تئوری پایان تاریخ «فرانسیس فوکویاما» در سال ۱۹۸۹ مطرح و در سال ۱۹۹۲ در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان (The End of History and the Last Man) تشریح شد.
بر مبنای این نظریه، امروزه نظام لیبرال دموکراسی به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمده است که همهٔ کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند.
آخرین حد تلاشها و مبارزات ایدئولوژیهای مختلف در نهایت در قالب ایدئولوژی لیبرال دموکراسی سر برآورده است. بنابراین این تصور وجود دارد که نظام سیاسی بهتر و مناسبتری که بتواند جایگزین این نظام شود، وجود ندارد.
در همین راستا خبرنگار مهر مصاحبه ای با پروفسور «جافری کارلینر» استاد دانشگاه بوستون آمریکا انجام داده که در ادامه می آید.
«فرانسیس فوکویاما» نظریهپرداز برجسته معاصر، زمانی مدافع سرسخت نظام سرمایهداری لیبرال بود حال آنکه در سال میلادی ۲۰۱۴، برای نشان دادن تغییر فکری خود، کتاب «نظم و زوال سیاسی» را نوشت. وی به تحولاتی چون انتخاباتهای ریاست جمهوری آمریکا و ظهور خانوادههایی چون «بوش» و «کلینتون» در عرصه سیاسی کشور، به عنوان نشانههایی از زوال سیاسی آمریکا استناد کرد که در نهایت موجب سرخوردگی رایدهندگان از دموکراسی آمریکایی شد. نظر شما در اینباره چیست؟
دموکراسی های لیبرال در طی چند سال گذشته در امریکا و در برخی از کشورهای اروپای غربی ضعیف شده است. در امریکا، انتخاب ترامپ نشان می دهد که بخش قابل توجهی از مردم امریکا از سیاستمداری حمایت کرده اند که سخنان و شعارهای ناسیونالیستی داشته و با مهاجرت مخالف است.
افزایش مهاجرت اصلی ترین دلیل افزایش احساسات پوپولیستی در دموکراسی های لیبرال است.
رقابت میان نخبگان شمال شرق آمریکا و پوپولیستهای جنوب این کشور که به ظهور ترامپ منجر شد، حاکی از آن است که شعارهای سنتی احزاب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا، دیگر خریداری ندارد. با توجه به بحث فوکویاما، آیا این به منزله زوال سیاسی آمریکا است؟
یکی دیگر از دلایل محبوبیت ترامپ به ویژه در مناطق خاص آمریکا، نژادپرستی است. بسیاری از حامیان سفید پوست به ویژه در جنوب فکر می کنند که ترامپ از منافع آنها حمایت می کند تا منافع سیاه پوستان. این حامیان برخی از برنامه های دولت از جمله حقوق بازنشستگی و مراقبت های پزشکی برای افراد مسن را دوست دارند زیرا فکر می کنند این برنامه ها عمدتا به نفع سفید پوستان طراحی شده اند.
آنها با برخی از برنامه های دولت از جمله «اوباما کر» مخالفت می کنند زیرا بر این باور هستند که این برنامه ها عمدتا منافع سیاه پوستان را تامین می کنند. نتیجه اینکه سفید پوستان جنوبی به ترامپ و جمهوریخواهان رای داده و سیاه پوستان به دموکراتها رای دادند.
در انتخابات اخیر در ایالت آلاباما ۷۰ درصد سفید پوستان به جمهوریخواهان و ۹۶ درصد سیاه پوستان به دموکراتها رای د ادند. در امریکا ظهور پوپولیسم و انتخاب ترامپ باعث شد دموکراسی لیبرال از برخی جهات ضعیف شود.
در این کشور بعد از انتخاب ترامپ شاهد افزایش سخنرانی های تند در روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی خاص هستیم. رفتار نژادپرستانه نسبت به قبل از انتخاب ترامپ افزایش یافته است (نقاشی روی دیوار، کامنت در وب سایت های اینترنت، افزایش تظاهرات نژادپرستها و نئونازی ها). به طور کلی خصومت میان دموکراتها و جمهوریخواهان افزایش یافته و همکاری بسیار کمی میان دو حزب در برخی مسائل نسبت به ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته وجود دارد.
