۱- برخلاف روسایجمهور قبل آمریکا که در ظاهر با توپی پُر و خط و نشان کشیدن برای دنیا و دیگر کشورها در مراسم تحلیف خود ظاهر میشدند، اما جو بایدن با توپی خالی تحت تأثیر حوادث حمله به کنگره و جو امنیتی حاکم بر آمریکا و جنبشهای اعتراضی ناشی از مشکلات اقتصادی و نژادپرستی و نابرابری عدالتی که پرچم و مجسمه بنیانگذاران آمریکا و تمام نمادهای ارزشهای لیبرال دموکراسی را به پایین کشیدهاند، در پایینترین سطح اعتماد به نفس سخنرانی خود را انجام داد.
علاوه بر ضعف جسمانی و ضعف در تکلم و بیان، ضعف روحی و روانی ناشی از آشکار شدن چالشهای نظام لیبرال دموکراسی و سرمایهداری و همچنین نگرانی از چالشهای پیش رویش در آینده، اجازه نداد که بایدن بتواند برای دیگران خط و نشان بکشد و انفعال و واهمه آشکار در چهرهاش و تکتک کلمات و جملات سخنرانیاش نشانه شرمندگی و سرافکندگی از دموکراسی آمریکایی بود.هرچند بایدن تلاش داشت «اعتبار بر باد رفته آمریکا» را برگرداند، اما چکیده سخنرانیاش با اذعان به اینکه «با همه چالشها همزمان مواجهایم و آمریکاییها آینده را با تردید و ابهام نگاه میکنند»، مطرح کردن این سؤال بود که گفت، «آیا در چنین شرایطی ما میتوانیم بر چالشهای دموکراسی حال و آینده آمریکا فائق شویم؟!».
بایدن در حالی روز تحلیفش را «روز دموکراسی در آمریکا» خواند که دموکراسی در قفس امنیتی و زیر پای گارد ملی و ارتش این کشور در حال لگدمال شدن بود و در حالی از ضرورت وحدت و اتحاد ملت آمریکا سخن گفت که در هیچ روزی مثل امروز شاهد شکاف و تفرقه در میان آمریکاییها نیستیم. بر اساس نظرسنجیها، حدود ۸۰ درصد آمریکاییها، هم مردم و هم سیاسیون و اقتصاددانان در هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه اذعان میکنند «آمریکا به علت شکافهای طبقاتی در حال فروپاشی است» و خود بایدن نیز در سخنرانیاش با اذعان به وجود «خطر جنگ داخلی در آمریکا»، «خشونت و تروریست داخلی» را مهمترین چالش پیش روی خود عنوان کرد و گفت، «باید بر تفرقهها فائق شویم»! البته در ادامه اعتراف کرد «وحدت و اتحاد به عقیده اکثر آمریکاییها یک رویای محقق نشدنی است»! شاید این اعترافات بایدن و اعتماد به نفس نداشتن او به این علت بود که بگفته خودش «دموکراسی آمریکا در دنیا محک خورد و این درس بسیار دردناکی است»!
اوج دردناک بودن حوادث پساانتخاباتی آمریکا زیرسؤال رفتن تمام ادعاهای آنها درباره حقوق بشر و دموکراسیخواهی و آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات و حاکمیت قانون و بهخصوص نگرانی از بهکار بردن تسلیحات هستهای آمریکا علیه خود آمریکا توسط رئیسجمهور آمریکا بود! که بگفته بایدن «چنین وضعیتی» او را «یاد وضعیت برخی از کشورهایی میاندازد که به آنجا سفر کرده و دارای نظامهای دیکتاتوری هستند» و آمریکا در آنجا چنین وضعیتی را بهوجود آورده و از نظامهای دیکتاتوری حمایت میکند! لذا حمله به کنگره و حوادث بعد از آن در حقیقت مهندسی معکوسی است از آنچه که در دیگر کشورها از سوی آمریکا رخ داده.
