ماجرای ناپدید شدن جمال خاشقچی روزنامه نگار سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول فقط یک داستان جنایی پرسرو صدا نیست بلکه نشان دهنده واقعیت هایی است که طی حدود دو سال گذشته و پس از قدرت گرفتن محمد بن سلمان هزینه های میلیاردی بسیاری برای بزک کردن آن صرف شده است.
محمد بن سلمان با به قدرت رسیدن پدرش ملک سلمان به یک باره در چرخه قدرت سعودی اوج گرفت و با ریختن دلارهای فراوان به پای ترامپ و همزمان به راه انداختن سلسله ای از اصلاحات معطوف به نیازها و علایق طبقه جوان در جامعه عربستان که قشر عظیمی از جمعیت این کشور را شامل می شوند، نمایشی پر رنگ از اصلاحات را برای تحکیم پایه های قدرت خود اکران کرد. او در راه رسیدن به مقبولیت و محبوبیت برخی ممنوعیت ها علیه زنان را برداشت و اعلام کرد که قصد دارد تا سال 2030، 2500 سالن سینمایی را در قالب 350 مجتمع سینمایی راهاندازی کند که به نوعی به جمعیت جوان زیر 30 سال عربستان که 70 درصد جمعیت را تشکیل می دهند نزدیک شد. هدف وی در درجه اول کسب حمایت این قشر از جامعه بود.او اما همزمان و طی یک سال گذشته موجی از بازداشتها را علیه منتقدان و مخالفان خود در داخل خاک عربستان به راه انداخت. بن سلمان روحانیان مشهور را بازداشت و برای سه امام جماعت حکم اعدام صادر کرد، در پرده ای دیگر از این نمایش او در هیبت یک مبارزه کننده قهار با فساد،چندین شاهزاده، وزیر پیشین و ثروتمند سعودی را به صورت عجیبی در یک هتل پنج ستاره بازداشت کرد و میلیونها دلار باج برای آزادی از آن ها گرفت و همزمان نخستوزیر لبنان را برای مدتی در ریاض به گروگان گرفت تا سیاستهای آشتیجویانهاش در برابر حزبا... و ایران را تغییر دهد.جنگ در یمن را کلید زد تا به این قاب، تصویر یک فرمانده پیروز را هم اضافه کند.
اصلاحاتی که به کمک بازوهای رسانه ای و نویسندگانی از جمله همین جمال خاشقچی در بوق و کرنا می شود و چهره ای مصلح از ولیعهدی خودکامه را به تصویر می کشد .اما گویا این داستان خیلی زود به فصل نهایی خود نزدیک شده است و بن سلمان اندک اندک با محکم تر شدن پایه های قدرتش بدون ظاهرسازی، رویه دیکتاتور مآبانه حاکمان سعودی را با شدت بیشتری پی می گیرد.
ماجرای ناپدید شدن و شاید کشته شدن «جمال خاشقچی» روزنامهنگار سعودی و چهره شاخص منتقد آلسعود که این روزها در صدر اخبار جنجالی رسانههای جهان قرار دارد، ژست اصلاح طلبی بن سلمان را بار دیگر مخدوش ساخته است. خاشقچی که سالها به عنوان یک خبرنگار برجسته و مدیر پیشین چند رسانه مهم عربستان سعودی در سطح جهان نامی برای خود دست و پا کرده بود، به شدت به سرکوب مخالفان و ساکت کردن منتقدان توسط ولیعهد عربستان سعودی معترض بود.وی در مصاحبهای گفته بود: «هیچ کس جرئت نمیکند سخنی بگوید و درباره اصلاحات ولیعهد انتقادی مطرح کند... برای او خیلی مفیدتر است که جای نفس کشیدنی برای منتقدان،روشنفکران، نویسندگان و رسانههای سعودی باز کند تا بتوانند گفتوگو و رایزنی کنند.» این سخن را فردی به زبان آورده است که بعد از اقدام به قتل شیخ نمر توسط حاکمان سعودی از آن استقبال کرده بود.
