دیروز کمال کلیچدار اوغلو رهبر حزب جمهوری خلق٬ برای چندمین بار در ماههای اخیر٬ سیاست خارجی حزب حاکم ترکیه را به باد انتقاد گرفت.
اخبار بین الملل-روزنامههای حریت٬ ینی چاغ و آیدینلک٬ بخشهای مهمی از سخنان کمال کلیچدار اوغلو رهبر حزب جمهوری خلق٬ مرال آکشنر رهبر حزب خوب٬ تمل کاراملا اوغلو رهبر حزب سعادت و دوغو پرینچک رهبر حزب وطن را منتشر کردند که نکته مشترک همه آنها٬ این بود که معتقد بودند مسیر سیاست خارجی کنونی ترکیه غلط است و حزب حاکم٬ الگوی دیپلماسی غلطی برای تاثیرگذاری بر تحولات منطقه و جهان٬ طراحی کرده است.
البته لحن انتقادات متفاوت بود. به عنوان مثال٬ کلیچدار اوغلو و آکشنر٬ کل سیاست خارجی تیم اردوغان را به چالش میکشند اما کاراملا اوغلو و پرینچک٬ انتقادات خود را در قالب پیشنهاد٬ مطرح میکنند. به عنوان مثال٬ دوغو پرینچک به شکل جدی٬ خواهان عادیسازی روابط ترکیه با سوریه و مصر است و روند کنونی را غلط میداند.
اما انتقادات کلیچدار اوغلو٬ ساز را از پرده متفاوتی نواخته و ذهنیت و رویکرد دیپلماتیک و توان و اراده سیاسی تیم اردوغان را به چالش کشیده است. با آن که همه میدانند که خط مشی و هدایت سیاست خارجی ترکیه در دست اردوغان است و مولود چاووش اوغلو در مقام وزیر امور خارجه و رئیس دستگاه دیپلماسی نقش چندانی ندارد٬ اما رهبر بزرگترین حزب مخالف٬ معتقد است که حتی اردوغان نیز نقشی ندارد و خطوط اصلی سیاست ترکیه از سوی پوتین تعیین شده است.
پویایی یا بیشفعالی؟ مساله این است
در چند سال اخیر٬ ترکیه در بسیاری از پروندههای منطقهای وارد شده و تلاش کرده نقش بیشتری در معادلات سیاسی و موازنات خاورمیانه و جهان ایفا کند. گاهی دست به مداخله نظامی و حمله بدون مجوز میزند٬ گاهی تهدید میکند و در مقاطعی هم٬ در حمایت از یک جناح از نیروی سیاسی یک کشور٬ به طرفیت علیه جناحی دیگر اقدام میکند که نمونه آن را بارها در سوریه٬ تونس و مصر دیدهایم.
دستگاه دیپلماسی ترکیه در دوران احمد داوود اوغلو به پویایی و تحرک بیشتری دست یافت و نه تنها تعداد نمایندگیهای دیپلماتیک ترکیه اعم از سفارت و کنسولگری در جهان افزایش یافت٬ بلکه گفتمان تبدیل شدن ترکیه به «قدرت منطقهای» و «قدرت جهانی»٬ موجب آن شد که ترکیه خود را وارد ماجراهای متعددی کند.
حالا این گفتمان به شکل و سیاقی دیگر ادامه پیدا کرده و ترکیه از سوریه و عراق و اقلیم کردستان گرفته تا بخشهایی از خلیج فارس٬ آسیای میانه و بخش قابل توجهی از آفریقا٬ وارد بازی شده است.
این در حالی است که نسبت معقولی بین میزان توان اقتصادی ترکیه و معذوریات دیپلماتیک این کشور و خواستههای دیپلماتیک وجود ندارد. به عنوان مثال٬ یک تهدید آمریکا به اعمال تحریم اقتصادی و وارد کردن شوک دلاری کافی است تا ترکیه در برخی مقاطع٬ فتیله را پایین بکشد.
