ایران یا آمریکا ، چه‌کسی محتاج احیای برجام است؟

 دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا معتقد است که کرونا او را در انتخابات ریاست‌جمهوری شکست داد. اعتقادی که ریشه در ضربه سختی بود که این بیماری همه‌گیر به اقتصاد و محبوبیت وی وارد کرد، گرچه در نهایت در مقابل بایدن دموکرات ده‌ها میلیون رأی را به خود اختصاص دهد. در این میان شکست ترامپ پیام‌آور یک اتفاق دیگر هم بود. شکست فشار حداکثری بر روی ایران و قبولاندن یک مذاکره جدید برای اصلاح برجام تا 12 شرط وزیر خارجه سابق آمریکا اجرایی شود.

درباره خروج آمریکا از برجام می‌توان دلایل فراوانی را اقامه کرد اما به نظر می‌رسد که در شرایط فعلی باید در خصوص ورود دوباره آمریکا به برجام سخن گفت؛ رویدادی که به نظر می‌رسد هم تهران و هم واشنگتن طرف مقابل را مسئول اجرای دوباره تعهدات خود می‌داند.

«آنتونی بلینکن» و دستگاه سیاست خارجه آمریکا خواهان اجرای دوباره تعهدات برجامی از سوی ایران هستند و تهران نیز انتظار دارد بایدن با صدور برخی فرامین اجرایی شرایط را به سال 2016 برگرداند؛ زمانی که ترامپ هنوز به قدرت نرسیده بود.

شاید سئوال اساسی اینجا باشد که کدام یک برای احیای برجام مشتاق‌تر است؟

* از برجام تا خروج از برجام

برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به فلسفه اصلی برجام انداخت. برجام در حقیقت پاسخی بود برای ضعف راهبردی آمریکا و قدرت‌گیری مجدد چین در شرق که می‌تواند هژمونی برتری‌جویانه آمریکایی‌ها را خنثی کند.

از سال‌های ابتدایی دهه دوم قرن بیست و یکم روشن بود که آمریکا باید به سراغ مهار چین برود و این کار نیاز به این داشت تا تکلیف بحران‌های منطقه خاورمیانه زودتر روشن شود؛ جایی که مدت‌ها بود نیروهای نظامی آمریکا در آن زمین‌گیر بودند. دولت اوباما ابتدا در سال 2011 نزدیک به پنجاه هزار نیروی آمریکایی را عقب کشید و بعد از آن تلاش کرد تا مذاکرات محرمانه‌ای را با ایران آغاز کند؛ آن هم درست در مقطعی که تهران کار غنی سازی 20 درصدی را آغاز کرده بود. این تلاش‌ها با وساطت پادشاه عمان به مذاکراتی محرمانه ختم شد که در نهایت به تفاهم هسته‌ای سال 2015 رسید؛ تفاهمی که در نهایت منجر به تعلیق تحریم‌ها و سپس ایجاد محدودیت‌هایی در ظرفیت غنی‌سازی هسته‌ای ایران و برخی محدودیت‌های دیگر شد.

اگرچه ایران از ماحصل این توافق چندان راضی نبود اما این توافق فرصتی را برای دولت احتمالی «هیلاری کلینتون» فراهم می‌کرد تا با قدرت بیشتری بر موضوع چین تمرکز کند. با این حال روی کار آمدن ترامپ همه چیز را تغییر داد.

* از فشار حداکثری تا تقابل نظامی

ترامپ بر خلاف دولت اوباما بیش از بحث‌های راهبردی به اولویت‌های تجاری برای دولت آمریکا می‌اندیشید و طبیعی بود که در این بین بحث‌های مرتبط با حوزه تجارت برای وی جذاب‌تر از برجام باشد.

علاوه بر این ترامپ به شدت مایل بود تا جایگاه صنعت انرژی‌های فسیلی را به عنوان یک صنعت راهبردی در آمریکا احیا کند؛ صنعتی که طرفداران فراوانی در بین رأی دهندگان ایالات جمهوری‌خواه داشت. افزایش ظرفیت تولید نفت و گاز در آمریکا و همزمان حفظ ارزش آن باید به قیمت کاهش تولید در نقاط مختلف دیگر دنیا تمام می‌شد.

در دوران ترامپ نزدیک به 4 میلیون بشکه به ظرفیت تولید نفت آمریکا اضافه شد که در مقابل از ظرفیت تولید نفت ایران، لیبی و ونزوئلا کاسته شد.

در مورد ایران بازگشت تحریم با خروج آمریکا از برجام و همچنین بازگشت تحریم‌ها در چند مرحله از سال 2017 تا سال 2019 ممکن شد. علاوه بر این دولت ترامپ با استفاده از ظرفیت‌های «قانون کاتسا» که در دوران اوباما به تصویب رسیده بود، صدها شخص و گروه حقوقی را به لیست تحریم‌ها اضافه کرد.

با این حال و با وجود تمام این فشارها ایران توانست خود را حفظ کند و بر خلاف برآورد شخصی ترامپ نه تنها از هم نپاشید بلکه چند بار وارد درگیری سنگین با آمریکا شد که اوج آن حمله به پایگاه عین‌الاسد در سال 2020 بود.

علاوه بر این ایران به تدریج کاهش تعهدات خود را در برجام آغاز کرد و از سال 2019 شروع به بالا بردن ذخیره اورانیوم 3.5 درصد و همچنین فعال کردن ساخت و توسعه ماشین‌های غنی‌سازی کرد.

