به گزارش مهر،بدون شک خیزش مردم در کشورهای عربی و به نتیجه رسیدن آن در تونس، مصر و لیبی و ادامه آن در کشورهایی چون بحرین پیامدهایی برای آمریکا داشته، اما آیا این پیامدها تأثیری بر استراتژی آمریکا در خاورمیانه خواهد داشت؟
" سیمور هرش " تحلیلگر صاحب نام آمریکایی در این باره می ‌گوید: بدون شک وقوع این انقلابها در طرح مبارزه با تروریسم آمریکا در خاورمیانه تغییراتی را ایجاد می ‌کند. او معتقد است که این انقلابها، جنگهای آمریکا در عراق و افغانستان و به نتیجه رساندن آنها را مشکل تر از قبل می‌ سازد و حتی ممکن است مشکلات جدیدی را برای ایالات متحده در پاکستان ایجاد کند. افزون بر این با توجه به رنگ و بوی اسلامی که این انقلابها دارند و با توجه به نزدیکی دیکتاتورهای سابق جهان عرب به واشنگتن، کاخ سفید برای نزدیک شدن به انقلابیون عربی نیازمند صرف هزینه های گزاف خواهد بود.

" نوام چامسکی "، نویسنده و نظریه‌ پرداز بنام آمریکایی هم زمان با آغاز خیزش مردم خاورمیانه برضد نظامهای دیکتاتوری گفته بود که دموکراسی در خاورمیانه دشمن اصلی منافع آمریکاست. بر همین اساس آمریکا زمانی که با موج بیداری اسلامی مردم خاورمیانه مواجه شد تصمیم گرفت تا " دموکراسی هدایت شده " را برای کنترل آنها در پیش بگیرد.
" کریستوفر دیکی " نیز در " ورلد نیوز " می‌نویسد: " وقوع انقلاب در کشورهای عربی موجب شده تا سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا بسیاری از متحدان خود را از دست بدهند و از همین رو پس از این عملیاتهای اطلاعاتی آمریکا در خاورمیانه با مشکل همراه خواهد بود. نباید فراموش کرد که سیاست خارجی خاورمیانه ‌ای آمریکا دارای ابعاد گوناگون تاریخی، فرهنگی، ایدئولوژیک، استراتژیک و امنیتی، اقتصادی و… است؛ این کشور از قرن ۱۹ به این سو تلاش کرده مانند تمامی قدرتهای جهانی با حضور در خاورمیانه صاحب قدرت شود. "

آمریکا همیشه سعی کرده مسایل پیش ‌آمده در منطقه را مدیریت کند. البته این به معنای آن نیست که در تمامی موارد توانسته آنها را حل کند ولی کوشیده به نحوی مدیریت کند تا منافع خود را تأمین کرده باشد. اساتید و پژوهشگران آمریکایی همیشه از کاستی دموکراسی در خاورمیانه صحبت کرده‌ اند، ولی آمریکا نشان داده که بیش از دموکراسی متوجه ثبات در منطقه است، بنابراین منافع استراتژیک خود را دنبال کرده است. نگرانی آمریکا از موضوع ثبات در عربستان و موضوع جانشینی در این کشور جزو مصادیق این نگرش است. آمریکا در عین اینکه می ‌دانست کسری دموکراتیک در منطقه وجود دارد، ولی پیش ‌بینی خیزش مردم خاورمیانه را نکرده بود و با شوک روبه ‌رو شد و تأثیر این شوک هنوز نیز در رفتارش مشخص است.

برخی کارشناسان معتقدند: " بر خلاف اینکه بسیاری درباره‌ سیاستها و استراتژی آمریکا در خاورمیانه سخن می ‌گویند، اما آمریکا هیچ سیاست واحدی در خاورمیانه ندارد. " حتی کسانی که حرف از امنیت اسراییل می ‌زنند، ویژگیهایی که از این نوع رابطه می ‌گویند منطبق با ملت هاست. آمریکا در هر جایی سیاستی را منطبق با متغیرهای آن منطقه و " نیشن استیت " آن کشور تعریف می ‌کند. هر کسی نامی به این تحولات می‌ دهد، یکی می ‌گوید انقلاب است و دیگری می‌ گوید شورش و قیام است، یکی می ‌گوید درگیری مسلحانه است و …

این کارشنان اعتقاد دارند که نه در مصر و نه در تونس انقلابی رخ نداده است چون هنوز قواعد همچنان پابرجاست. بنابراین سخت است که به آنها، انقلاب بگوییم. شورش هم نیست چون ساز و کارهای شورش را ندارد اما اینکه چه می ‌خواهند این است که مردم غالباً از وضعیت اقتصادی ناراضی هستند. مردم از اینکه تحقیر می ‌شدند، خشمگین بودند. برای تظاهرکنندگان آزادی مهم است. از سویی می ‌خواهند حکومتها و تحرکاتشان بومی نیز باشد.

