جیسون برک، تحلیلگر روزنامه آبزرور انگلیس در تحلیلی درباره آینده پس از داعش نوشته است: «گروه تروریستی داعش زمانی بلندپروازیهای چشمگیری داشت اما در روزهای اخیر آخرین مقرهای این گروه که در شهر رقه محاصره شدند یک بیمارستان و یک استادیوم ورزشی بودند و این نهایت چیزی بود که از پایتخت این گروه تروریستی برای خلافت آن باقی مانده بود.
چند روز پیش، این آخرین پناهگاههای داعش در رقه بعد از چند هفته درگیری خیابانی و بمباران به دست شبهنظامیان کرد افتاد.
برت مکگورک، فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا در نیروهای ائتلاف مبارزه با داعش در یک توئیت درباره داعش نوشت: زمانی خود را سرسخت نشان داد اما اکنون تبدیل به یک آرمان نفرتانگیز و از دست رفته شده است.
یک چنین ادعاهای فاتحانهای از سوی مقامهای آمریکا در جنگهایشان علیه شبهنظامیان افراطگر از زمان حملات 11 سپتامبر 2001 تاکنون آشنا به نظر میرسد. این دست ادعاها در سال 2002 در ارتباط با افغانستان نیز شنیده شد اما هنوز نظامیان آمریکایی با شبهنظامیان طالبان درگیر هستند! این ادعاها در ارتباط با عراق نیز در سالهای 2003، 2004 و همینطور سالیان متوالی تا زمان خروج آمریکا از عراق در سال 2011 شنیده شد.
این در حالی است که تحلیلگران و خبرنگاران معمولا با بدبینی و تردید به یک چنین صحبتهایی درباره "پیروزی" نگاه میکنند. بسیاری از کارشناسان غربی اخیرا در ارتباط با تحولات شهر رقه بیشتر از آنکه شروع به استقبال و جشن گرفتن کنند با احتیاط برخورد کردند: شهر رقه ممکن است آزاد شده باشد اما اگر چه داعش سرکوب شده، هنوز با شکست کامل بسیار فاصله دارد.
هنگامی که ما اوج قدرت داعش را به یاد میآوریم در مقایسه متوجه میشویم که ابعاد افول آن قابل توجه است. این گروه در اواسط سال 2014 یک جمعیت 7 تا 8 میلیون نفری را در کنترل داشت که از آنها مالیات میگرفت. در عین حال علاوه بر آن میادین نفتی و پالایشگاهها، انبارهای غله، مسیرهای قاچاق پرمنفعت، انبارهای بزرگ سلاح و مهمات و مجموعه قدرتمندی از تجهیزات نظامی قدرتمند مدرن را در اختیار داشت.
پایتخت اقتصادی آن شهر موصل بود که دومین شهر بزرگ عراق است. داعش را میتوان ثروتمندترین و مجهزترین نیروی افراط گری که تاکنون دیده شده، دانست. موفقیت این گروه تروریستی امواج شوک را در سراسر جهان اسلام به وجود آورد. کارهایی که گروه شبهنظامی القاعده سالها قبل در سال 1988 به هنگام شکلگیری در پاکستان درباره آنها صحبت کرده بود و قصد داشت در عرض چند دهه یا چند قرن آینده انجام دهد به یکباره در عرض چند ماه از سوی یک گروه انشعابی تازهکار اتفاق افتاد. کمپین برق آسای داعش و اعلام تشکیل به اصطلاح خلافت این گروه از سوی رهبر 46 سالهای به نام ابراهیم عواد مشهور به ابوبکر البغدادی از محل منبر مسجدی 950 ساله در شهر موصل به آسانی حملات 11 سپتامبر را به عنوان چشمگیرترین دستاورد تاریخی گروههای افراط گر تحتالشعاع قرار داد.
