امروز محدودیتهای مرتبط با صادرات و واردات تسلیحات متعارف که در قطعنامه 2231 علیه ایران وضع شده بود، پایان مییابد. دولت آقای روحانی سخت در تلاش است از این موضوع یک دستاورد بزرگ برای خود بسازد؛ با این هدف که شاید بتواند شکستهایی را که این روزها در اداره کشور به آن مبتلا شده و مردم را به دشواری انداخته است، کمی تخفیف دهد.
این درست است که دولت ترامپ در جلوگیری از لغو محدودیتهای تسلیحاتی از طریق فعال کردن مکانیسم اسنپبک شکست خورد اما این به هیچوجه برای اعلام پیروزی از جانب دولت آقای روحانی کافی نیست، مگر اینکه قرار باشد موضوع در سطح تبلیغات رسانهای باقی بماند و هیچ ارزیابی دقیقی نشود. برای تبدیل این شکست آمریکا به یک پیروزی برای ایران، شروط سختگیرانهای لازم است.
ابتدا مهم است توجه کنیم کشورهای غربی بویژه اروپاییها به این دلیل با فعال شدن اسنپبک از سوی آمریکا مخالفت نکردند که میخواستند به تعهدات برجامی خود عمل کنند یا موافق لغو محدودیتهای تسلیحاتی ایران بودند، بلکه علت اصلی مخالفت آنها با فعال شدن اسنپبک این بود که میدانستند این بار کل برجام نابود خواهد شد و دولت آقای روحانی که تاکنون در مقابل هر گونه کاهش عملی و موثر تعهدات برجامی و تحمیل هزینه به طرف مقابل مقاومت کرده، ناچار خواهد شد برنامه هستهای را از سر بگیرد. در واقع، این ارزش توقف برنامه هستهای ایران و خطر از سرگیری مجدد آن بود که اروپا را به مخالفت با اقدام دولت ترامپ واداشت، نه- آنچنان که دولت روحانی میگوید- استحکام حقوقی برجام یا شکاف واقعی میان اروپا و آمریکا بر سر مساله ایران. به همین دلیل هم هست میبینیم اروپاییها اعلام کردهاند تحریم تسلیحاتی ایران را حداقل تا 2023 ادامه خواهند داد. همچنین همینجاست که میتوان درک کرد چرا اروپا زمانی که تحریمهای نفتی و بانکی از سوی آمریکا اعمال میشد، نه تنها در مقابل آن نایستاد، بلکه تا حداکثر مقدار ممکن با آن همراهی کرد. اروپاییها اعتقاد نداشتند - و هنوز هم ندارند- تحریم اقتصادی علیه ایران، ریسک واقعی ترک تعهدات برجامی و آغاز برنامه هستهای از سوی ایران را در پی دارد. دولت آقای روحانی به دلیل دلبستگی خاصی که به برجام دارد، اروپا را مطمئن کرده است در مقابل هیچ تحریمی برنامه هستهای را واقعا از سر نخواهد گرفت و به همین دلیل غربیها آزادانه تحریمهای اقتصادی را اعمال میکنند و راضیاند که هم تحریمهای اقتصادی تداوم دارد و هم برنامه هستهای ایران متوقف است؛ یعنی همان چیزی که از ابتدا در پی آن بودند. آغاز واقعی و موثر برنامه هستهای ایران و مشروط شدن اجرای تعهدات برجامی به عادی شدن کامل فروش نفت و روابط بانکی، چیزی است که میتواند اروپاییها را به تحرک واقعی وادارد اما دولت به دلیل نداشتن نگاه راهبردی به مساله، همه فرصتها در این مسیر را تا امروز سوزانده است.
