1- ماهها پیش در همین ستون نوشتیم، با آمدن «جو بایدن »، تمام همّ و غمّ عدهای در کشور، بازگشت به ایام و فضای منتهی به مذاکرات هستهای و برجام خواهد شد، با دو هدف: یکی سرپوش گذاشتن به « سوءمدیریتها » و دیگری، نباختن قافیه در انتخاباتی که نزدیک است.
فردی که طعم تلخ «سوءمدیریتها» را، در سفره کوچکشده خود چشیده و تعادل دخل و خرجش بههم خورده، ممکن است تعادل روح و روانش هم بههم بخورد. به اعتقاد روانشناسان چنین فردی ممکن است در مواردی، در تشخیص درست از نادرست دچار اشتباه بشود و مثلا جذب وعدهای شود که بوی «گشایش اقتصادی» میدهد. سیاستبازان پُرادعا و نابلد، انتظار دارند که او فراموش کند دلیل کوچک شدن سفرهاش، همین وعدهها بوده است. با این تصور که فریب دادن آدم عصبانی و فردی که تعادل روحی و روانی ندارد، کار سختی نیست. کافی است، وعدهای اقتصادی به وعدههای دشمن اضافه و با «جادوی رسانه»، آن را برای این فرد که حالا، تعادلی برایش باقی نمانده، باورپذیر کرد. کافی است به او... آدرس باغ سیب و گلابی داد!
طیفی که زیاد وعده میدهد و به وعدهها هم عمل نمیکند، تناقض زیاد دارد. یک جملهاش، جمله قبلی، را نقض میکند. مثلا میگوید، منتقدان و اسرائیل، چون برجام را قبول ندارند، در یک جبههاند و ما و مثلا، همین بایدن، چون موافق برجامیم، در یک جبهه! دقت کنید! رهبر کشوری را که بدون حمایت «لابیهای صهیونیست» ممکن نیست به قدرت برسد را، مقابل «لابیهای صهیونیست» قرار میدهد! و کسی را که همین واقعیت را فریاد میزند، در کنار آن لابی! این طیف پر است از تناقضات اینچنینی.
2- «جو بایدن»، در حال چیدن کابینهاش است. برخی طیفهای سیاسی که بالا به آنها اشاره کردیم، تلاش میکنند با پیدا کردن یک مشاور ولو درجه سوم ایرانی در بین دولتمردان احتمالیِ! بایدن، آن را برجسته کرده و بر این امید واهی بدمند که، این دولت آمریکا مثل آن دولت آمریکا نیست و کسانی که در داخل مخالف مذاکرهاند، با اسرائیل پیوند خوردهاند. سوای از تناقض مسخرهای که در این اتهام هست، در همین کابینه نصفه و نیمه بایدن، آنقدر صهیونیست دوآتشه وجود دارد که فهم مسخره بودن این اتهام را کار خیلی راحتی میکند. از همین «جو بایدن» شروع کنیم. او مهرماه ۹۲ وقتی معاون باراک اوباما بود، در کنفرانس یهودیان در واشنگتن تصریح کرد «یک پیوند اخلاقی میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد چرا که تلآویو حامی منافع کاخ سفید در منطقه خاورمیانه است و اگر نبود، منافع و امنیت ما به خطر میافتاد. اگر اسرائیل نبود، ما باید اسرائیل دیگری میساختیم تا حامی منافع ما در منطقه باشد. حمایت آمریکا از امنیت اسرائیل تزلزلناپذیر است، همین و بس». یا «شموئل روسنر»، ستوننویس «نیویورکتایمز» پیش از اعلام نتایج انتخاباتی 2021 آمریکا نوشته بود: «بایدن یک صهیونیست است و اسرائیل کاملاًً از انتخاب او شادمان خواهد شد». از «کامالا هریس»، معاون اول بایدن، بگیر تا «آنتونی بلینکن»، وزیر خارجه، «جیک سالیوان»، مشاور امنیت ملی، «ویلیام برنز»، رئیس سیا و... یا خود صهیونیستند یا آنقدر در تبعیت از این رژیم و مدح آن، داد سخن راندهاند که، میشود از آن، یک کتاب قطور نوشت! (به گزارش صفحه 8 پنجشنبه گذشته کیهان مراجعه شود)
