جو بایدن در حالی حدود 10 روز دیگر سکان کاخ سفید را به دست میگیرد که با چالشهای متعددی در خانه و بیرون روبهروست. اصلیترین و مهمترین چالش او و دولتش وضعیت پیچیده و شکننده داخلی آمریکاست. بایدن با اختلاف اندکی در انتخابات پیروز شد و ترامپ و هوادارانش هنوز هم حاضر به پذیرش شکست و انتقال آرام قدرت نیستند. حمله به کنگره یکی از نقاط عطف این ماجرا بود. تعداد قابل توجهی از مسئولان و تحلیلگران معتقدند قضیه حمله به کنگره پایان ماجرا نیست و ممکن است روزهای وخیمتری نیز در راه باشد. یکی از این روزها میتواند روز تحلیف رئیسجمهور جدید باشد که از هم اکنون تدابیر امنیتی فراوانی برای آن روز تدارک دیده شده و احتمال میرود نسبت به مراسمات قبلی بسیار متفاوت برگزار شود.
یکی از دهها مسئله و چالش پیش روی بایدن، سیاست وی در برابر جمهوری اسلامی ایران است. ایران برای سیاست خارجی دولت آینده آمریکا، دربردارنده موضوعات متعددی است که هرکدام از اهمیت و فوریت خاص خود برخوردار است. فوریترین موضوع در این دستور کار، توافق هستهای است. بایدن بارها اعلام کرده خواهان بازگشت به برجام است و البته هربار نیز به صراحت تأکید کرده این بازگشت باید نقطه آغازی برای گسترش و تحکیم این توافق - بر اساس اهداف و منافع آمریکا- باشد. سه هدف اصلی و کلیدی آمریکا برای تجدیدنظر در برجام از این قرار است؛ تمدید بلندمدت و در صورت امکان نامحدود محدودیتهای هستهای در برجام، ایجاد محدودیت برای توان موشکی ایران و بالاخره مهار ایران در منطقه.
اما اینها گامهای بعدی هستند. گام نخست متوقف کردن فعالیتهای فرابرجامی ایران است. ایران یک سال پس از خروج آمریکا از برجام، بهصورت گام به گام کاهش تعهدات هستهای خود را آغاز کرد. این گامها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اولیه تا پیش از تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بود. در این بخش گامهایی برداشته شد که از منظر راهبردی همانطور که قابل پیشبینی بود، تغییری در محاسبات آمریکا و اروپا ایجاد نکرد. نه دولت ترامپ برای خروج از برجام تحت فشار قرار گرفت و نه تروئیکای اروپایی برای عمل به تعهدات خود به صرافت افتادند. آغاز غنیسازی 20 درصد پس از تصویب قانون مذکور، ماجرا را وارد فاز تازهای کرد. این اقدام نخستین گام از سلسله گامهایی است که مهمترین امتیازات طرف مقابل در برجام را زایل میکند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی روز 19 دی راهبرد کشور درخصوص موضوع بازگشت آمریکا به برجام را به روشنی بیان کردند. یکی از اصلیترین مفاد و پایههای این راهبرد، نداشتن اصرار و عجله است. بهنظر نگارنده چنانچه این نکته به خوبی فهمیده شود، سایر نکات نیز جایگاه و کارکرد واقعی خود را مییابند. اصرار و عجله ایران در این خصوص، دقیقاًً همان چیزی است که دولت آمریکا به آن نیاز دارد. حال آنکه در واقعیت ماجرا برعکس است. آنها هستند که باید زودتر تصمیم خود را بگیرند البته نه برای بازگشت به برجام بلکه برای رفع تحریمها. چرا که گامهای هستهای بعدی ایران در راه است و در مقابل همانطور که مقامات ارشد دولت ترامپ هم به درستی اذعان کردهاند، دیگر چیز دندانگیری برای تحریم کردن و افزایش فشار تحریمی به ایران باقی نمانده است. نکته اینجاست که از منظر حقوقی و اخلاقی نیز ایران دست برتر را دارد، چرا که اولاً گامهای ایران در واکنش به عدم پایبندی طرف مقابل است و ثانیاً اگر آنان واقعاًً نگران فعالیتهای هستهای ایران هستند، چاره کار بسیار روشن و واضح است؛ به قراردادی که سال 1394 خود امضا کردند، عمل کنند.
همانقدر که موضوع نداشتن اصرار و عجله برای ایران حیاتی و کلیدی است، برای طرف مقابل مسئله باز کردن پنجره مذاکراتی مهم و سرنوشتساز است. هیچ اهمیتی ندارد که مذاکرات چگونه، برای چه، با چه سازوکاری و درباره چه موضوعی باشد. نفس باز کردن - ولو اندک- پنجره مذاکرات، به معنای واقعی کلمه آمریکا را به تمام اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خود خواهند رساند. بقیه مسیر شاید زمانبر و پر از مانع و چالش باشد اما دورنما برای آمریکاییها کاملاًً روشن و امیدوارکننده خواهد شد!.