چه کسی از پوتین ناخشنود است؟
در چند سال اخیر٬ روابط سیاسی٬ دفاعی٬ امنیتی و اقتصادی بین ترکیه و روسیه به اوج رسیده و به جرات میتوان گفت سطح کنونی این رابطه در تاریخ جمهوری ترکیه٬ سابقه نداشته و از این نظر میتوان آن را یک پارادوکس یا «متناقض نما» دانست. چرا؟ به این دلیل که اساساً ترکیه٬ قریب به هفتاد سال پیش٬ به خاطر نگرانی از قدرت وقت اتحاد جماهیر شوروی وارد ناتو شد و به عنوان یک متفق نزدیک آمریکا٬ زمینه آن را فراهم کرد که شوروی در یک گستره جغرافیایی خاص پشت نوار دریای سیاه بماند و نتواند در حوزه مدیترانه٬ نقش مهمی ایفا کند.
اگر چه ترکیه و اتحاد جماهیر شوروی به شکل جدی وارد تنش و تخاصم نشدند اما به هر حال سنت سیاسی و دیپلماسی ترکیه بر اساس «دوری از شرق و شوروی و نزدیک شدن به آمریکا و اروپا» طراحی شد.
حزب جمهوری خلق به عنوان یک حزب سوسیال دموکرات و کمالیست که در سال 1923 میلادی توسط مصطفی کمال آتاترک تاسیس شده٬ همواره ماموریت داشته که ترکیه را کنار آمریکا نگه دارد.
یکی از جوانب متناقض این قضیه٬ این است که این حزب از منظر مرام فکری و سیاسی چپ است اما تمایل دارد رو به آمریکا بچرخد و دل خوشی از اسلامگرایان ترکیه و منطقه نداشته است.
در دوران اقتدار حزب جمهوری خلق٬ اسلامگرایان و محافظهکاران همواره به حاشیه رانده شدند و در خط سیاست خارجی٬ داخلی و لایههای امنیتی و دفاعی و ناتویی٬ ترکیه همواره در کنار غرب ماند.
بنابراین بسیار طبیعی است که در شرایط فعلی٬ کمال کلیچدار اوغلو رهبر حزب جمهوری خلق٬ اردوغان و دولت او را به تبعیت از پوتین و نداشتن استقلال سیاسی٬ متهم کند. حزب جمهوری خلق به عنوان یک نهاد سیاسی اجتماعی کمالیستی٬ از این که ترکیه به روسیه و شرق نزدیک شود٬ ناخشنود است و همواره نسبت به واکنشهای تند آمریکا علیه ترکیه هشدار میدهد.
اردوغان و پوتین٬ بازی دوسویه
اگر چه کلیچدار اوغلو٬ در انتقادات تند خود٬ اردوغان را به عنوان تابع محض توصیههای ولادیمیر پوتین قلمداد کرده اما واقعیت این است که در میدان عمل٬ اردوغان هیچگاه طوری رفتار نکرده که بتوان آن را مصداق فرار از آمریکا و پناه بردن به روسیه دانست.
اردوغان تلاش میکند بر اساس مشی عملگرایانه خود٬ از برخی ظرفیتهای روسیه بهره بگیرد و با توجه به این که اشتراکات شخصیتی بین خود و پوتین میبیند٬ توانسته حتی پس از بحرانهایی همچون مورد هدف قرار گرفتن هواپیمای جنگنده روسیه و کشته شدن سفیر روسیه در ترکیه٬ روز به روز روابط نزدیکتری با روسیه برقرار کند.
علاوه بر مسائل اقتصادی مهمی همچون خط انتقال گاز روسیه به ترکیه و اروپا به نام ترک استریم و ظرفیتهای تجاری٬ توریستی و انرژی هستهای و تسلیحات موشکی٬ در حوزه سیاسی و امنیتی هم٬ ترکیه در میادین مهمی همچون سوریه و لیبی٬ از حمایتهای روسیه برخوردار شده است و شواهد نشان میدهد که اگر اتفاق خاصی نیفتد و به یک باره اقدام غافلگیرکنندهای از سوی تیم دونالد ترامپ علیه ترکیه روی ندهد٬ آنکارا و مسکو در این مسیر به همراهی و همفکری ادامه خواهند داد و اردوغان نیز توجهی به انتقادات احزاب مخالف نخواهد کرد.