3- دوستی میگفت آمدن داعش، روی القاعده را سفید کرد. آنقدر جنایات این گروه تروریستی شنیع و وحشتناک و «جلوی چشم» بود که، جنایات امثال القاعده تقریبا به حاشیه رفت و کمتر دیده شد. اگرچه، داعش نیز از دل همین گروههای تروریستی وحشی بیرون آمده و تفاوت زیادی بین این دو گروه نیست. هر دو، جنایتکار و مورد حمایت غربند و صرفا در نحوه جنایت متفاوتند و... ماجرای ترامپ و بایدن یا دموکرات و جمهوریخواه نیز مثل ماجرای داعش و القاعده است. هیچ تفاوتی بین این دو وجود ندارد، مگر در برخی روشها و تاکتیکها در ارتکاب جنایت. ترامپ صریح و بیپرده و جلوی ِچشمی بود، بایدن، مرموز و سَیاس و پشت پرده. این دو طیف لااقل به ایران که میرسند، در «هدف» تفاوتی ندارند؛ در روش رسیدن به این اهداف اما، تا دلتان بخواهد تفاوت دارند. اما آن جریان سیاسی که بالا به آن اشاره کردیم، تلاش دارد این دروغ را بین مردم بهویژه کسانی که به تصور آنها، تعادل زندگیشان بههم خورده، «جا» بیندازد که، بایدن با ترامپ فرق دارد. برویم با او مذاکره کنیم و یک ساعته به دوران طلایی برگردیم! اگرچه، برخی حتی، هیچ ابایی از اینکه با ترامپ هم مذاکره کنند، نداشتند. به اظهارات آقای ظریف چند روز پس از ترور سردار سلیمانی رجوع کنید!
وقتی بودجه سال 1400 را با پیشفرض مضحکِ فروش 2 میلیون و 300 هزار بشکه در روز میبندند، یا وقتی به محض پیروزی بایدن میگویند، فروش نفتمان چند برابر شد و گشایشهای اقتصادی در راه است! یعنی، ملت! بایدن با ترامپ فرق دارد، برویم مذاکره کنیم. مخاطب این جملات نیز میتواند، همان قشر آسیبدیدهای باشد که سفرهاش با همین شعارها، کوچک شده و طبیعتاً «وعدههای اقتصادی» را سریعتر از سایر وعدهها میبیند و چهبسا ناخودآگاه، به آن دل هم میبندد. اگرچه معتقدیم، مردم ما، هوشیارتر و باهوشتر از این هستند که، فریب بخورند.
4- احتمالا یکی از بزرگترین نگرانیهای آمریکا در حوزه سیاست خارجی، حذف این جریان سیاسی در ایران است چرا که، با کارنامهای که این طیف دارد، حذف شدنش تقریبا قطعی است. چرا نگران نباشد وقتی میبیند این طیف، تحت هر شرایطی- تأکید میشود- هر شرایطی حاضر است امتیاز بدهد ولو، وقتی طرف مقابل، به هیچیک از تعهداتش عمل نمیکند؟! احتمالا طی ماههای پیشرو دو رویکرد مشابه از سوی آمریکا و آن طیف سیاسی خاص در ایران با هدف جلوگیری از حذف مدعیان اصلاحات و اعتدال دنبال خواهد شد. این نکته را بهخاطر بسپارید: ما فکر میکنیم، «تعلیق» یا شاید «حذف» یکی دوتا از آن هزاران تحریمهای اقتصادی، رویکردی است که، دولت بایدن پیش خواهد گرفت تا این طیف نیز، با «جادوی رسانه» آن را برای مردم «برجسته» و «واقعی» جلوه دهد. گشایشی سطحی و کوتاهمدت- نه واقعی و اصولی- در اقتصاد ایجاد شود و فضای دو انتخابات ریاستجمهوری پیشین کشورمان تکرار شود. شاید هیچچیز برای اقتصادِ در حالِ ترمیمِ امروز کشور مخربتر از این نباشد که، دوباره برگردیم به آن فضای دوقطبی «مذاکره و مقاومت»، که اگر برگردیم، هر آنچه در این ایامِ سخت رشته بودیم، پنبه خواهد شد و بازخواهیم گشت به آن «دور باطل» که نتیجهاش شده «وضع موجود»!
