در این گزارش به قلم «دالیبور روهک»، «مت براون» و «مکس برگمان» که در وبسایت این اندیشکده و اندیشکده آمریکن اینترپرایز منتشر شده، آمده است: از سال 2016، نگرانی از ظهور مجدد احزاب و جنبش های سیاسی پوپولیستی مخالف آزادی های لیبرالیستی در اروپا و ایالات متحده قابل لمس است.
اخبار بینالملل- انتخاب دونالد ترامپ، همهپرسی در انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا و پیروزی انتخاباتی احزاب راست افراطی در بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و آلمان این حس را ایجاد کرد که احزاب پوپولیستی یک نیروی سیاسی جدید و غیرقابل توقف هستند. هرچند سال 2019 نشان داد که این تصور که احزاب پوپولیستی آینده سیاست اروپایی را شکل خواهند داد، چندان امر مسلمی نیست.
پوپولیسم در ابتدا به احزاب و رهبرانی اطلاق می شد که خود را به عنوان صدای واقعی مردم در برابر نخبگانی توصیف میکرد که دور از مردم بودند. پوپولیسم این ظرفیت را داشت که خود را بر معیارهای سیاسی و نهادهای شناخته شده، برتر سازد. اما در طول سه سال گذشته، اختلاف در رویکردها، تاکتیکها و دیدگاههای مختلف احزاب پوپولیستی مختلف اروپا این امر را روشن می کند که هیچ راهبرد روشن حاکم پوپولیستی وجود ندارد.
بر همین اساس، به جز برهم زدن نظم فعلی، نیروهای سیاسی مخالف حاکمیت و استقرار تشکیلاتی در اروپا هیچ برنامه سیاسی واقعی ندارند و تنها با برهم زدن پایهها، سیاست اروپا به گسست و عدم اطمینانی کشاندهاند. میزان مشارکت بی نظیر در انتخابات پارلمانی 2019 نشان داد که خود اتحادیه اروپا به مسئلهای برای ایجاد انشقاق و دو دستگی در میان رای دهندگان تبدیل شده است. دیگر آن روزها گذشته که اتحادیه اروپا بتواند ابتکاراتی را بدون در نظر گرفتن توجهات و نگرانی افکار عمومی به پیش ببرد. خلاصه این که، روش "برش سالامی" ژان مونه برای ادغام اروپایی با محوریت تکنوکراتیک دیگر موضوعیت ندارد و مرده است.
بر همین اساس، به جز برهم زدن نظم فعلی، نیروهای سیاسی مخالف حاکمیت و استقرار تشکیلاتی در اروپا هیچ برنامه سیاسی واقعی ندارند و تنها با برهم زدن پایهها، سیاست اروپا به گسست و عدم اطمینانی کشاندهاند. میزان مشارکت بی نظیر در انتخابات پارلمانی 2019 نشان داد که خود اتحادیه اروپا به مسئلهای برای ایجاد انشقاق و دو دستگی در میان رای دهندگان تبدیل شده است. دیگر آن روزها گذشته که اتحادیه اروپا بتواند ابتکاراتی را بدون در نظر گرفتن توجهات و نگرانی افکار عمومی به پیش ببرد. خلاصه این که، روش "برش سالامی" ژان مونه برای ادغام اروپایی با محوریت تکنوکراتیک دیگر موضوعیت ندارد و مرده است.
درست همانگونه که اختلافات حزبی در ایالات متحده، واشنگتن را دچار فلج سیاستی اساسی کرده، ظهور یک سیاست مشابه مشاجره برانگیز و حزبی در اروپا نیز میتواند عملکرد بروکسل را با دشواری مواجه کند. اتحادیه اروپا نتوانسته به ضعفهای ساختاری که پس از بحران مالی و پولی سال 2008 بروز کرد، رسیدگی کند به این معنی که اروپا باید با بحران آتی اقتصادی با همان ابزار محدود سال 2008 مقابله کند.
اوضاع وقتی وخیم تر می شود که بازیگران پوپولیست و با نفوذ می توانند مانع اقدام سریع اروپا شده حال آن که از این ناکامی اتحادیه اروپا در داخل کشور خود بهره سیاسی میبرند. برخلاف همین چند سال پیش که ترس از وادادگی ناگهانی اتحادیه اروپا به نظر دور از ذهن میرسید. اکنون یک مرگ طولانی در اثر هزاران اقدامات صرفهجویانه ناشی از رهبران پوپولیستی که قوانین و هنجارهای اتحادیه اروپا را زیر پا می گذارند، یک احتمال جدی است.
بی ثباتی جدید سیاست های اروپا چالش واقعی برای اتحاد دوسوی اقیانوس اطلس است. در شرایط سیاسی کنونی اتحاد در بین کشورهای آزاد و دمکراتیک غرب به سختی میتواند در دو سوی اقیانوس اطلس حفظ شود. با این حال، در زمانی که اتحاد این دو با چالش فزایندهای از سوی قدرت هایی مانند چین و روسیه روبرو است، ضرورت این اتحاد و همکاری در حال حاضر حتی از زمان پایان جنگ سرد بیشتر است.
این گزارش در ادامه چنین جمعبندی میکند که احزاب پوپولیست سیاست های اروپا را بی ثبات می کنند. ظهور احزاب پوپولیستی، به ویژه در راست افراطی و تجزیه سیاسی اروپا، تشکیل ائتلاف های حاکم را پیچیده تر میکند. سیاست اروپا به طور فزایندهای دچار تفرقه شده و بیشتر به اختلافات حزبی عمیقی که در ایالات متحده است، شباهت دارد تا سیاست محور گرا که مشخصه دموکراسی های اروپایی پس از جنگ است.
آشفتگی در سیاست اروپا چالش قابل توجهی را برای اتحاد دو سوی اقیانوس اطلس ایجاد خواهد کرد. در حالی که همه نگاهها به سکاندار فعلی کاخ سفید یعنی دونالد ترامپ و اهانت و تحقیر وی علیه ناتو است، سیاست پراکنده و متضاد اروپا احتمالاً چالشهای مشابهی را در آینده ایجاد خواهند کرد. این ممکن است مانع از همکاری ائتلاف غرب در قبال افزایش قدرت دیگر قدرتها و رفع چالشهای نظم جهانی شود.