یکی از جالبترین و درس آموزترین پروندههای مالی حکمرانی در روزهای اخیر موضوع لیر ترکیه است که برای ما ایرانیها درسهای جالبی دارد. میدانید از لحاظ شدت یعنی قدر مطلق لیر ترکیه به به گرد پای ریال ایران نرسید، اما به لحاظ سرعت کاهش وضع ویژهای را دارد و حتی اعداد تغییر در روزهایی از انچه که ما تجربه داریم جدیتر و شدیدتر است.
در حالی که میدانیم اگر علت مشکل با ترکیه را سرشاخ شدن با امریکاییها بدانیم، تضعیفاتی که آمریکا برای ترکها اعمال کردند در مقابل چیزی که بر ما روا میدارند تقریبا هیچ است و حتی روی زمین از بلوفها و حرفها و حمله به مقامات سیاسی که بگذریم واقعیترین وقایعی که با ان مواجه هستیم این است که مثلا در خصوص دوبرابر کردن تعرفه واردات فولات و استیل از ترکیه به آمریکا واقعیت این است که سایز صادرات این گروه برای ترکیه بالاست، اما نسبت به GDP ترکیه خیلی عدد معنادار نگران کنندهای نیست و در نظر بگیرید که ۱۳ درصد صادرات در این گروه مربوط به امریکاست.
پس چرا انقدر لیر ترکیه لرزان و گرفتار مشکل است؟ برای پاسخ به این سوال باید برگردیم و سابقه تامین مالی ترکها و مسائل مالی آنها را ببینیم که به چه صورت است. یک تجربه درس آموز در این موضوع مربوط به بحران ۲۰۰۱ ترکیه است که در آن ترکها این بود که به صورت سنتی سهم بدهیهای ارزی از کل تراز نامه ترکها عدد بالایی بود و از طرفی برای کنترل تورم در سال ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ از آنجایی که در مدت طولانی ترکها تورمی آسیب زا داشتند مقام ناظر پولی کوشید لیر ترکیه را وصل کند به دلار و به این ترتیب حداقل ثباتی را برای آن حفظ کند و به این ترتیب باعث کاهش تورم شود. برای دورهای این کار خوب بود و حتی باتوجه به این که نرخ بهره واقعی وام ارزی برای ترکها از نرخ بهره وام لیر پایینتر میافتاد یک هجوم جدیدی به سمت سرمایه گذاری خارجی و تامین مالی خارج و افزایش سایز بدهی خارجی در ترازنامه سمت چپ بانکهای ترک رخ داد و این سایز بزرگتر و بزرگتر شد و باتوجه به سرمایه منفی و سرمایه بازی که ترکها داشتند کار سختی بود.
اما به محض اینکه نتوانست این نرخ برابری را حفظ کند در آن لحظه شروع به بالارفتن کرد و، چون بخش مهمی از سمت چپ ترازنامه سیستم بانکی ترکها هم با این بدهیهای ارزی عملا پر شده بود و سمت چپ ترازنامه بدون اینکه سمت راست بتواند به آن سرعت برود و سیستم بانکی ترکها به مشکل جدی خورد و بحران ۲۰۰۱ ترکیه به حدی جدی بود که باعث تغییر نسل سیاسی ترکیه شد و خبری از ایلماز و... باقی نماند.
با دانستن این سابقه میرویم سراغ اتفاقاتی که در این مدت برای ترکها افتاد. به صورت سنتی بعد از حتی سالهای اصلاحاتی که اقای کمال درویش در سال ۲۰۰۲ به بعد تا به امروز داشت ترکها حساب جاریشان عموما منفی بود اگر بخواهم ساده بگویم همیشه بیشتر از مقدار صادراتی که داشتند واردات میکردند. این تفاوت را چه طور پر میکردند؟ با ورود سرمایه. اگر بخواهم شماتیک صحبت کنم مثل این است که به بخشی از وارداتشان را که پولش را ندارند از محل صادراتشان بدهند از طریق وام تامین مالی میکنند.