۲- هرچند برخی رسانهها مثل بیبیسی فارسی هنگامی که بایدن از شک و تردید آمریکاییها به آینده سخن گفت ترجیح دادند این قسمت از سخنانش را ترجمه نکنند!، اما سانسور در دنیای کنونی معنایی ندارد. بیبیسی بهجای پرداختن به مهمترین موضوعات بحران پساانتخاباتی آمریکا از جمله حضور هزاران نظامی در خیابانهای آمریکا و وجود حکومت نظامی در این کشورِ مدعی دموکراسی و همچنین چالشهای پیش روی مردم آمریکا، ترجیح داد به موضوع تعویض لحاف و ملافه اتاق رئیسجمهور آمریکا با رفتن ترامپ و آمدن بایدن بپردازد و نگران کمبود وقت برای انجام این موضوع شود! نکته مهم در تحلیف بایدن این بود در حالی که یکی از محورهای اصلی حمله به ترامپ در مبارزات انتخاباتی از سوی بایدن و کمپین او، برجسته کردن رعایت نکردن مسائل بهداشتی و نزدن ماسک بود، اما در مراسم تحلیف بایدن برداشتن ماسک از سوی وی و اطرافیانش و همچنین برخی حضار و مجریان مراسم از جمله همسرش، رئیس دیوان عالی آمریکا، گروه سمفونیک و سرود ملی آمریکا، بهویژه سلبریتیهای آمریکایی مثل آماندا گورمن شاعر مراسم و لیدی گاگا و جنیفر لوپز و روبوسی کردنهای متعدد بایدن با آنها و اطرافیانش به چشم کسی نیامد و کسی نگران شیوع کرونا در این مراسم نبود!
3- اینکه ترامپ هواداران خود را تحریک به تجمع جلوی کنگره کرد و معترضان به راحتی وارد کنگره شدند و با پلیسهای محافظ کنگره عکس یادگاری گرفتند و بعد در عرض ۲۴ ساعت داستان جمع شد و ترامپ هم بدون هیچگونه اقدام دیگری به راحتی کاخ سفید را ترک کرد و معاونش حاضر نشد متمم ۲۵ قانون اساسی را علیه ترامپ اعمال کند و یا دموکراتها استیضاح وی را با این ادعا که «تفرقه را بیشتر میکند و به مصلحت نیست»!، به نتیجه نرساندند و ترامپ را تا پایان دورهاش حفظ کردند، همگی نشان میدهد حادثه حمله به کنگره که برخی از آن به چهارشنبه سیاه و یازده سپتامبر دیگری یاد کردند، اقدامی از پیش طراحی شده دولت عمیق آمریکا برای سرکوب جنبشهای اعتراضی همزمان با تحلیف بایدن و سوءاستفاده از جوّ امنیتی ایجاد کرده برای تداوم ریاستجمهوری بایدن بود.
در حقیقت ترامپ که از او بهعنوان رئیسجمهور خطرناک و دیوانه آمریکا یاد میکنند و مورد هجمه حتی همحزبیهای خود هم قرار گرفت، نه خطرناک بود و نه دیوانه و دقیقاً در سناریوی طراحی شده مراکز قدرت و در جهت تثبیت ریاستجمهوری بایدن و منافع نظام سیاسی آمریکا که مورد اعتراض مردم قرار گرفته، عمل و حرکت کرد چرا که ترامپ خود نیز نتیجه و زاییده همین نظام سیاسی بود، تا جایی که نظام سیاسی حاکم بر آمریکا که با بحران موجودیت روبهرو شده ترجیح داد برخی ارزشها و اصول ادعایی خود را فدا کند و زیر سؤال ببرد تا بتواند منافع و موجودیت خود را حفظ کند. اینکه میگوییم دو حزب آمریکا از یک مَشرب و آبشخور دستور میگیرند و مجری سیاستهای واحد طراحی شده از سوی دولت عمیق، با اندک تفاوت در اجرا هستند، بر اساس صدها دلیل و قرائن مستند است.