اما سوال این است، چرا بن سلمان با توجه به این که مشخص بود ،این اقدام آن هم در خاک ترکیه به عنوان کشوری که پس از ماجرای اختلاف ریاض و دوحه در کنار قطر و مقابل عربستان قرار گرفت واکنش تندی از سوی آنکارا در پی خواهد داشت، دست به چنین ریسکی زد. برای این اقدام گمانه ها و سناریوهای مختلفی را می توان برشمرد.جدای از این که حذف مخالفان و حتی منتقدان میانه رو توسط حاکمان سعودی رویه ای همیشگی بوده و در این سیاهه می توان از حذف منتقدانی همچون ناصر السعید الشمری،علال الفاسی،وجدی الغزاوی،شاهزاده سلطان بن ترکی و... نام برد اما به نظر می رسد بن سلمان که این روزها تحت فشار حیثیتی از سوی ترامپ و انتقادهای اهانت آمیز او مبنی بر این که این خاندان حتی دو هفته هم بدون کمک آمریکا دوام نخواهند آورد، با این اقدام به نوعی پیامی هشدارآمیز به مخالفان خود داده و سعی کرده است تا به نوعی از اقتدار خدشه دار شده اش اعاده حیثیت کند. برای فرستادن این هشدار هم خاک ترکیه را که این روزها به محلی برای تجمع مخالفان بن سلمان بدل شده انتخاب کرده است. این رفتار عصبی و هیستریک که نشان می دهد شاهزاده بی تجربه به شدت خود را محتاج اقداماتی این چنین می بیند پیشتر در واکنش ریاض به انتقاد حقوق بشری کانادا هم مشاهده شد که سعودی با قطع روابط اقتصادی و فراخواندن سفیر خود از اوتاوا تعجب خیلی ها را برانگیخت. این رویه در ماجرای بازداشت سعد حریری نیز خود را نشان داده بود با این تفاوت که در آن بازه بن سلمان محاسبه جایگاه و واکنش جهانی به بازداشت نخست وزیر یک کشور دیگر را درست برآورد نکرده بود و مجبور به آزادی وی و اجرای نمایشی از صمیمیت با حریری بعد از آزادی او شد.
دیوید هرست، سردبیر میدلایستای با اشاره به ماجرای خاشقچی مینویسد: «این اقدام نشان از ناپختگی نظام سعودی دارد. جمال خود را یک مخالف حکومت نمیدانست، او به نظام سعودی وفادار بود و به کشورش افتخار میکرد، او نظرات بسیار متعادلی داشت، با این حال معتقد بود که نظام کنونی در حال سقوط اخلاقی است. اگر قرار باشد کسی مانند او این چنین شود، بقیه که دیدگاههای تندتری دارند باید منتظر چه رویدادی باشند؟»اما به راستی چرا سعودی ها یکی از منتقدان بسیار معتدل دربار را که البته بارها در برابر انتقادهایی که از پادشاهی عربستان مطرح میشد، از این حکومت دفاع کرده بود، سربه نیست کردند؟پاسخ آن را شاید جورج مالبرونو، محقق مشهور فرانسوی داده باشد،آن جا که می نویسد:«بن سلمان آیا همانی است که امید میرفت عربستان سنتی و بسته را به کشوری پیشرفته و باز تبدیل کند؟ یا این که وی پادشاهی است مستبدتر از پادشاهان پیشین این کشور؟»
اگر چه مقامات ترکیه واکنش های اولیه تندی به ناپدید شدن این روزنامه نگار سعودی از خود نشان داده اند امابا توجه به رویه قبلی اردوغان و مناسبات اقتصادی گسترده ترکیه با سعودی و به ویژه نگاه آنکارا به درآمد حاصل از توریست های عربستانی احتمال معامله پشت پرده آنکارا با ریاض برای سرپوش گذاشتن بر این مسئله چندان بعید به نظر نمی رسد کما این که برخلاف انتظار بسیاری از طرفداران خاشقچی واکنش روز یک شنبه اردوغان به این ماجرا بسیار سرد و مختصر بود. این مسئله البته تنها معطوف به اردوغان نیست و سکوت معنادار بسیاری از رسانه های جهانی به ویژه رسانه های مهم انگلستان به خوبی نشان دهنده کارکرد دلارهای نفتی حاکمان سعودی است. به نظر می رسد ماجرای جمال خاشقچی اگر چه ممکن است داستانی دنباله دار نباشد اما آن را می توان به وضوح مهر پایانی بر نمایش جعلی و ساختگی اصلاحات بن سلمان در عربستان دانست. مهر پایانی که می تواند آغاز روندی باشد که به پایان این شاهزاده جاه طلب در ساختار پرتنش دربار و رقابت های قدرت طلبانه شاهزادگان آل سعود منجر شود.
دکترحامد رحیمپور