در طی این سالها دو اتفاق موازی هم داشتیم. تراز تجاری منفی و حساب سرمایه مثبت و افزایش دائمی بدهی خارجی ترکها تا جایی که این بدهی خارجی رقم مهیب و عظیم ۴۵۰ و خردهای میلیارد دلار رسیده. این عدد ۵۳ درصد gdp ترکیه است. برای سالهای سال اینطور این را پر میکردند و در واقع یک حالت یونانیزهای در بدهی خارجی موجود بود و بزرگتر میشد و کسری تراز تجاری را با ان میپوشاندند – میدانید فرقش با یونان این است که بخش مهمی در یونان کسری بودجه دولت را با آن میپوشاندند- نکته دیگر اینکه در این ایام باعث شد ورود سرمایه به ترکیه شدت پیدا کند و در واقع کاخی است که روی بدهیهای لرزان ساخته شده بود، ورود سرمایه به معنی دلارهای دسته دو به ترکیه بود.
بعد از سال ۲۰۰۸ که امریکاییها به سمت این رفتند که برای جلوگیری از بحران اقدام به چاپ مقدار وسیعی دلار کنند که تحرک در بازار ایجاد کنند و تورم را داخل خودشان افزایش دهند و کشورها و بازارها را بهتر کنند و نرخ بهره اوراق ۵ ساله را پایین بیاورند، به هر حال این سایز بزرگ دلار تماما در امریکا نمیماند و بخش بزرگی از آمریکا خارج میشود. یکی از مقاصد مهم این دلار دست دوم ترکیه بود. به این خاطر که ترکها یک بخشی از آن بود که ترکیه بعد از اصلاحات اقای کمال در سال ۲۰۰۱-۲۰۰۲ یک وضعیت بهتری به لحاظ تغییر ریل پیدا کرده بود، اما بحث دیگری هم توافق سیاسیای بود که بین دموکراتها و ترکها اتفاق افتاده بود و شما میبینید که دو مقصد اصلی وامهای دلاری یکی افریقای جنوبی و یکی ترکیه است و هردوی اینها هم بخشی از توافقات سیاسی در موضوعشان وجود داشته.
از کل ۴۵۰ میلیارد دلار بدهی ترکیه ۲۳۰-۲۴۰ تای آن سرمایه گذاری مستقیم خارجی است و الباقی صور دیگر سرمایه گذاری خارجی و عددی است که دائما در حال بزرگتر شدن است. این حقیقت باعث شده اساسا اقتصاد ترکیه به شدت نگران نرخ بهره دلاری باشد یعنی انقدر سایز این بدهی بزرگ است که با کمی نرخ بهره دلار یا تغییر رتبه اعتباری ترکیه واقعا ترکها به درد سر میافتند. چه جای اینکه اگر تغییر اعتبار جدی هم رخ دهد وامهای موجودشان را هم نتوانند امهال کنند یا وامی بگیرند و با آن پر کنند و این ترکیه را در دردسر جدی میاندازد و الان اتفاقی که افتاده این است که ترکیه در لبه پرتگاه بوده و به دلیل سایز بالای نرخ تامین مالی خارجی و کوچکترین خبر بدی که روابط جاری را بخواهد خراب کند برایشان یک خبر بد وحشتناک است. نکته دیگری که وجود دارد خود سیاستهای اقای اردوغان کمک خاصی به این موضوع نکرده و فشاری که به بانک مرکزی میآورد برای اجرای سیاستهای متناقض کاهش نرخ بهره بعلاوه حفظ ثبات پول ملی این هم وضعیت را پیچیدهتر میکرد و مجموع این اتفاقات باعث شد رتبه اعتباری ترکیه کاهش یابد و این دیگر بدترین خبری بود که برای اقتصادی که مبتنی بر بدهی خارجی به حیات خود ادامه میدهد.