" نوام چامسکی "، نویسنده و نظریه‌ پرداز بنام آمریکایی هم زمان با آغاز خیزش مردم خاورمیانه برضد نظامهای دیکتاتوری گفته بود که دموکراسی در خاورمیانه دشمن اصلی منافع آمریکاست. بر همین اساس آمریکا زمانی که با موج بیداری اسلامی مردم خاورمیانه مواجه شد تصمیم گرفت تا " دموکراسی هدایت شده " را برای کنترل آنها در پیش بگیرد.

مثال مصر نمونه‌ بارزی است که نشان می ‌دهد آمریکا چگونه با این حربه سعی در خارج کردن مسیر انقلابها و بیداری اسلامی از مسیر اصلی خود دارد. آمریکا در ابتدای قیام مردم مصر در قبال آن سکوت کرده و سیاست یکی به نعل، یکی به میخ را در پیش گرفته بود اما زمانی که دریافت مردم مصر در خواسته‌ خود مصمم هستند در حمایت از قیام آن‌ها وارد میدان شد و از مبارک خواست تا از قدرت کنار برود و اکنون تلاش می‌ کند تا با وارد کردن چهره‌هایی مطمئن همچون " عمرو موسی " و یا حتی " محمد البرادعی " به روند تحولات مصر، هم‌چنان این کشور را در کنار خود داشته باشد.

در مورد سایر کشورهای هم پیمان با آمریکا نیز در خاورمیانه وضعیت به همین شکل است و تا زمانی که منافع واشنگتن در این کشورها تأمین باشد کاخ سفید از هم ‌پیمانان خود حمایت می‌ کند و هرگاه این منافع به خطر بیافتد سعی می ‌نماید تا با همراه شدن با موج موجود در کشورها بهترین بهره را از شرایط موجود ببرد.

اوضاع امنیتی خاورمیانه پس از بهار عربی؛ آمریکا برنده یا بازنده؟

طی ماههای گذشته بارها نظریه ‌پردازان و تحلیلگران مسایل سیاسی منطقه بر شکست غرب در مواجهه با تحولات خاورمیانه تأکید کرده بودند اما این بار استراتژیستهای ارشد آمریکایی خود نیز نسبت به این واقعیت اذعان کرده ‌اند.


هیچگاه وجهه‌ آمریکا در جهان عرب به اندازه‌ امروز بد و منفی نبوده است. بدتر از آن این است که نفوذ آمریکا در جهان عرب نیز از هر زمانی پس از آغاز ظهور آمریکا در خاورمیانه پس از جنگ جهانی دوم ضعیف ‌تر شده است. افزون بر آن به طور حتم ناتوانی مداوم آمریکا در حل بحران فلسطینیها و اسراییلیها فاکتور دیگری را برای تضعیف نفوذ آمریکا در منطقه ایجاد کرده است.
نام گوینده: زبیگنیو برژینکسی
" زبیگنیو برژینسکی " مشاور امنیت ملی ایالات متحده‌ی آمریکا در دوران ریاست جمهوری " جیمی کارتر " در مصاحبه با روزنامه‌ " لوموند " می ‌گوید: " هیچگاه وجهه‌ آمریکا در جهان عرب به اندازه‌ امروز بد و منفی نبوده است. بدتر از آن این است که نفوذ آمریکا در جهان عرب نیز از هر زمانی پس از آغاز ظهور آمریکا در خاورمیانه پس از جنگ جهانی دوم ضعیف ‌تر شده است. افزون بر آن به طور حتم ناتوانی مداوم آمریکا در حل بحران فلسطینیها و اسراییلیها فاکتور دیگری را برای تضعیف نفوذ آمریکا در منطقه ایجاد کرده است. " این سخنان از جانب کسی مطرح می ‌شود که خود یکی از اصلی‌ترین حامیان انتخاباتی " باراک اوباما " رییس جمهور فعلی ایالات متحده‌ی آمریکا بوده است. در هر صورت برژینسکی نتوانسته است حقیقتی به نام شکست کاخ سفید در مواجهه با تحولات منطقه را کتمان کند. شبکه ‌های تلویزیونی " فاکس نیوز " و روزنامه ‌های وابسته به لابی صهیونیسم طی ماههای گذشته سعی کرده ‌اند تحولات اخیر منطقه را در راستای اهداف و نگاه های توسعه طلبانه‌ آمریکا تفسیر کنند و تحرکات اسلام گرایانه‌ ملتهای خاورمیانه را به منافع غرب پیوند بزنند. اما برژینسکی در این خصوص اذعان می ‌کند: " آن چیزی که امروز آن را بهار عربی می‌ نامیم در حمایت از آمریکا نیست. این در واقع عکس ‌العمل مردم برضد رژیم‌های فاسد، ناکارآمد و سرکوبگر است. "

