به گزارش فارس، ده روز پیش اتحادیه اروپا در اقدامی همسو با آمریکا،قانون تحریم خرید نفت ایران را تصویب کرد. بر اساس این قانون از تیرماه سال آینده کشورهای عضو اتحادیه اروپا خرید نفت از ایران را قطع میکنند. در این میان تنها چند شرکت نفتی همچون آنی ایتالیا به دلیل داشتن قراردادهای بلند مدت از تحریم مستثنی شدهاند.

نحوه اجرای این طرح از وجه تاکتیکی هوشمندی اتحادیه اروپا را نشان می‌دهد، چرا که در زمان باقی‌مانده می‌تواند به دنبال منبع نفت جایگزین باشد و همچنین از بازگشت کشور لیبی به میان تولید کنندگان نفت استفاده نماید. همچنین امکان آنکه برخی از کشورهای خلیج فارس بتوانند نبود ایران را پوشش دهند نیز وجود دارد، البته از همه مهمتر این است که در تابستان شدت تقاضای مصرف انرژی کمتر از زمستان بوده و لذا اثرات حذف نفت ایران به مراتب کمتر از حذف آن در ماه‌های زمستان و سرد سال خواهد بود.

اما این اقدام اروپا از نگاه استراتژیک و راهبردی بر عکس وجه تاکتیکی هوشمندی اروپا را زیر سؤال می‌برد و نشان می‌دهد اروپایی که زمانی سودای رهبری جهان را داشت به چنان وضعی دچار شده است که کنترل مهمترین نیاز اقتصادی خود، یعنی انرژی را به دست آمریکا می‌سپارد. معنای این کار انقیاد بیشتر اروپا خواهد بود. اما چرا این اتفاق خواهد افتاد؟

با بررسی کشورهای اصلی صادر کننده نفت به اروپا متوجه نکات قابل توجهی خواهیم شد. به طور کلی می‌توان گفت آمریکا بر اکثر منابع اصلی نفت تسلط دارد، به خصوص آنهایی که تامین کننده نفت مورد نیاز اتحادیه اروپا هستند.

اتحادیه اروپا عمده نفت مصرفی خود را از خاورمیانه و شمال آفریقا تامین می‌کند. در خاورمیانه تنها کشور صادر کننده نفت که سیاست‌های مستقلی از آمریکا دارد، کشور ایران است. البته عراق نیز در حوزه سیاسی مستقل است اما در حوزه نفتی می‌توان گفت عملا کنترل نفت عراق در دست آمریکا است. سایر کشورهای خاورمیانه نیز به نوعی دنباله رو آمریکا در منطقه محسوب می‌شوند.

برای مثال می‌توان رفتار آنها را در مساله تحریم نفت ایران مشاهده نمود. عربستان سعودی و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بارها اعلام کرده‌اند که حاضرند خلا حضور ایران در بازار نفت را پوشش دهند، لذا می‌توان گفت آمریکا بر سیاست نفتی این کشورها سیطره دارد و هرگاه به امری اراده کند، به راحتی می‌تواند آنها را با خود همراه نماید.

به غیر از کشورهای منطقه خاورمیانه که از کشورهای اصلی صادرکننده نفت هستند، در شمال آفریقا کشور نفت خیز‌لیبی جایگاه مهمی در این معادله دارد. لیبی عمده نفت تولیدی خود را به اروپا می‌فروخت. پس از انقلاب مردم لیبی و حمله ناتو به آنجا، کنترل صنایع نفت لیبی به دست آمریکا افتاد.

در خبرها آمده بود که آمریکا ۱۲ هزار نیروی نظامی در لیبی پیاده کرده تا از فعالیت‌های تاسیسات نفتی آنجا مراقبت کنند، به عبارت دیگر فعالیت‌های نفتی این کشور به صورت مستقیم توسط آمریکا کنترل می‌شود و برای آینده نیز به طور قطع برنامه‌ریزی خواهند کرد تا پس از انتقال مسئولیت به دولت جدید لیبی، کنترل همچنان در دست آمریکا‌یی‌ها باقی خواهد ماند. دانستن این نکته نیز خالی از لطف نیست که لیبی پس از ایران و برخی مواقع قبل از ایران، اصلی‌ترین تامین کننده نفتی کشورهای یونان، اسپانیا و ایتالیا بوده است.

گزینه دیگر برای اروپا کشور روسیه است. روسیه مهتمرین صادر کننده گاز به اروپا است، اما اتحادیه اروپا هنوز حادثه قطع گاز بر روی اوکراین در زمستان را که توسط روسیه انجام شد را از یاد نبرده است. در میان اروپاییان مشهور است که روسیه قابل اعتماد نیست.

لذا اروپا تلاش می‌کند از افزایش وابستگی به روسیه خودداری کند. در کنار این باید توجه داشت که در فصل سرما روسیه توانایی افزایش صادرات گاز به اروپا را ندارد. این مساله را دیروز معاون شرکت گاز پروم روسیه بیان کرد.

حال فرض کنید تحریم اتحادیه اروپا علیه ایران عملیاتی شود، اروپا به ناچار باید به دنبال جایگزین باشد. این جایگزین‌ها نیز کشورهایی هستند که تبعیت کامل از سیاست‌های آمریکا دارند.

چه کشورهای خاورمیانه و چه لیبی که در شمال آفریقا قرار دارد. نتیجه این عمل چیزی نخواهد بود جز وابسته شدن مساله مهم و حیاتی تامین انرژی اروپا به آمریکا، و این یعنی کنترل اروپا توسط آمریکا بسیار راحت‌تر از گذشته امکان پذیر می‌شود.

درک وجود خطر مشابهی است که باعثشده کشورهایی مانند چین در مقابل خواست آمریکا در تحریم نفتی ایران، مقاومت کنند.

چین به خوبی متوجه شده است که با تحریم نفت ایران، شاهرگ حیاتی خود را به دست آمریکا داده و هر وقت آمریکا بخواهد می‌تواند این شاهرگ حیاتی را قطع کند و چین با توجه به اهداف بلند اقتصادی و سیاسی خود هیچ‌گاه به این وضعیت تن نخواهد داد.

به نظر می‌رسد کشورهای اروپایی بر سر دوراهی قرار گرفته‌اند، دوراهی تحریم نفت ایران و وابسته شدن و تحت کنترل درآمدن توسط امریکا و یا عدم تحریم ایران و پذیرش فشارهای مستقیم آمریکا که به نظر بعید باشد اروپا اراده مقاومت در مقابل آن را داشته باشد.

برای همین به نظر می‌رسد باید با اروپایی که رهبران بزرگی مانند دوگل به دنبال آن بودند، خداحافظی کرد. مردم اروپا نیز باید باید با این واقعیت کنار بیایند که با تکمیل چنین پازلی اروپا عملا ایالتی از ایالت‌های آمریکا محسوب خواهد شد.

با توجه به این نکات است که ایران باید هرچه سریعتر صادرات نفت خود به اروپا را تعلیق کند تا اروپا به خوبی اثرات پیروی از آمریکا را بچشد و مردم کشورهای اروپایی این سئوال را از دولتمردان خود بپرسند که هزینه چه چیزی را میدهند؟ و از آن مهمتر در مقابل این هزینه چه منفعتی به دست میآورند؟ آیا منفعتی به غیر از سیطره یافتن آمریکا بر اروپا به دست میآید؟