جراحت سینه؛ از خاکریز منطقه هور تا تخت بیمارستان

 به نقل از مشهد پیام، نماز صبحش را خوانده است، در آینه کنار اتاق، دستی بر صورت می‌کشد و شانه‌ای بر زلفان سر، جوانی است دیگر؛ چفیه بسیجی‌اش را به دوش انداخته، بسم الله می‌گوید و به محل کار م‍ی‌رود؛ صبح بخیر شاطر…

سینه خود را در مقابل تنور نانوایی سپر کرده بود تا نان حلال برای خانواده‌اش ببرد، از شرایط کاری سختش هرچه بگوییم کم است ولی چه شد که از خانه و زندگی خود دل کند و راهی جبهه شد؛ خودش در کنار خانواده بود و دلش در میان رزمندگان خط مقدم، شده بود مصداق عینی شعر حافظ، “هرگز حدیث حاضر غایب شنیده‌ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگریست”.

سال ۶۶ بود که در میان رزمندگان در منطقه حور عراق حاضر شد، عشق به ولایت و کشور او را اینگونه مطیع کرده بود تا در قامت پاسدار به دفاع از ناموس خود برخیزد.

روزها می‌گذشت و این قهرمان ما بود که از هیچ تلاشی برای حفظ کیان کشور دریغ نمی‌کرد؛ لباس بسیجی بر تنش بود، چفیه‌ای به دور گردنش، اسلحه‌ای آماده به شلیک در دست داشت و دلی خدایی همراهیش می‌کرد.

در بحبوحه جنگ آینه‌ای نبود که در آن چهره خود را ببیند و به یاد آورد که آثار جوانی هنوز در چهره‌اش تجلی دارد ولی دلش جوان بود و پر از عشق؛ نیرو‌های ایرانی در منطقه هور عراق پیشروی کرده بودند، قهرمان ما نیز جزو افرادی بود که در این عملیات حضور داشت.

بعثی‌ها با هدف مقابله با پیشروی‌ها، جوانی قهرمان ما را نشانه گرفتند، هدف خود را مشخص کرده و خمپاره را به صورت هموطن ما وارد ساختند؛ جانباز ۷۰ درصد شدن هدیه و یادگار دوران جنگ تحمیلی برای قهرمان ما بود.

من از قهرمان کشورم، حاج رجب محمد زاده می‌گویم.

این جانباز پس از مجروحیتش در سال ۶۶ دیگر تنش خاک جبهه را لمس نکرد، با مجروحیت و چهره از دست رفته‌اش به خانه برگشته است.

جسمش را از خاک جبهه گرفته ولی پوتین و چفیه‌اش را دکور محل زندگی‌اش کرده است، به آن‌ها می‌نگرد و در مقابل سختی‌های زندگی امیدوار می‌شود.

چندین سال از پایان جنگ تحمیلی می‌گذرد و هنوز این قهرمان ماست که یادگاری‌های جبهه و جنگ را با خود حمل می‌کند، در پس صورتی از دست رفته توسط خمپاره‌ها، سیرتی زیباست که هرکسی افتخار داشتن آن را ندارد.

حاج رجب به خاطر ترس مردم از صورتش سال‌ها خود را در خانه محبوس کرده و حتی یک بار مجبور به ترک محل زندگی‌اش شده است و بر این باور است که مردم باور نمی‌کنند که این چهره در اثر جانبازی به وجود آمده است، ولی با رضایت کامل از رضا و مصلحت خدا، زندگی‌اش را ادامه می‌دهد.

بزرگترین آرزوی قهرمان کشور ما دیدار با رهبری بود، دلش پر می‌کشید برای اینکه کسی زنگ بزند و بگوید که آماده‌ای به دیدار رهبری بروی؟ با وجود تمام مشکلاتی که در غذا خوردن و حضور در انظار عمومی داشت، دلش می‌خواست برای یک بار هم که شده رویاروی فردی قرار گیرد که نائب رهبر کبیر انقلاب است، فردی که به فرمان او سینه سپر کرده و وارد جبهه شده بود.

images

۱۱ فروردین سال ۹۴ بود که به این جانباز و خانواده‌اش خبر دادند که به مراسم دیدار با تولیت آستان قدس دعوت شده‌اید، زمانی که وارد تالار آیینه شدند صفوف نماز پهن شده بود، آنچه که لرزه بر پیکر حاج رجب انداخت صوت ملکوتی رهبر معظم انقلاب بود که حی علی الصلاه را بشارت می‌داد.

پس از نماز بابا رجب با رهبر معظم انقلاب دیدار کرد، در این لحظات اشکی بود که از چشمان جاح رجب می‌ریخت و بوسه‌ای بود که رهبری بر پیشانی این جانباز می‌زد؛ در آن لحظات قهرمان ما دیگر هیچ چیزی از خدا نمی‌خواست.

چفیه بسیجی‌ای که از آن روز به بعد حاج رجب بر شانه خود انداخته، چفیه‌ای است که رهبری در دیدار خود با این جانباز به وی هدیه داده است.

پس از دیدار با رهبری عشق به زندگی در وی صد چندان شد، با هم رزمان خود دیدار و در برنامه ماه عسل نیز شرکت کرد.

سال‌‌ها می‌گذرد و این حاج رجب است که یادگاری‌های جبهه را با خود به دوش می‌کشد و امروز این قهرمان ما است که عفونت در ناحیه ریه امانش را بریده و او را گوشه نشین بیمارستان کرده است.

IMG_3218-copy

در تمام این سال‌ها، ۲۶ بار عمل جراحی انجام داده است ولی چندی پیش در ۱۷ تیرماه سال جاری بیماری بر او غلبه کرد.

به دیدارش رفتیم، روی تخت دراز کشیده بود، آرام نفس می‌کشید.

فرزندش در کنارش برایش قرآن می‌خواند و عکس‌های رادیولوژِی‌اش را نگاه می‌کرد؛ برای من و همه هموطنانم سخت بود که قهرمان را در لباس کسالت ببینیم.

photo_2016-07-12_18-53-49-copy

تلاوت قرآن بالای سر حاج رجب آرامبخش ترین دارو و دوا است، فرزندی صالح که هم پایش باشد بهترین نعمت است؛ آنچه که درد را بیشتر به دلم وارد کرد، رژِم غذایی «مایعاتی» بود که در تابلو برایش نوشته بودند، حاج رجب ۲۹ سال است که رژیم غذایی‌اش مایعات است.

فرزندش می‌گوید، حال حاج رجب خوب نیست، عفونت گرمگاه سینه‌اش را گرفته است و آنچه که نیاز دارد، دعا برای سلامتیش است، متخصصین تاکید کرده‌اند که این جانباز تا بهبود کامل در وضعیت درمانی‌اش در بیمارستان بستری بماند.

فرزندش در مورد وضعیت پدرش گفت: اگرچه روند درمانی در حال طی شدن است ولی پدرم وضعیت خوبی ندارد.

IMG_3222-copy

این روز‌ها دعای همه آن‌هایی که عشق به ولایت و انقلاب در دلشان زنده است، این است که قهرمان ما، حاج رجب محمد زاده به شفای عاجل دست یابد؛ این آرزو در دل تمام مشهدی‌هایی پرورانده می‌شود که حتی یک بار از حاج رجب و زندگی‌اش شنیده‌اند.

قهرمان ما از درد و ناراحتی نمی‌ترسد چون در این چند سال هر روز شهادت را با چشمان خود دیده و باز به عشق دیدن رهبری زنده شده است.