۱- «... یک خصوصیت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاور و مسلط به عرصههای نظامی بود، و هم در عین حال به شدت مراقب حدود شرعی بود. در میدان جنگ گاهی افراد حدود الهی را فراموش میکنند، میگویند وقت این حرفها نیست، او نه، او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود، سلاح به کار نمیبرد، مراقب بود که به کسی تعدی نشود، ظلم نشود، احتیاطهایی میکرد که معمولا در عرصههای نظامی، خیلیها این احتیاطها را لازم نمیدانند، لکن او احتیاط میکرد...»
۲- یکی از کارکردهای بیبدیل و نتایج درخشان انقلاب عاشورایی مردم ایران- که البته با صرف هزینههای سنگین و تحمل مصیبتهای جانگداز همراه بوده- افشای چهره واقعی جاهلیت مدرن و استعمارگران جدید است که قدرتهای چپاولگر و زورگوی عالم نمادهای عینی آن هستند. هرچه بر عمر انقلاب اسلامی افزوده شده این قدرتهای سلطهگر و باطل و در راس همه آمریکا که به طور ذاتی و ماهیتی در تضاد با جبهه حق هستند، مجبور شدهاند در مقابله با انقلاب اسلامی- که نماد و سمبل جریان حق در این زمانه و روزگار است- ماهیت واقعی و جنایتکارانه خود را بروز دهند و از پشت نقابهای تزویر و فریب آشکار نمایند. ترور ناجوانمردانه و رذیلانه فرماندهان جبهه مقاومت یعنی حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به دست دولت جنایتکار آمریکا تیر خلاصی بود بر نظام مبتنی بر لیبرال- دموکراسی که آمریکا خود را مظهر و نماد آن میداند. سران نظام سرمایهداری فریبکارانه شعار حقوق بشر و دموکراسی و آزادی... سر میدهند و آن وقت در عمل خود سازنده و پرورشدهنده گروههای تروریستی و خونخواری مثل داعش در سراسر دنیا هستند و دشمنان داعش را دشمن خود میدانند و نقشه ترور آنها را طراحی و خفاشوار اجرا میکنند. سردمداران این تمدن دست خود را به خون کسانی آلوده کردند که قهرمانان مبارزه با تروریسم و جریانات خونخوار و ضدتمدن چون داعش بودند. آنان کسانی را مستحق مرگ دانستند که ترجیعبند سخنانشان «دفاع از مردم بیدفاع و مظلوم منطقه» و «خدمت به بشریت» و «خدمت به انسانیت» است. مردانی که صداقت خود را با جهاد شجاعانه و بیامان و شهادت مظلومانه خود ثابت کردند.... باری همان طور که شهادت امام حسین(ع) ماهیت بزککرده امپراتوری اموی را- که ابرقدرت زمانه خود بود- برای همیشه تاریخ رسوا کرد، شهادت مظلومانه حاج قاسم سلیمانی این شاگرد ناب مکتب عاشورا و پیرو راستین اباعبدالله(ع)، و یاران همراهش به دست شقیترین موجودات زمان، چهره واقعی مدعیان حقوق بشر و جنایتکاران متمدننما را بر همگان و نه فقط مردم ایران یا منطقه که به جهانیان- ولو کسانی به دلایل مختلف، به تجاهل و نفهمی تظاهر کنند- شناساند و برای همیشه رسوا کرد.