در سال 2014 و 2015 من با مردان و زنان جوانی مصاحبه کردم که فراخوان داعش را برای پیوستن به آن غیرقابل مقاومت میدانستند. آنها اهل بلژیک و مالدیو بودند که هر دو هزاران مایل از "شام" فاصله داشتند. تعدادی از آنها به موطن خود بازگشتند تا به ترویج ایدئولوژی بپردازند و یا به اروپا برگشتند تا دست به یکسری حملات تروریستی بزنند. داعش در عین حال توانسته بود الهامبخش کسانی باشد که نیازی برای سفر طولانی برای انجام حملات تروریستی نداشتند. از بنگلادش گرفته تا فلوریدا صدها تن در موج جدید اقدامات تروریستی کشته شدند و چندین به اصطلاح "استان" داعش از غرب آفریقا گرفته تا شرق آسیا تاسیس شد. با این حال این پروژه بزرگ و بلندپروازانه تا حد زیادی تبدیل به ویرانه شد.
طبق اعلام مقامهای ارشد ارتش آمریکا از سال 2014 تاکنون نزدیک به 60 هزار شبهنظامی داعش کشته شدهاند و رهبران این گروه تروریستی بسیار تضعیف شدهاند، هرچند که شخص ابوبکر البغدادی هنوز زنده است. در عین حال این گروه دیگر دولتی در اختیار ندارند و کمپهای آموزشیاش از بین رفته است. ماشین تبلیغات داعش نیز که در تشویق حملات تروریستی از جمله حملات امسال در بریتانیا نقش زیادی داشت متوقف شده است. اخیرا یک تحلیل نشان داد که بعد از سقوط موصل در ژوئیه 2017 میزان توزیع رسانههای داعش به میزان دو سوم کاهش پیدا کرده است و کار این رسانهها در اواسط سپتامبر به کلی پایان یافت.
اگر شکست داعش به آسانی به دست نیامده اما سه ضعف ذاتی در پروژه داعش وجود داشته که این شکست را در بلندمدت محتمل ساخت. اول اینکه داعش نیاز به فتوحات مداوم برای موفقیت داشت چون پیروزی علامت این بود که این گروه در حال "عمل به فرمان خداوند" است. همچنین توسعه حکمرانی این گروه به معنی جذب نیروهای جدید برای جایگزینی تلفات جنگی، کسب مهمات و سلاحهای بیشتر، دستیابی به گنجینههای باستانی برای فروش، غارت اموال بیشتر، امکان توزیع غذای بیشتر و به دست آوردن جوامع و منابع جدید مثل چاههای نفت و پالایشگاهها بود. با این حال به مجرد اینکه داعش پایگاههای عمدتا سنی مذهب خود را اشغال کرد توسعه بیشتر این گروه بعید شد. اگرچه این گروه توانست به آسانی از مرزهای کشورهای بحران زدهای مثل سوریه و عراق تردد و استفاده کند اما دیگر نمیتوانست از مرزهای کشورهای قدرتمندتری مثل ترکیه و اردن عبور کند. به هیچ وجه نیز داعش قادر نبود به عنوان یک نیروی عمدتا سنی مذهب عربی بتواند به قلب مرکز شیعه مذهب عراق نفوذ کند.
دوم اینکه بی تحملی خشونتآمیز داعش در قبال مخالفتها و سرکوبگری این گروه در قبال جوامع تحت کنترلش باعث تحلیل حمایتها از آن شد. یکی از دلایل اینکه داعش توانست خیلی سریع توسعه پیدا کند این بود که رهبران قبایل سنی و دیگر واسطههای قدرت در عراق و سوریه مشاهده کردند که پذیرش کنترل این گروه مزایای قابل توجهی به همراه خواهد داشت. حکومت این گروه میتوانست امنیت نسبی، شکل سفت و سختی از عدالت و دفاع در مقابل رقبای شیعه و سرکوبگریهای دیگر را در پی داشته باشد. همچنین به قدرت رسیدن داعش میتوانست در زنده ماندن آنها را تضمین کرده یا دستکم محتملتر کند.