اکنون که محدودیتهای تسلیحاتی قطعنامه 2231 روی کاغذ برداشته میشود، مهمترین خطر این است که درباره ارزش این موضوع از جانب دولت چنان اغراق شود که همه فراموش کنند وظیفه اصلی برجام برداشتن تحریمهای اقتصادی بوده، نه لغو محدودیتهای صادرات و واردات سلاح متعارف. این هم شبیه همان ادعایی است که میگفت درست است برجام تحریمها را لغو نکرده اما ماندن ایران در آن به انزوای دولت ترامپ انجامیده است(!) آقای روحانی که صاحب اصلی آن ادعاست، مایل نبود به جزئیات این بحث ورود کند، چرا که در صورت ادامه بحث خیلی زود آشکار میشد اولا هدف برجام لغو تحریمهای اقتصادی بوده نه منزوی کردن آمریکا و ثانیا همان چیزی هم که دولت انزوای آمریکا میخواند، در واقع تقسیم کاری است برای نگه داشتن خشک و خالی ایران در برجام و دلخوش نگاه داشتن دولت آقای روحانی به ایستادگی ظاهری اروپا جلوی آمریکا و پوشیده نگه داشتن همکاری عمیق آن با آمریکا در اجرای تحریمهای اقتصادی علیه ایران.
بیدستاورد بودن برجام باعث شده دولت عمدا در ارزش لغو محدودیتهای تسلیحاتی اغراق کند تا بتواند لااقل از این منظر از مطلوبیت برجام دفاع کرده و برای آن «کارنامهسازی» کند. ایران سالهاست هر سلاحی را که نیاز داشته باشد میسازد و صرفنظر از اینکه در حوزه تسلیحات متعارف با تحریمی مواجه هست یا نه، اگر طرفهای فروشنده به لحاظ راهبردی و ژئوپلیتیک مشکلی نداشته باشند، سلاحهای راهبردی هم میخرد. در واقع اساسا صادرات و واردات سلاحهای متعارف توسط ایران به تنها چیزی که مربوط نیست، تحریمهای 1747 یا محدودیتهای 2231 است و از این منظر میتوان گفت در عمل اتفاق مهمی رخ نداده است.
ملاک اصلی در عمل برای اینکه شکست آمریکا در این حوزه تبدیل به یک موفقیت برای ایران شود این است که ببینیم آیا ارسال قانونی محمولههای سلاح متعارف از سوی ایران برای متحدانش از این پس تسهیل خواهد شد یا نه؟ اینجاست که به یک اصل تاریخی برمیخوریم و آن اینکه تسهیل اینگونه موضوعات راهبردی در عمل چندان تابع ملاحظات حقوقی نیست و بیشتر به توان و اراده کشور برای اعمال قدرت و همچنین هزینهای بستگی دارد که دشمن متقاعد شده باشد در صورت مقابله با آن، پرداخت خواهد کرد.
یک ملاک دیگر هم این است که هر گونه تصمیم از جانب اروپا برای تداوم محدودیتهای تسلیحاتی ایران هزینهمند و اروپا وادار به تجدیدنظر در تصمیم اعلامی خود برای تداوم این محدودیتها تا سال 2023 شود. اگر این محدودیتها روی کاغذ لغو شود اما اروپا آنها را در عمل ادامه دهد، چیزی برای جشن گرفتن باقی نمیماند، مگر اینکه دولت قاطعانه تصمیم بازداشتن اروپا را از این کار از طریق از سرگیری برنامه هستهای گرفته باشد.
در نهایت یادآوری این نکته هم ضروری است که همچنان که روسها در روزهای گذشته گفتهاند، تحریمهای تسلیحاتی ایران که در اصل در سال 2007 و در قطعنامه 1747 اعمال شده بود میتوانست در قطعنامه 2231 به طور کامل لغو شود اما این تیم مذاکرهکننده ایران در آن مقطع بود که با ایده جایگزین کردن کلمه «محدودیت» به جای «تحریم» در قطعنامه 2231 (که در عمل هیچ تفاوت محتوایی ندارد) راهی پیش پای آمریکاییها باز کرد که بتوانند حداقل به اندازه 5 سال دیگر تحریمها را ادامه دهند. بنابراین در این باره هم ظاهرا باید در کنار طرف خارجی به دنبال مقصرانی در داخل بگردیم که معلوم نیست با چه هدفی و در ازای چه چیزی، چنین مشورتهای راهبردیای به دشمن دادهاند.
محمدباقر ادیب