اوج این اقدام نیز آغاز غنی سازی 20 درصدی در فردو بود که منجر به تکانه جدی در کیفیت برنامه هسته‌ای ایران بود. البته این اقدام بعد از تصویب طرحمجلس شورای اسلامی بود.

* تحریم‌هایی که دیگر نمی‌توانند به ایران آسیب جدی بزنند

حالا دولت بایدن در شرایطی آغاز شده است که شاید ایران حداقل در حوزه هسته‌ای دستی بالاتر از دوران ترامپ داشته باشد اما به‌نظر می‌رسد که دولت بایدن نمی‌تواند به این سادگی از تحریم‌های سفت و سختی که در دوران ترامپ علیه ایران اعمال شده دل بکند.

سخنان بلینکن و سایر مقامات آمریکایی درباره این که ایران باید ابتدا به تعهدات برجامی بازگردد نشان می‌دهد که دولت بایدن به دنبال این است که ایران را وارد بازی مذاکره‌ای کند که در انتها چاره‌ای جز پذیرفتن مذاکرات بر سر برنامه موشکی و منطقه‌ای خود نداشته باشد. این فرض در نگاه اول شاید تا حدودی درست نظر رسد اما در طرف مقابل شرایط راهبردی ایران به گونه‌ای است که واکنش‌های ایران می‌تواند برای آمریکایی‌ها غیرقابل تحمل باشد.

در حوزه اقتصادی ایران توانسته است تا حدود زیادی بر شرایط بسته و غیر قابل انعطاف ماه‌های پیش غلبه کند. آمارهای منتشر شده در خصوص میزان فروش نفت ایران نشان می‌دهد که از اکتبر سال گذشته میلادی میزان فروش نفت ایران به شدت افزایش یافته و حتی در ماه ژانویه این میزان به یک میلیون بشکه در روز رسیده که در طول سال‌های گذشته بی‌سابقه است.

این واقعیت به معنای این است که ایران حداقل توانسته سطح مبادلات اقتصادی خود را به سطحی برساند که بحث صفر شدن صادرات نفتی ایران به تاریخ بپیوندد. از سوی دیگر امکان افزایش این رقم با توجه به بهبود شرایط اقتصاد جهانی و افزایش قیمت نفت به حدود 60 دلار تا یک و نیم میلیون بشکه در روز وجود دارد. به این ترتیب تهران حداقل در کوتاه مدت از امتیازات موقتی که آمریکایی‌ها قصد اعطای آن را در مقابل متوقف کردن برنامه هسته‌ای دارند، رهایی می‌یابد.

در حوزه سیاسی نیز یک اجماع داخلی در خصوص مقابله با زیاده‌خواهی‌های آمریکا وجود دارد. اجماعی که میراث تندروی‌های ترامپ درباره ایران است و همین مسئله به مدیریت بهتر پرونده هسته‌ای ایران کمک می‌کند. در حوزه نظامی نیز ایران با مانورهای متعدد توان دفاعی خود را به رخ کشیده و به این ترتیب احتمال رو میز بودن گزینه نظامی را به حداقل رسانده است؛ البته شرایط عمومی در آمریکا نیز به هیچ عنوان مناسب مطرح کردن چنین احتمالاتی در عرصه سیاست خارجی نیست.

* ظرفیت هسته‌ای ایران آماده جهش

در حوزه هسته‌ای نیز ایران می‌تواند همچنان به پیش‌روی‌های خود ادامه دهد. در این میان مطابق مصوبه مجلس شورای اسلامی گام‌های جدی‌تر اتمی نیز در راه است. یک هزار ماشین غنی‌سازی IR-2 در مجموعه نطنز در حال نصب است که راه‌اندازی آن‌ها می‌تواند ظرفیت غنی‌سازی ایران را به دو برابر ظرفیت فعلی برساند و تاکنون نیمی از آن‌ها به طور کامل نصب و آزمایش شده‌اند.

از سوی دیگر این امکان وجود دارد که ایران روند اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را در اوایل اسفندماه متوقف کند. با توجه به این که بخش مهمی از اطلاعات کشورهای غربی از برنامه هسته‌ای ایران منوط به اجرای این پروتکل است چنین اقدامی می‌تواند آثار بسیار عمیقی بر طرف غربی به خصوص آمریکایی داشته باشد.

در این میان ایران حتی خود را برای افزایش میزان غنی سازی نیز آماده کرده است. احتمالی که به صراحت توسط مقامات ایرانی برای تأمین نیازهای داخلی مطرح شده است.

در نهایت این که ایران تا کجا به افزایش ظرفیت‌های غنی‌سازی خود ادامه دهد هنوز دقیقا مشخص نیست اما واقعیت این است که آمریکایی‌ها فعلاً ابزار جدی برای متوقف کردن ایران ندارند چراکه ترامپ تقریباً تمام زرادخانه تحریمی آمریکایی‌ها علیه ایران خالی کرده است.

* سخن مقامات آمریکایی مهم نیست

با بررسی موارد فوق می‌توان گفت که ایران با توجه به شرایط فعلی داخلی نیازی به احیای سریع برجام ندارد. اوضاع اقتصادی تا حدی تثبیت شده و از سوی دیگر ایران آماده یک جهش در ظرفیت‌های هسته‌ای خود است و همین مساله نیز نگرانی آمریکایی‌ها را برانگیخته است.

ایران برای بازگشت آمریکا به برجام عجله‌ای ندارد و آنچه که مهم می‌داند رفع تحریم‌هاست. در این مسیر نیز به سخنان مقامات آمریکایی چندان اهمیتی نمی‌دهد، بلکه به اعمال آنها می‌نگرد.