5- اگر «مذاکره» نه، پس چه؟ اصلا راهحل چیست؟ اولین گام، «ناامیدی» است؛ ناامیدی از اینکه، کسی بیرون از این کشور میتواند مشکلات ما را حل کند. «ناامیدی» که همیشه بد نیست. گام اول، فهم این امرِ ساده و بدیهی است که «راه توسعهیافتگی»، آویزان شدن به کشورهای دیگر نیست. باورِ این «مهم» است که، هیچ کشوری بدون تلاش شبانهروزی، فداکاری، مطالعه و مقاومت در برابر سختیها، توسعه نیافته است. انتخاب این راه هم، به معنای درافتادن با شاخ گاو (آمریکا) نیست. خیلی از کشورهایی که گفته میشود، با پستان این گاو درگیر و در حال دوشیدن آمریکا هستند، در واقع در حال دوشیده شدن هستند. میگویید نه! به اظهارات افشاگرانه
«یانیس واروفاکیس» وزیر اقتصاد سابق یونان مراجعه کنید:
«با شما از جنوب اروپا صحبت میکنم، از یک مستعمره کوچک و مرده، مستعمره امپریالیسم غربی که خود نیز جزو بلوک غرب محسوب میشود... دولت کوچک، ورشکسته، مستعمره و نابود شده یونان هم در حال کمک به عربستان علیه یمن است. برای اینکه منافع جمعی (یونان) اقتضا میکند تا در مسیر جهانی (به رهبری آمریکا) حرکت کند و باید در جنایتها و کشتارها، کنار قاتلین کشتار جمعی قرار گیرد، چرا که اگر در کنار قاتلین کشتار جمعی قرار بگیری، آنها (امپریالیسم جهانی) در مورد تو، بیرحمی کمتری از خود نشان میدهند... باید اطاعت کنی تا مورد خشم و غضب آمریکا قرار نگیری».
این اظهارات را بگذارید کنار رفتار آمریکاییها با بنسلمان، ولیعهد سعودی که پس از تقدیم 500 میلیارد دلار ناقابل به این کشور از سوی ترامپ، «گاو شیرده» نامیده شد! یا کنار خبرِ تهدید مکرر آلمان از سوی دولت آمریکا درباره، امضای قرارداد گازی با روسیه (نورداستریم)! این موارد که تنها نوکِ قله کوه است، نشان میدهد، روابط آمریکا با متحدانش نیز، از نوع ارباب رعیتی است و برای نظام سیاسی حاکم بر آمریکا، فرق زیادی بین کشور مرتجعی مثل عربستان و کشور صنعتی مثل آلمان وجود ندارد. هر دو رعیتند و خبری از پستان گاو نیست و هرچه هست، «شاخ» است. اگر از چنین کشوری ناامید شده و به ظرفیتهای عظیم و دستنخورده داخلی هم نگاهی بیندازیم، آمریکا و آن دو سه کشور زورگو و بدعهد را هم معادل «دنیا» فرض نگیریم، هم توسعه مییابم، هم مثل کسانی که قیمت دلار را از 3 هزار تومان به 30 هزار تومان، پراید را از 20 میلیون تومان به 100 میلیون تومان و مسکن را از متری 5 میلیون تومان به 60 میلیون تومان افزایش داده، از مردم طلبکار نمیشویم و به این جاروجنجالها هم نیاز پیدا نمیکنیم.
جعفر بلوری