده و 22 میلیون نفر بیکارند. موازنه تجاری با چین بیش از گذشته منفی شده، کسری بودجه به ١٥ درصد رسیده و بدهیهای عمومی، ١٢٧ درصد تولید ناخالص ملی است سومین بحران بزرگ، اجتماعی است که در فروپاشی طبقه متوسط و تشدید فقر متبلور شده. بحران چهارم، بحران نظام تصمیمگیری و فروپاشی وحدت ملی است. بحران پنجم، بینالمللی است. شاهد عقبنشینیهای پیوسته آمریکا، فروپاشی رهبری و تصویر جهانی آن هستیم که عملاًً راه توسعۀ نفوذ دیگران را هموار کرده. بایدن، برخلاف دوره اوباما، نه با ازسرگیری رونق اقتصاد، بلکه با مسئله بازسازی روبهرو است. مشکل اما این است که پیامدهای کرونا، رکود اقتصادی و تسریع انقلاب اطلاعاتی، دوقطبی شدن و نابرابری میان ایالتها را تشدید خواهد کرد. نظام آمریکا، دیگر نقش راهنما و سرمشق را ایفا نمیکند و از این پس، هشداری برای کشورهای غربی است که باید در پی ابداع نظام سیاسی و اجتماعی جدیدی باشند».
4- مهار ایران جوان و انقلابی، عقده ناگشوده آمریکاست. مجله Foreign Policy اواخر خرداد ۹۳، موضوعی گزندهای را یادآور شد؛ «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند؛ اما ایران، با ثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر سال ۱۹۷۹ با شاه ایران در کاخ سعدآباد دیدار کرد و گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از مناطق پرچالش جهان است. مدتی بعد موج انقلاب، ایران را فراگرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر بهخاطر پیشبینی نادرست مورد تمسخر قرار گرفت؛ اما او اشتباه نکرده بود، بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران، امروز در قلب منطقهای آشوبزده، جزیره ثبات است». دو سال پس از این تحلیل، یعنی 15 دی 95، روزنامه اسرائیلهیوم به نقل از «شاول شای» معاون سابق شورای امنیت ملی اسرائیل خاطرنشان کرد: «سال 2016 یکی از موفقیتآمیزترین سالها در تاریخ حکومت اسلامی بود. متحدان ایران در عراق و سوریه در جهت منافع تهران، موفقیتهای مهمی را بهدست آوردند». و ژانویه 2017، نشریه امریکن اینترست نوشت: «ایران با پیروزیهای مهم در عراق و سوریه، در میان 7 قدرت بزرگ سال 2017 شامل آمریکا، چین، ژاپن، روسیه، آلمان و هند خواهد بود». این سالها همان دورهای بود که آمریکا خیال میکرد با برجام، ایران را در بند کرده و میتواند خواستههایش را دیکته کند.
5- برنامه هستهای ایران با همه اهمیتش، مسئله اول آمریکا نیست که با برجام یا حتی تشدید آن برطرف شود. مسئله مهم، توانمندی جمهوری اسلامی در تولید قدرت است. منابع قدرتی که ایران در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و فنی تولید میکند، از جنس معادن نفت و گاز نیست. بلکه به همت انبوه باورمندانی مثل شهیدان سلیمانی، فخریزاده، طهرانیمقدم و شهریاری آفریده میشود. انقلاب اسلامی توانست ملت تحقیر شده و توسریخور را با مطالبه عزت و کرامت، علیه رژیم ژاندارم آمریکا بسیج کند، ورق جنگ نابرابر در برابر چهل کشور را در دهههای 60 و 90 برگرداند و با وجود همه مزاحمتها (و خیانتها)، الگویی تمدنی را به نمایش بگذارد. برای آمریکا تحقیرآمیز است که مستعمره دیروز، نه تنها استقلال خود را اعاده کند، بلکه طرحی نو را بهعنوان الگوی پسالیبرالیسم و پساکمونیسم ارائه نماید.