۳- پیوند مردم ایران با اسلام و مکتب اهلبیت(ع) ناگسستنی است. کتاب قطور تاریخ شهادت میدهد این ملت پس از آشنایی با دین پیامبر خاتم(ص) و پذیرش آن، دیگر از آن جدا نشد و بزرگترین خدمات را در عرصههای مختلف علمی و فرهنگی و فقهی و... به آن ارائه داده و نقش مهمی در شکلگیری تمدن اسلامی(از قرن دوم تا هشتم هجری) بازی کرده است. به گواه همه کسانی که با ملیتهای مختلف درباره تاریخ ایران بعد از اسلام کار و تحقیق کردهاند، ایرانیان در طول تاریخ خود اسلامخواه بوده و خواهان پیاده شدن بیکموکاست اصول و ارزشهای زندگی آبادکن و آخرتساز آن بودهاند. اگر این ملت در اوج هیاهوی ماتریالیسم و کرّ و فرّ مکاتب و ایدئولوژیهای مبتنی بر آن- با تحمل هزینههای سنگین و مشکلات فراوان - انقلابی مبتنی بر «اسلام» برپا میکند دلیلی جز این ندارد که این ملت اسلام را میخواهد و فرهنگ و مکتب اهلبیت(ع) را قبول دارد و اسلام و ارزشها و اصول آن فراتر از حرف و سخن و تجلیل؛ بر تار و پود زندگی آنها حاکم و در حوزههای مختلف و آنات زندگی آنها عملی و اجرا شود.
۴- یکسال از شهادت حاج قاسم گذشت، اما هنوز در فراق او اشک دیدگان جاری است و دلها سخت در عزا و فقدان او میسوزد. راستی رمز و راز این عشق و دلدادگی چیست و خاستگاه این احساسات ناب و همگانی در کجاست؟ کار این مقال پاسخ دادن به این سوال نیست و چون اصولا این قلم یارا و توان تحلیل این حکایت را ندارد، اما همین قدر میداند و میفهمد که حاج قاسم فرزند انقلاب اسلامی است. او تجسم عینی انقلاب است. همه صفات و خصلتهایی که او را محبوب قلبها و سردار دلها کرده است در ذات و طبیعت انقلاب اسلامی است. به همین دلیل بسیار طبیعی است که همان مردمانی که انقلاب کردهاند، با همان شور و شعور، به محض شنیدن خبر شهادت سردار محبوب خود، بر سر و سینهزنان به خیابانها بریزند. حضور حماسی و خیرهکننده مردم(از همه تیپ و طبقه، قومیت، جنس، سن...) در مراسم تشییع و همچنین ابراز احساسات تمامنشدنی آنها در عزای تجسم عینی انقلاب بیش از هر چیز نشاندهنده این است که مردم هنوز به انقلاب خود وفادارند، پای آن ایستادهاند. در این تردیدی وجود ندارد. اگر پایداری و پشتیبانی مردم نبود چگونه این انقلاب میتوانست در برابر هجوم بیامان و همهجانبه حرامیان در چهل و دو سال گذشته دوام آورد؟ رمز پایداری و تداوم خروشان انقلاب اسلامی جز وفاداری نجیبانه و حمایت جانانه مردم چیز دیگری نیست. مردم ایران برخلاف القائات رسانههای معاند بیگانه و سمپاشی و زخم زبان هویتباختگان داخلی و گرفتاران «ظلمات وهم»، از انقلاب رویگردان و ضدانقلاب نشدهاند، ضدانقلاب آن کسی است که انقلاب مردم را تحریف میکند. ضدانقلاب کسی است که لباس مسئولیت به تن دارد و خواسته و ناخواسته مردم را اذیت و آزار و ناراضیتراشی میکند. مردم از ضدانقلاب و رفتار و منش ضدانقلابی و منافقانه رویگردان و متنفرند... مردم پای انقلاب خود ایستادهاند و قدردان مجاهدتها و تلاشهایی هستند که در راه تحقق آرمانهای اصیل انقلاب صورت میگیرد. این است که مردم «حاج قاسم» را دوست دارند چون او را عینیت انقلاب اسلامی و «انقلاب اسلامی ناطق» میدانند. هر کس میخواهد حقیقت انقلاب و سیمای واقعی آن را به دور از تحریفات و شذورات بشناسد و با دو چشم سر ببیند، میتواند به سیمای مردانه و انسانی حاج قاسم نگاه کند. ایمان، اخلاص، خشوع، فروتنی، صلابت و ظلمستیزی، شجاعت و جوانمردی، مردمداری و آخرتنگری، بندگی و آزادگی، عدالتطلبی و آرمانخواهی، خدامحوری و انساندوستی و ارادت به اهلبیت(ع) و ولایتمداری و... همه ارزشها و اصولی است که انقلاب اسلامی آورنده و مروج آن است و هر کس به میزانی که به این صفات و ارزشها آراسته و به آن عمل میکند، به انقلاب اسلامی نزدیکتر و «انقلابیتر» است.