لذا تمام این سناریو برای مدیریت اوضاع و جلوگیری از بهوجود آمدن جریان سومی در کنار دو جریان دموکراتها و جمهوریخواهان و همچنین ممانعت از عمیقتر شدن شکاف اجتماعی و بروز ناآرامیهای بیشتر در آمریکاست. ادعای تقلب سفیدپوستان در انتخابات آمریکا به پشتوانه ۷۵ میلیون رای در کنار جنبشهای اعتراضی سیاهپوستان به بیعدالتیها و نژادپرستی میتواند به جریان سومی تبدیل شود که سلطه دو حزب دموکرات و جمهوریخواه را بر قدرت به چالش بکشد و موجودیت نظام سیاسی آمریکا را درهم نوردد. همانگونه که نتوانستند جریان اعتراضی والاستریت را خفه کنند و با اعتراضهای گسترده در سراسر آمریکا در سال گذشته ادامه پیدا کرد، اکنون نیز با قربانی کردن ترامپ نمیتوانند بر چالشهای فراروی آمریکا و تناقضات ساختاری و آرمانهای دروغین نظام لیبرال دموکراسی که فراتر از ترامپیسم است، سرپوش بگذارند و فائق آیند. ریچارد هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا اذعان میکند، «اگر دوران پساآمریکای تاریخ، شروع شده، بهطور قطع آن زمان همین امروز است و امروز از زمان جنگ داخلی بیشتر از هر زمان دیگری مشخص شد که ما نمیتوانیم»!
هنگام خروج بنجامین فرانکلین از جلسه کنوانسیون قانون اساسی آمریکا خبرنگاران درباره نوع دولتی که بر سر آن توافق شد، سؤال کردند. او در جواب یک جمله کوتاه داد، «یک جمهوری، البته اگر بتوانید آن را حفظش کنید»! این یعنی اینکه خود طراحان قانون اساسی آمریکا نیز میدانستند نظام ماکیاولی با این همه تناقض نمیتواند دوام بیاورد، هرچند برای مدتی بتواند با فضاسازیهای امپراطوری رسانهای منافع آنها را تامین کند. رئیسجمهور آلمان نیز با اشاره به اشغال چندی قبل ساختمان پارلمان فدرال سراسری آلمان موسوم به بوندستاگ توسط معترضان به نظام لیبرال دموکراسی در کشورش اذعان کرد، «حتی در قدیمیترین دموکراسی جهان ایجاد شکاف نتیجه دروغها و دروغهای بیشتر است».
4- اکنون بایدن علاوه بر اینکه با ترکیبی از وقایع ۱۸۶۱ و ۱۹۳۳ روبهرو است، با بحران مشروعیت نیز مواجه است. لینکلن با ترک ایالتها از اتحادیه و گسترش جنگ داخلی و فرانکلین روزولت با فروپاشی اقتصادی روبهرو بودند. اکنون ۷۵ میلیون نفر در آمریکا نتیجه انتخابات ریاستجمهوری را نیز نپذیرفتند و دولت بایدن را به رسمیت نمیشناسند تا جاییکه ترامپ گفته «مبارزه ۷۵ میلیون آمریکایی ادامه دارد و برمیگردد»! لذا باید شاهد حوادث بیشتری شبیه چهارشنبه سیاه در آمریکا باشیم چراکه ایجاد شکاف قبل از ترامپ آغاز شده بود و اکنون با بزرگ کردن ترامپ بهعنوان مسبب مشکلات آمریکا، از بین نمیرود. در چهارشنبه سیاه «آمریکای دوشقه شده» به دنیا آمد و این تازه آغاز شورش علیه مراکز قدرت در آمریکاست و شمارش معکوس برای فروپاشی ایالات متحده آمریکا آغاز شده همانگونه که اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد.
5- اما عبرت بزرگ و مهم حوادث کنونی آمریکا برای دیگر کشورها و بهخصوص سیاسیون غربگرایی که تمام تخممرغهای خود را در سبد آمریکا میچینند و نمیخواهند درک کنند که هزینه تسلیم شدن خیلی بیشتر از هزینه مقاومت است، اینست آنجا که منافع نظام سلطه ایجاب کند حتی رئیسجمهور خودشان را هم فدا میکنند و اینست اخلاق آمریکا؛ و دیگر حنای بزک کردن آمریکا رنگی نخواهد داشت و بایدن ضعیفترین رئیسجمهور آمریکا خواهد بود.
دکتر محمدحسین محترم