در این میان "خالد احمد" وزیر خارجه رژیم بحرین مدعی شد پس از تحریم قطر از سوی کشورش و نیز عربستان، امارات و مصر ،"تروریسم " در بحرین کاهش یافته است.
وی در گفت وگویی که روزنامه "الشرق الاوسط" با او ترتیب داد، مدعی شد، ارتباط بین تروریستها در بحرین متوقف شده است، زیرا آنان به طور مستقیم وارد بحرین نمیشوند و اگر با خارج ارتباط داشته باشند، از طریق ایران است.
نکته قابل ملاحظه اینکه خالد احمد، آمریکا را به "برخورد قاطعانه و روشن با قطر به دلیل گشایش روابط دوحه با تهران از طریق پایگاه نظامی آمریکا در دوحه" فراخواند.
این در حالی است که "محمد مبارک الخلیفه" بیش از 30 سال وزیر خارجه آل خلیفه بود و با وجود شرایط مختلف همواره اظهاراتی توام با آرامش بر زبان می آورد و ضمن برخورداری از توانایی فعالیت دیپلماتیک معمول در کارش مهارت داشت.
البته این ویژگی او صرف نظر از ماهیت نظام حاکم بحرین است که به شرارت آن معترف هستیم گرچه میزان آن بین اعضای مختلف خاندان آل خلیفه متفاوت است.
در این میان اظهارات و رفتار دیپلماتیک محمد الخلیفه به گونهای بود که از نظر برخی وی شخصیت اصلاح طلبانه داشت.
خالد احمد از سفارت در انگلیس تا وزارت خارجه بحرین
در سال 2005 اولین تغییر در پست وزارت خارجه در بحرین صورت گرفت که به موجب آن خالد احمد الخلیفه وزیر خارجه شد و تا پیش از آن از سال 2001 سفیر بحرین در انگلیس بود.
همه میدانند که پرونده اختلاف مرزی با قطر که از سال 1995 تا سال 2000 ادامه داشت در اختیار خالد احمد بود بدون اینکه اندکی شایستگی و قابلیت دیپلماتیک در این خصوص نشان دهد تا جایی که این موضوع به دادگاه بین المللی ارجاع داده شد و اگر مهارت حسین البحارنه وزیر مشاور وقت بحرینی نبود، بحرین هیچ شانسی در مورد این پرونده نداشت.
از زمانی که توئیتر رواج پیدا کرد، خالد احمد یک صفحه شخصی ایجاد کرد که به طور مستقیم با مردم در ارتباط باشد و تعداد کسانی که او را دنبال می کنند بالغ بر نیم میلیون نفر هستند.
وی پس از آن در سال 2005 درصدد برآمد عادل الجبیر دوست خود را جانشین وزیر خارجه زیرک سعودی یعنی سعود الفیصل کند آن هم در حالی که روابط این دو مربوط میشد به زمان سکونت در آمریکا.
سه محور اصلی دیپلماسی سعودی چیست؟
زمانی که عادل الجبیر پست وزارت خارجه را تحویل گرفت، به منظور عملی کردن دیپلماسی سعودی فعالیت خود را بر سه نقطه اصلی متمرکز کرد از همین رو اظهارات تندی را که از نظر دیپلماتیک غیرقابل قبول است در ارتباط با ایران، حزب الله و سوریه بر زبان آورد.
وزیر دیگری که به نوبه خود بلای بزرگی در سطح وزارت خارجه کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس است، "انور قرقاش" وزیر مشاور در امور خارجه امارات است که در سال 2008 این پست را تحویل گرفت و در سال 2016 بار دیگر به عنوان وزیر خارجه منصوب شد.
اظهارات سه وزیر عجیب یا قابل ترحم؟!
این سه نفر با اظهارات خصمانه که به دور از عرف دیپلماتیک است، دیپلماسی عربی را به نازل ترین سطح تنزل دادند، زیرا اظهاراتشان تعجب آور و در برخی موارد جای دلسوزی و ترحم دارد.
علاوه بر اظهارات عجیب و غریب که شاخص اصلی سخنان این سه نفر است، مشخصه دیگر آنان استفاده از توئیتر برای ترویج برخی افکار و اظهارات خصمانه است که در این خصوص الجبیر گوی سبقت را از آن دو ربوده است تا جایی که بیش از دو میلیون نفر توئیتهای او را دنبال میکنند حال آنکه این تعداد برای خالد احمد و انورقرقاش نیم میلیون نفر است.
بحرینالیوم نوشت : با وجود اینکه این سه وزیر خارجه عربی به ظاهر ثروتمند به نظر میرسند، اما از نظر سطح خانوادگی در مقایسه با خانواده حاکمان کشورشان در درجه دوم جا دارند و حتی خالد احمد که وابسته به خاندان آل خلیفه است، از نظر خانوادگی در درجه دوم دسته بندی میشود و الجبیر نیز از یک خانواده تاجر معمولی است اما گفته میشود اصلیت قرقاش ایرانی و معروف است.
دیپلماسی محور شر و بازی با کلمات
نکته مشترک بین این سه وزیر خارجه تاسیس دیدگاه دیپلماسی جدید است که با توجه به توان بالای آنان در مانور رسانهای و بازی با کلمات و مفاهیم و تعامل با مسائل دیپلماتیک حساس و خطرناک میتوان آن را دیپلماسی "رقص" نامید.
در واقع مجموعه اهداف سیاست خارجه عربستان کُد اظهارات مطبوعاتی و جنجال برانگیز این سه است و بر اساس همین سیاست کوک هر یک از آنان ساز میشود، از همین رو احمد خلیفه در اینکه در امور داخلی برخی کشورها که از نظر سیاسی هدف عربستان هستند، دخالت کند ایرادی نمیبیند که این کشورها شامل ایران، یمن، سوریه، لبنان و اخیرا قطر هستند.
دیپلماسی رقص و نزدیک شدن به رژیم صهیونیستی
در مقایسه مشی دیپلماسی "رقص" با دیپلماسی رژیم صهیونیستی میتوان تشابه زیادی بین رویکرد سیاسی و اهداف هر یک از این دو ملاحظه کرد و این نشان میدهد روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی که عربستان از طریق بحرین رهبری آن را به دست گرفته است، فقط به عادی سازی سیاسی محدود نمیشود، بلکه رفتارهای این کشورها در یک محور قرار گرفته است که همان محور منافع صهیونیستی در منطقه است.