ترکیه سه آتیه میتواند داشته باشد. یکی اینکه ثروت خانوار بیرون بریزد. یعنی در نسبت gdp همیشه ثروت خانوار بیشتر است و ایران تولید ناخالص ۴۰۰ میلیارد دلاری دارد و ارزشی که از ثروت خانوار وجود دارد حدود ۳۰۰۰ میلیارد دلار است. درباره ترکها کمابیش همین طور است. اگر واقعا ثروت خانوار بیرون بریزد و این چیزهایی که مقداری نمایش است که صف میایستند و طلایشان را میفروشند و لیر میگیرند این میتواند به ترکیه ثبات برساند. ۱۸۳ میلیارد دلار از این بدهی امسال سررسید می شود و اینکه لازم باشد همین ۱۸۳ تا را خانوار طلا یا دلار بگذارد لزوما اینطور نیست. ذات اینکه یک حد معقولی اینها این کار را بکنند پایههای اعتباری ترکیه را میتواند انقدری سفت و سخت کند که بروند سراغ برنامههای گرفتن وامها و امثال این. تجربه این موضوع مثلا کره جنوبی بوده وقتی کسری اورد ضمن اینکه دیده اید مردم کره جنوبی در فیلمها طلایشان را میفروشند، اما همه را که با آنها پر نکرد. ۳۰ میلیارد دلار هم وام گرفت. ولی اگر برنامه خانوار نبود نمیتوانست به آن رتبه اعتباری برسد که بتواند با IMF حرف نتیجه بخش بزند. شبیه این موضوع درباره ایرلند هم وجود داشت و ممکن است موثر باشد. یک شکل بحران ترکیه میتواند این باشد که فقط نرخ بهره بدهی ترکیه بالا برود و اشل این موضوع ۳۰-۴۰ میلیارد دلار میشود. مثلا در این شرایط همکاری ایران و ترکیه و ترکها خیلی مغتنم است و میتوانیم با تعریف ساختار اعتباری به راحتی هم ایران به نتیجه خوبی برسد هم ترکها.
یک راه دیگر این است که به یک دلیلی برویم به این سمت که بخش مهمی از وامی که ترکها دارند غلتانده نشود و اینها با اصل وام مواجه شوند که آن زمان خیلی سخت میشود. یعنی اگر بدانیم که کل ذخایر ارزی ترکها حدود ۸۵ میلیارد دلار است و اگر مثلا ۱۸۰ و خردهای درصد بزرگی از آن واخواست شود ترکیه ناچار به نکول خواهد بود و ترکیه خیلی نمیتواند مانند آرژانتین زمان کرشنر بگوید نمیدهم و نکول میکنم، چون ساختارش مبتنی بر بدهی است و این پارادوکسش جدی میشود بخصوص که تراز تجاری ترکیه هم بیش از این منفی میشود. حساب سرمایه اش هم وضعیت بدی پیدا میکند یعنی علیرغم اینکه در سه ماهه اول سال ۲۰۱۷ ورود سرمایه در ترکیه عددی از جنس ۱۳ میلیارد دلار است برای سه ماه اول ۲۰۱۸ این عدد ۲۰۰ و خردهای میلیون دلار میشود که این عدد خیلی کم است. خیلی وضعیت ویژهای برای ترکها پیش میاید. نکته جالبی که وجود دارد این است که باوجود اینکه امریکاییها خودشان مقصد خیلی از وامها و اعتبارات در دورههای قبلی به ترکها بوده اند الان که نگاه میکنیم میبینیم آنها بزرگترین کسانی که در لیست قرار میگیرند با سقوط بانکهای ترکیه نیستند بلکه اسپانیاییها و هلندیها و فرانسویها هستند که به گیر بزرگ میخورند.
درسی که برای ما دارد این است که اولا کسانی که میگفتند اگر کشوری میزان بدهی اش به کشورهای خارجی بیشتر باشد امنیت اقتصادی بیشتری دارد، چون طرف خارجی میخواهد امن و سالم بمانید تا بستانکاری اش را بتواند تحویل بگیرد این طوری نیست، چون میبینید اولا طرف خارجی توانسته در بازه زمانی بدون اینکه به اصل سرمایه اش لطمه بخورد آمده خودش را بیرون کشیده و جایی ایستاده که نسبت به خیلیها از جانب ایمنی بیشتری هست و آمریکاییها برای اینکه دارایی آنها به هم نخورد اینجا باجی از اسپانیا و فرانسه میخواهد وگرنه میگوید بروید من هستم و مشکلی ندارم.
نکته بعدی این است که نمیتوانید حاکمیت یک کشور را یکپارچه ببینید. جنس بخش خصوصی که سرمایه به ترکیه فرستاده است جنس تعلقات سیاسی اش دمکرات بوده و این جمهوری خواه بدش نمیآید که سرمایه دمکرات گرفتار شود. بزرگواران و اساتید من که خیلی تعجیل داشتند که به یک نرخ تامین مالی ۳۰ درصد نسبت به GDP برسیم حتما باید موضوع ترکیه را مرور کنند و نگران وقوعش باشند و به این فکر کنند اگر ما هم در وضعیت فعلی مان بدهی خارجی به GDP مان بیش از یکی دو درصد فعلی بود به چه گرفتاری میرسیدیم. نکته بعدی اینکه اساسا وقتی کاری میخواهیم انجام دهیم با چشم باز انجام دهیم. بارها میگویند ایران نیازمند سرمایه خارجی است و انقدر این موضوع جا افتاده است که همه نمایندههای مجلس و رئیس جمهور و مردم عادی اینطور فکر میکنند و نمیبینند کشوری که دو دست بیماری هلندی دارد. آیا نیازمند سرمایه خارجی است یا نیازمند فناوری خارجی و اگر اینطور است برای این کشور فاینانس و ریفاینانس و یوزانس چه توجیهی دارد که انجام شود و ما خوشحال باشیم که سرمایه خارجی آمده است. درس سومی وجود دارد که خوب یا بد ترکیه در شرایطی قرار گرفته که منافع ژئوپلتیکش در جاهایی با امریکا همراه نیست و کشور ایدئولوژیک رفتار کردهای نیست و فاز اسلام گرایی برخی اوقات برمیدارد، اما با همه حرف میزند و معامله میکند.
