اوضاع تماشایی آمریکا و تکلیف ما

 اوضاع آمریکا امروز زیر ذره‌بین دقت‌نظر نخبگان جهانی، ملت‌ها و دولت‌های جهان است.واکنش جهانی نسبت به شکست ترامپ جالب است. تمام دولت ها و ملت ها ی جهان از شکست ترامپ خشنود هستند.از این‌که شر   یک شرور از جامعه جهانی کم می شود راضی به نظر می رسند. در ایران جز منافقین و سلطنت طلب‌ها که عزادار هستند، مردم از این‌که قاتل شهید سلیمانی در مسیر نگون‌بختی است فوق العاده خوشحال هستند. در منطقه فقط قارون های خلیج فارس و نوکران رژیم صهیونیستی ناراحتند.بقیه دولت ها و ملت های منطقه خوشحالی خود را از این رخداد  پنهان نمی‌کنند.اوضاع آمریکا یک اوضاع واقعا تماشایی است. همه از فساد، تباهی، دروغ، تقلب، هرج و مرج و اردوکشی خیابانی سخن می‌گویند. کرکره عقلانیت و گفت‌وگو پایین است. در سطح ملی، دو رقیب با رگ‌های برآمده از گردن با هم سخن می‌گویند و طرفدارانشان در کف خیابان با فحش و فضیحت با هم روبه‌رو می‌شوند. رئیس‌جمهور مستقر از فساد ساختاری در نظام انتخاباتی می‌گوید و پسرش فراخوان جنگ خیابانی می‌دهد.

جو بایدن رقیب او، رئیس‌جمهور مستقر را دروغگو، فاسد، دیوانه، دزد و متقلب می‌داند. با این مواضع روشن، شفاف و بی‌پرده همه به این نتیجه رسیده‌اند که درباره فساد امروز جامعه آمریکا، همه به اجماع رسیده‌اند. از هر ۱۰ آمریکایی، ۸ نفر معتقدند دولت آن‌ها فاسد است.

این سؤال کلیدی را که چرا سرمایه‌داری امروز به چاه ویل «حرص» و «طمع» سقوط کرده و سیاستمداران آن در آتش «حب جاه» و «جاه‌طلبی» می‌سوزند، کسی پاسخی نمی‌دهد. بعید است نهاد فیصله‌بخش «دادگاه عالی» به این منازعه پایان دهد.

فیلسوفان سیاسی غرب آن هنگام که در حال پخت و پز مبانی مدرنیته بودند، از جعبه جادویی مدرنیته، دموکراسی، لیبرالیسم، حقوق شهروندی، جامعه جهانی و پایان تاریخ بیرون می‌آوردند،‌ هرگز فکر نمی‌کردند از این جعبه جادویی، مار، افعی و عقرب بیرون بیاید و مدام در مقام نیش زدن به مردم و جامعه سیاسی باشند.

امروز فیلسوفان سیاسی غرب سوگمندانه شاهد این حقیقت هستند که آمریکا به عنوان قله تمدن غرب و مدرنیته، دیگر نماد دموکراسی و جمهوریت نیست. آنچه امروز پس از گذشت سه قرن از حیات مدرنیته شاهد آن هستند، چیزی جز «خشونت»، «سرکوب» و از همه مهم‌تر «فقر» نیست. مجموعه سیر جریانات سیاسی در آمریکا به سمت و سویی است که «اخلاق» و «عقلانیت» جای خود را به «فحش» و «ناسزا»، «مشت» و «لگد» می‌دهد. شکاف‌های اجتماعی در آمریکا به قدری عمیق است که به این آسانی‌ها ترمیم نمی‌شود. این شکاف، محصول بن‌بست و بحران ایدئولوژی در جامعه امروز آمریکاست. لیبرال دموکراسی به پایان خود نزدیک می‌شود، همان گونه که کمونیسم و سوسیالیسم به پایان رسید و فقط سرابی از آن باقی مانده است.

مقام معظم رهبری در بیانات چند روز قبل خود به مناسبت ۱۳ آبان فرمودند: «این‌که چه کسی رئیس‌جمهور آمریکا شود، در سیاست‌ ما هیچ تأثیری ندارد. سیاست ما در برابر آمریکا شفاف، حساب‌شده و مشخص است.»

در نگاه ما ایرانیان، آمریکا فرعون زمانه است. انقلاب اسلامی هیچ‌گاه با استکبار جهانی سر سازش نخواهد داشت، همان‌طور که آمریکا به عنوان نماد اصلی استکبار جهانی هیچ وقت سر آشتی با ملت ایران و به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی نداشته است.

آنچه امروز به عنوان تحریم‌های ظالمانه شاهد آن هستیم، مصوبات اجماعی دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در مجلس نمایندگان آمریکاست. آن‌ها هر اختلافی داشته باشند، در خصومت‌ورزی علیه ملت ایران اختلافی ندارند. لذا هر کسی در آمریکا سر کار بیاید، در مقابله با ملت ایران چیزی کم نخواهد گذاشت. هر کسی در کاخ سفید مستقر شود، پرچم مذاکره، امتیازگیری و زیاده‌خواهی بیشتر را بالا می‌برد، بدون این‌که کمترین امتیازی بدهد. لذا اگر کسی در دستگاه دیپلماسی کشور یک «جو» عقل داشته باشد، نباید امیدی به «جو» بایدن داشته باشد. تحریم همچنان روی میز آمریکاست، با آمدن و رفتن «دولت‌ها» از روی میز برداشته نمی‌شود.

دولت و ملت ما راهی جز قوی شدن و دست رد بر سینه کفر، شرک و نفاق زدن ندارد. رونمایی از خشاب موشکی، یک گام به جلو برای ناامید کردن دشمن از تعرض به مال، خاک و ناموس کشور است. دشمن باید بداند ماجراجویی کند، تنبیه سخت می‌شود. کشتی فتنه «تابستان داغ» و «آبان خونین» در ایران که ترامپ و حکام فاسد کاخ سفید در سر می پروراندند به گل نشست. ترامپ یا باید کاخ سفید را ترک کند یا اگر قصد ماندن دارد باید فریاد شورش و نافرمانی مدنی سردهد و تکلیف آرای خود را در کف خیابان روشن کند. او و دستیارانش در چاه فتنه ای که فکر می کردند برای ملت ایران حفر کرده اند، سقوط کرده اند. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا یک بازنده بیشتر نداشت و آن مردم آمریکا بودند که مجبور شدند بین «بد» و «بدتر» یکی را انتخاب کنند. 

محمدکاظم انبارلویی