" من اعتقادی ندارم که آمریکاییها نیز در خاورمیانه بتوانند کاری انجام دهند. غرب در خاورمیانه از اعتبار بالایی برخوردار نیست. " برژینسکی در حالی این سخنان‌ را بر زبان جاری می‌ سازد که " الیانا راس للتنن " رییس کمیته‌ امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا نیز سیاست واشنگتن را در منطقه‌ خاورمیانه به ویژه مصر و لبنان، شکننده و ناامید کننده خوانده و افزوده است دولت حسنی مبارک هم که همپیمان قابل اعتماد و با ارزشی برای آمریکا و اسراییل بود نتوانست برای پایداری سیاست آمریکا کاری انجام دهد و درنهایت مخالفان آمریکا در منطقه روز به ‌روز تقویت و مسلط می ‌شوند.

روزنامه‌ " واشنگتن تایمز " نیز در مقاله ‌ای با عنوان " مصریها از آمریکا متنفرند " نوشته بود که احتمال عملی شدن خواسته‌ های کاخ سفید در مصر پس از سرنگونی حسنی مبارک بعید است.

بیداری اسلامی و خیزش مردم کشورهای جهان عرب، سال ۲۰۱۱میلادی را به گونه ‌ای رقم زده که برخی کشورها از جمله آمریکا به شدت نسبت به آن احساس نگرانی می‌ کنند. خاورمیانه از دیرباز به دلیل داشتن منابع فوق العاده انرژی و موقعیت استراتژیک خود و همچنین قرار گرفتن رژیم صهیونیستی در آن برای آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار بوده و از همین رو واشنگتن متحدانی را برای خود در کشورهای عرب دست و پا کرده بود که بهار عربی موجب شد تا برخی از این متحدان آمریکا سرنگون شوند که " حسنی مبارک " نمونه‌ بارز آن است. بر همین اساس برنامه ‌های آمریکا برای خاورمیانه و ادامه‌ حضور در آن نیز همراه با تغییرات کشورهای عربی تغییر خواهد کرد.

آمریکا تاکنون خود را دوستدار برقراری دموکراسی در منطقه معرفی کرده اما در برخورد با موارد مشابه در بحرین و عربستان به گونه ‌ای دیگر رفتار می ‌کند. از همین رو می ‌توان گفت آمریکا در قبال خاورمیانه دو نوع رویکرد را در پیش گرفته تا سرانجام قیامهای منطقه مشخص شود.

در کشورهایی که خیزش مردم تا حدی به نتیجه رسیده، خود را همراه مردم نشان می دهد و در کشورهایی چون بحرین عربستان و یمن که هنوز منافع واشنگتن در آنها تأمین است همچنان کاخ سفید از آنها حمایت می کند. بر این اساس، استراتژی نظامی آمریکا در منطقه نیز دچار تغییراتی خواهد شد. تحرکات آمریکا در عراق و افغانستان و دایر کردن سپرهای موشکی در سرزمینهای اشغالی، ترکیه و رومانی همه گویای این مطلب است که در آینده شاهد آن خواهیم بود که دیپلماتها و سخت افزارهای آمریکا جای نظامیان این کشور را در خاورمیانه بگیرند.