یکی از نقاط زمانی مهم میان تقابل آمریکا با ایران، انتخابات 1400 ایران است. مواضع و برآوردهای آشکار و پنهان فراوانی وجود دارد که این نقطه برای آمریکاییها مهم و قابل تأمل است. کنت پولاک، کارشناس ارشد اندیشکده امریکن اینترپرایز و دیپلمات سابق آمریکا برای اهالی مسائل بینالمللی چهرهای شناخته شده است. او سه روز پیش در مقالهای تفصیلی نوشت: «حذف روحانی و محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه از صحنه سیاست داخلی ایران و جایگزینی آنها با تندروها (بخوانید چهرههای انقلابی) برای مذاکرات بین ایران و آمریکا مشکلساز خواهد بود.» او در این مقاله نتیجه احتمالی انتخابات 1400 را یکی از چالشهای مهم پیش روی دولت بایدن عنوان میکند. در چنین وضعیتی شروع هرگونه مذاکره میتواند به تغییر صحنه به دلخواه آمریکاییها منجر شود. داستان کاملاًً روشن و ساده است. آنقدر که به تازگی یکی از روزنامههای اصلاحطلب علناً نوشت دولت بعدی آمریکا طوری عمل کند که به نیروهای خواهان مذاکره به آمریکا در ایران در انتخابات 1400 کمک شود!
تقلیل مسئله ایران و آمریکا به انتخابات پیشرو و استفاده از این کارت برای رقابت بر سر کرسی پاستور، چیزی در حد خیانت به منافع ملی کشور است. ایجاد دوقطبی در این زمینه بسیار خطرناک و مضر است. شنیده شدن یک صدا در قبال دشمنی که در خصومت و رذالت هیچ حد و مرزی نمیشناسد، مسئلهای بسیار بدیهی و البته مهم است.
مسئله مهم دیگری که در این میان وجود دارد آن است که بازگشت آمریکا به برجام نباید بدون هزینه باشد. جنس این هزینه میتواند متفاوت باشد؛ مثلاً جبران خسارتهای مادی ایران به دلیل عدم پایبندی آمریکا به تعهدات خود و خروج از برجام و یا هزینههای سیاسی و حقوقی یا ترکیبی از اینها و چیزهای دیگر. اما نکته مهم و کلیدی نفس دریافت هزینه است. شاید عدهای گمان کنند طرح این موضوع از سوی ایران مانع بازگشت آمریکا به برجام شده و توافق را به خطر میاندازد. اتفاقاً ماجرا برعکس است. آمریکاییها باید بفهمند توافق هستهای و میز 1+5 مسافرخانهای کنار جاده نیست که هر وقت دوست داشتند به آن وارد شوند و چندی بعد هم خارج شوند و بار دیگر که گذارشان به آنطرفها خورد به آن برگردند. بازگشت بدون هزینه آمریکا به برجام این خطر جدی را به همراه دارد که هر یک از اعضای 1+5 - از جمله دولتهای بعدی آمریکا- تصور میکنند هر وقت بخواهند میتوانند از توافق خارج شوند و هر وقت هم اراده کنند به راحتی و بدون هزینه به آن بازگردند. سلب حق استفاده از مکانیسم ماشه میتواند یکی از هزینههای سیاسی و حقوقی مناسب در این موضوع باشد که با توجه به خروج بیدلیل واشنگتن از توافق، کاملاًً منطقی و قابل دفاع است.
نکته پایانی و مهم آنکه همانطور که رهبر معظم انقلاب نیز تأکید کردند سخنان احتمالی جو بایدن یا بیانیه وزیر خارجه این کشور مبنا و نشانه بازگشت آمریکا به برجام نیست. رفع عینی و عملی تحریمهای غیرقانونی و ظالمانه علیه کشورمان در این مورد مبنای سنجش و قضاوت است. مسئله مهم و اساسی در این زمینه نقش کنگره آمریکاست. کنگره در وضع و گسترش تحریمها علیه ایران نقشی بسیار مخرب و کلیدی داشته و باید در لغو آن نیز نقشآفرین باشد. متأسفانه به دلایل متعدد در مذاکرات برجام به این موضوع مهم توجه لازم نشده و البته عوارض منفی آن را نیز در عمل مشاهده کردیم. کنگره آمریکا طرف مقابل جمهوری اسلامی ایران در موضوع برجام نیست، این وظیفه دولت آمریکاست که سازوکارهای داخلی خود را با خط عملی سیاست خارجیاش هماهنگ و همراه کند. هرچند این احتمال نیز منتفی نیست که این عدم هماهنگی ظاهری، میتواند ناشی از یک هماهنگی پشتپرده در سیستم سیاسی آمریکا برای مواقع لازم باشد.
محمد صرفی