6- جو بایدن در نطق سیاست خارجی خود عمدا نامی از ایران نیاورد، اما گزارش رسمی 130 صفحهای «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا» (DIA) وابسته به پنتاگون که نوامبر 2020 (آبان 98) منتشر شد، از حجم هراس آمریکا حکایت میکند. به گزارش تارنمای اینترنشنال پالیسی دایجست: «آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا گزارش طبقهبندی نشدهای را منتشر کرد که قدرت اساسی ایران از جمله نیت، قابلیتها، ساختار و تواناییهای نظامی را بررسی کرده است. آژانس، سال 2017 و 2019، گزارشهایی را درباره روسیه و چین منتشر کرد، اما این اولین بار بود که چنین گزارشی درباره ایران منتشر میشد. طبق گزارش آژانس، ایران از آنجا که با دشمنانی مانند آمریکا و اسرائیل مواجه است، دکترین خود را به «بازدارندگی بهتر و مقابله با تهدیدات» تغییر داده و بر استفاده از تاکتیکهای نامتقارن تأکید میکند. ژنرال رابرت اشلی جونیور مدیر DIA میگوید همانگونه که ایران به گسترش قابلیتها و نقش منطقهای خود ادامه میدهد، افزایش درک ما از قدرتش و تهدیداتی را که متوجه ما میکند، بیش از قبل اهمیت مییابد». گزارش DIA میافزاید: «ایرانیها رویکردی هیبریدی در پیش میگیرند و عناصر جنگ متقارن و نامتقارن را در مواجهه با دشمنان و حصول منافع خود ترکیب میکنند. عجیب نیست که ایران از این تاکتیکها برای دستیابی به اهداف استراتژیک در درازمدت استفاده کند و از شرکای منطقه که از دریای سرخ تا مدیترانه هستند، پشتیبانی نماید. تهران با استفاده از نیروهای نامتقارن، منافعش را در منطقه ارتقا میدهد و به عمق استراتژیک دست مییابد. بعید است تا زمانی که رابطه آمریکا با ایران غیردوستانه است، این استراتژی تغییر کند. ایجاد بزرگترین نیروی موشکی بالستیک در منطقه، راهاندازی نیروی دریایی که بتواند خلیج فارس و تنگه هرمز را تحت کنترل بگیرد، و بهرهگیری از نیروهای نیابتی و شرکا، سه توانمندی مهم ایران است. ایران ساخت موشکهای بالستیک بینقارهای را پیگیری میکند».
7- جمهوری اسلامی ایران توانمندی متمایزی دارد که چین و روسیه بهعنوان دو ابرقدرت، فاقد آن هستند: قدرت بسیجکنندگی منحصربهفرد در منطقه. هدف راهبردی آمریکا، انحلال این قدرت ویژه است. روزنامه لوموند ۱۵ دی ۹۹ در تحلیلی بهقلم «ژان پیر فیلیو» استاد دانشگاه مطالعات سیاسی پاریس نوشت: «سال 2020 نشان داد کاهش حضور آمریکا در خاورمیانه، روندی غیرقابل بازگشت شده. آمریکا نتوانست مانع نفوذ فزاینده ایران شود. تصمیمات بینظم و ترتیب ترامپ نباید ذهن را از پدیده اصلی غافل سازد: حضور آمریکا در منطقه از زمان اوباما تدریجاً رنگ باخته و این روند به شکلی برگشتناپذیر ادامه خواهد یافت... در ماجرای ترور سلیمانی و حمله تلافیجویانه ایران به پایگاه عینالاسد، آمریکا نتوانست مانع نفوذ فزاینده ایران شود... آمریکا قبل از آنکه در پرونده اسرائیل- فلسطین به کلی منفعل شود، در سوریه، یمن و لیبی به حاشیه رانده شد... در این میان، نه روسیه بهرغم حضور در سوریه، و نه چین بهرغم سرمایهگذاری گسترده در منطقه، نتوانستهاند خلأ استراتژیک را پر کنند. مسکو و پکن قادر نیستند سازوکار منسجم اقتدار و نفوذ را پیاده کنند. بقیه در صفحه ۱۱ روسیه فقط به قدرت نظامی تکیه میکند و چین به فعالیت اقتصادی. اما این دو عامل نمیتواند به تنهایی گودال عمیق قدرت را در منطقه بپوشاند. اتحادیه اروپا هم از حضور در صحنه بینالمللی بهعنوان قدرتی بزرگ عاجز است و در خاورمیانه هم قادر به کاری نیست».
8- رکن مواجهه ترکیبی آمریکا، بیارزشنمایی موفقیتهای ایران و کتمان فشلی فزاینده خویش است. به همین دلیل، دولت بایدن آرزواندیشانه از ایران میخواهد مذاکره درباره اقتدار نظامی و منطقهایاش را به توافق لگدمال شده برجام اضافه کند، تا در مقابل، بتواند از صندوق بینالمللی پول، برای مبارزه با کرونا وام بگیرد و دسترسی محدودی به بخشی از منابع مالی بلوکهشده پیدا کند! هدف چیست؟ همان که توماس فریدمن تحلیلگر دموکرات در نشست «اندیشکده شورای روابط اعراب و آمریکا» گفت: «اگر ترامپ و پمپئو همراه شرکای اروپایی، سراغ ایرانیها میرفتند و با وعده برداشتن تحریم میگفتند ما فقط میخواهیم 15 -10 سال دیگر به مدت توافق بیفزاییم و آزمایشهای موشکی شما محدود شود، ایرانیها در بالاترین سطوح حکومت با هم درگیر میشدند. نیمی میگفتند از پیشنهاد استفاده کنیم، نیمی دیگر میگفتند نه. باید پیشنهادی روی میز گذاشت که برای بخشی از حاکمیت، وسوسهانگیز باشد»! و به همین دلیل، موضوع نشست روز جمعه شورای امنیت ملی بایدن با محوریت ایران، بررسی این موضوع بود که به سمت بازگشت به توافق پیش از انتخابات ایران حرکت کنند، یا منتظر پس از انتخابات ایران بمانند».
محمد ایمانی