همین ترکیه جایی رسیده که منافعش چیزی میگوید و اقتصادش نمیتواند این منافع را پشتیبانی کند و گرفتار نرخ بهره دلار است و سر شیر این نرخ بهره دلار دستشان نیست. چه به صورت دلار باشد یا یورودلار باشد دست اینها نیست. به طور خیلی دائمی این بحث در ایران مطرح میشود که تا کی اقتصاد به سیاست یا امنیت باید سرویس بدهد؟ همه دنیا این سیاست است که به اقتصاد سرویس میدهد.
تجربه ترکیه به ما نشان میدهد که این دیدگاه درست نیست و باید به رابطه دوطرفهای برسیم که امنیت سرویس به اقتصاد بدهد و اقتصاد سرویس به امنیت بدهد و هردو نیازهای هم را پاسخ بدهند. نمیدانم اقای اردوغان میتواند باز ساختاردهی جدیدی در این مورد بکند یا شاهد تغییرات جدی در ترکیه خواهیم بود، اما خیلی مهم است که فکر نکنیم فقط مسائل سیاسی کمک حال مسائل زودگذر اقتصادی باشند بدون پوشش و چتر امنیتی بالای سرش. به هر حال ما ایرانیها باید با دقت بسیار تحولات ترکیه را مرور کنیم و تاسفی هم دارم که چیزهایی که آرزو میکنیم و مدت طولانی است که خواهش میکنیم از مقامات بانک مرکزی و جاهای دیگر که انجام دهند برخی به سرعت توسط ترکها برای مقابله انجام میشود.
نکته دیگر اینکه عرض کردم در یکی از سناریوها ایران میتواند یک معامله برد برد تعریف کند با ترکها. دیدید به محض اینکه ترکیه در این چند روز به مشکل خورد پوتین شخصا با اقای آردوغان صحبت کرد، ولی من ندیدم طرح اجرایی در دولت محترم یا بانک مرکزی برای استفاده از این فرصت برد برد با ترکها باشد. فرصتش هم خواهد گذشت و این آستانه فشار به جایی که برسد ترکیه چارهای جز بستن با آمریکاییها نخواهد داشت و نمیدانیم چیزی که باید بدهد چیست و شاید چیزی که باید بدهد ساختار موجود حکمرانی است. به هر حال فرصت کوتاهی است، ولی از این فرصت کوتاه میتوان بهترین استفاده را برد تا هم ترکها هم ایرانیها یک ثبات قابل توجه ارزی را در کنار هم مرور کنند.
نکته دیگر اینکه آمریکاییها برای هر کشوری به سراغ نقاط ضعفش میروند و به آن حمله میکنند. خود این استراتژی آمریکاییها اگرچه فردا و پس فردا هوشمندانه است، اما در جمع راه حل نجات به این کشورهای دچار تحریمها میدهد که اساسا نقاط ضعف کشورها متنوع است، خود این نقاط ضعف میتواند در همکاری با هم، همدیگر را بپوشاد. به نوعی ماتریس SWOT را در نظر بگیرید که حجم دادههایی که شما از برهم کنش نقاط ضعف و ریسکهای بیرونی ایجاد کنید حجم راه حلهای زیادی باشد. ما تقریبا به این سمت میرویم. مجموعا فکر میکنم هرانچه اینده این موضوع باشد و آقای اردوغان با امریکا ببندد و در چه سطحی ببندد و چیزهای دیگر این موضوع ترکیه تجربه مهمی برای ما میباشد و باید مورد بررسی و مداقه قرار دهیم.