در آمریکا حامیان ترامپ در مورد تاثیر تجارت با کشورهای در حال توسعه از جمله چین و مکزیک و تاثیر آن بر مشاغل صنعتی نیز نگران هستند. اما مردم در اروپا نگرانی در این مورد ندارند. در آمریکا دستمزد کارگران تمام وقت با تورم تنظیم شده و در طی ۴۰ سال گذشته افزایش نیافته است که علت آن تحولات در عرصه تکنولوژی و مهاجرت و تجارت با چین و مکزیک است.
آیا ظهور و تقویت احزاب راست افراطی در کشورهایی چون اتریش، آلمان و فرانسه به معنای این نیست که اروپا نباید به تداوم محبوبیت لیبرال دموکراسی خوشبین باشد؟ مسئلهای که فوکویاما آن را پایان تاریخ میدانست!
در اتریش یک حزب سیاسی توسط نئونازی ها تشکیل شده و به دولت ائتلافی پیوست و در حال حاضر وزارت امور خارجه، وزارت کشور و وزارت دفاع را کنترل می کند. در آلمان برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم یک حزب نئونازی رای کافی جهت ورود به پارلمان را کسب کرد.
در انگلیس مردم به برگزیت رای دادند زیرا مخالف سیاست مهاجرت اتحادیه اروپا و ورود مهارجران از کشورهای لهستان و دیگر کشورهای اروپای شرقی بودند. احزاب پوپولیست افراطی ضد مهاجرت همچین وارد حکومت های ائتلافی شده اند یا آرای قابل توجهی در فرانسه، دانمارک، نروژ و هلند کسب کرده اند در تمام این کشورها حامیان سیاستمداران و احزاب پوپولیست در مورد پدیده مهاجرت نگران هستند. آنها نمیخواهند مردمی با مذاهب گوناگون، زبانهای مختلف و آداب و رسوم متفاوت در میان آنها زندگی کنند.
رقیب نظم لیبرال دموکراسی در حال حاضر و آینده چیست؟
با این حال کاهش لیبرال دموکراسی نباید بیش از حد تصور شود. حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد امریکایی ها از ترامپ حمایت می کنند این در حالی است که حدود ۶۰ تا ۶۵ درصد آنها مخالف وی هستند. سیاستمدارانی که ترامپ از آنها حمایت می کرد نتواستند در ایالت هایی که از جموریخواهان حمایت می کردند رای کافی کسب کنند.
علاوه بر این در آمریکا از جایگزین لیبرال دموکراسی به هیچ وجه حمایت نمی شود. در این کشور هیچ کس حامی نظام سیاسی چین نیست؛ نظامی که در آن فقط یک حزب غیر انتخابی در طی چند دهه گذشته اداره امور کشور را در دست داشته، مطبوعات در آن آزاد نبوده و احزاب سیاسی مخالف وجود ندارد. هیچ کس در آمریکا یا اروپا از دیکتاتوری نظامی یا هر نوع دیکتاتوری دیگر حمایت نمی کند.
در واقع هیچ مکتب فکری رقیبی برای دموکراسی لیبرال در امریکا و سایر دموکراسی های لیبرال وجود ندارد. آستانه تحمل مردم در این کشورها در مورد ورود مهاجران و تاثیر آنها بر فرهنگ این کشورها کاهش یافته و حملات به حقایق به ویژه در امریکا افزایش یافته است.
اما اروپا و آمریکا، آلمان قبل از به قدرت رسیدن هیتلر، روسیه قبل از کمونیست ها، آرژانتین، برزیل و شیلی قبل از دهه ۱۹۷۰ که ژنرال ها منتخبان سیاسی را سرنگون کردند، نیستند. درست است که لیبرال دموکراسی اخیرا ضعیف شده اما هنوز مکتب فکری قوی در همه دموکراسی های لیبرالی که با رشد پوپولیسم مواجه هستند، می باشد.