۵- مردم حاج قاسم را دوست دارند، چون انقلاب اسلامی را دوست دارند. چون معنا و تفاوت «حرف» و «عمل» را میفهمند. چون فرهنگ توحیدی به آنها فرق رفتار توأم با «اقتدار و عزت» را با «التماس و ذلت» باورانده است. چون او را مردی میدانند تربیتشده دامان این فرهنگ و این انقلاب که در کمال صداقت و اخلاص حقیقت راستین و سیمای جذاب و انسانی انقلاب را با پرهیز از افراط و تفریطها و در اوج اقدامات ناجوانمردانه تحریف و تفسیرهای منافقانه و انحرافی به نمایش میگذارد و از اصالت و حقیقت و ذات انقلاب این مردم به بهترین وجه دفاع میکند. او همان کسی است که مردم از انقلاب خود و کسانی که در نظام جمهوری اسلامی ردای مسئولیت به تن کرده تا آرمانهای آنان را تحقق بخشند، انتطار دارند مثل او باشند. سخن رهبر انقلاب در فراز آغازین این نوشته روشنگر بیان الکن ماست. سخنی که ایشان سال گذشته در چنین روزهایی در ملاقات مردم قم و درباره حاج قاسم فرمودند و به گمان ما لُب کلام و جامع همه اوصافی است که درباره سردار دلها و صاحب «نشان ذوالفقار» تاکنون گفته و نوشته شده است. سخنی کوتاه که میتوان حتی آن را کلید شناخت شخصیت این قهرمان سرفراز جبهه توحید دانست. «...یک خصوصیت دیگر این بود که (حاج قاسم) هم یک فرمانده جنگاور و مسلط بر عرصههای نظامی بود و هم در عین حال بهشدت مراقب حدود شرعی بود...» مردم از مدیران و مسئولان خود که این روزها دم از حاج قاسم و اوصاف او میزنند- و کار خوبی هم میکنند- توقع «مدیریت حاج قاسمی» دارند. یعنی مثل او که در حساسترین صحنههای نبرد و در مصاف با وحشیترین دشمنان، خداترس و مراقب «حدود شرعی» بود و در اینباره احتیاط میکرد آنها هم در انجام مسئولیتهای خود اهل احتیاط و مراقب حدود شرعی باشند، که اگر چنین باشد مسلما وضع مردم و مملکت در همه حوزهها خاصه از نظر اقتصادی خیلی بهتر از اینها خواهد بود و مثلا مفسدان و رانتخوارها و دلالهای افسارگسیخته و... مجال جولان و اخلال در اقتصاد مملکت و بازی با سفره و معیشت مردم را نخواهند داشت.
۶- انقلاب اسلامی مثل خود مکتب اسلام صورت و ادا و ظاهر و سخن و شعار نیست، بلکه بیش از هر چیز «عمل» است. هر کس بیشتر بر طبق معیارهای اسلام در هر شرایط و موقعیتی عمل کند «مسلمان»تر و هرکس بر اساس معیارها و ارزشهای انقلاب اسلامی «عمل» کند، «انقلابی»تر است. بنابراین بهترین راه اثبات دوستی و ارادت خود به آن عارف مجاهد و ادای دین به خون شهیدانی چون سردار سلیمانی، فراتر از حرف و شعار و ابراز احساسات و... این است که همه بهویژه مدیران و مسئولان تلاش کنند در مسیر او حرکت و عمل و مهمتر از همه «حقالناس» رعایت شود. و هر کسی در هر جایی عهدهدار مسئولیتی در قبال جامعه و بندگان خداست، به وظیفه خود به درستی و در کمال اخلاص و رضای خدا و خدمت به خلق خدا عمل کند و مصداق «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» باشد و در مسیر عزت و سربلندی این مردم به پا خاسته حرکت کند و روح پاک آن عزیز شهید و همه شهدا را شاد و از خود خشنود سازد.
محمدسعید مدنی