در سال 2015 زمانی که داعش تضعیف شده و دیگر چیزی بجز خشونت نمیتوانست ارائه دهد روند جداییها از این گروه آغاز شده و شدت پیدا کرد. دیگر اشتیاق دستهجمعی برای بازیابی برتری نظامی، سیاسی و فنی بر غرب مشابه برتریهایی که قدرتهای اسلامی هزار سال قبل داشتند و یا تاکید بر آخرالزمان برای متقاعد کردن مردم به منظور جنگیدن برای آرمان داعش کافی نبودند. در نهایت نیز این شبهنظامیان خارجی داعش بودند که از بیمارستان و استادیومی که در رقه به عنوان آخرین مکانهای بازمانده از "خلافت" باقی ماند دفاع میکردند. پیش از آن تمامی شبهنظامیان سوری این گروه چندین روز قبل تسلیم شده بودند.
سوم اینکه داعش شروع به در افتادن با غرب کرد. این یک تصمیم آگاهانه و محوری در این جنبش بود نه اینکه تصمیمی برآمده از دفاع شخصی بوده باشد. اوایل سال 2014 قبل از آنکه حملات هوایی ائتلاف مبارزه با داعش تحت رهبری آمریکا شروع شود داعش اولین عوامل حمله تروریستی را به اروپا فرستاد. در گذشته در مکانهایی نظیر پاکستان، نیجریه، سومالی، لیبی، مالی و جاهای دیگر ترکیب قدرت آتش کشورهای غربی و حمایت از نیروهای محلی تاثیر قدرتمندی به جا گذاشته بود. اگرچه پیروزی کامل بر افراط گران کاری دشوار است اما سازمانهای شبه نظامی که هدف حمله غرب قرار گرفتهاند معمولا مجبور شدند که حداقل از فتوحات ارضی خود به ویژه مراکز شهری چشمپوشی کنند.
این روشن است که هرگونه پیروزی بر داعش یک امر تدریجی و نسبی است. حملات نظامی اخیر با یک تلاش سیاسی موازی همراه نبودهاند. در میان سنیهای عراق هنوز هم انزجار و نگرانیهای عمیقی وجود دارد و جنگ داخلی سوریه همچنان شعلهور است. داعش اکنون به سراغ رویکرد شبه نظامی شرارت آمیز و موثری که قبل از کمپینهای چشمگیر سال 2014 اجرا میکرد، باز خواهد گشت. پروژه ایجاد یک "دولت اسلامی" شکست خورده اما این سازمان هنوز شکست نخورده است.
همچنان برای خوشبینی دلایلی وجود دارد. سه چالش کلیدی که پروژه دولت سازی داعش را تضعیف کرد نسبت به دیگر گروههای شبهنظامی نیز مصداق دارد. نه شبهنظامیان کهنهکاری مثل ایمن الظواهری و نه شبهنظامیان جوانتر نتوانستهاند راهی برای غلبه بر این چالشها پیدا کنند. الظواهری اکنون توصیه به یک رویکرد "آرام آرام" برای فتح ذهنها و قلبهای مردم محلی میکند که به نظر میرسد نتایجی در سوریه به بار آورده و در عین حال او تشویق به عقبنشینی تاکتیکی از مناطقی نظیر مناطق تحت کنترل شاخه وابسته به القاعده در یمن به جای درگیریهای پایانی خونین میکند.
اما اگر القاعده و یا هر گروه دیگری میتوانست مثل داعش این میزان از اراضی را در خاورمیانه فتح و کنترل کند باز هم با همان نتیجه یعنی با یک شکست خونین و پرهزینه مواجه میشد. اگر هم که آنها چنین اراضیای را تصرف نمیکنند به جایش باید بر تروریسم چشمگیر متکی باشند تا از طریق آن افراط گران دیگر را در جهان بسیج کنند. این یک راهبرد بلندمدت است که نتایجی را داشته اما معمولا تاثیر آن ناپایدار بوده است. داعش هنوز هم میتواند آسیب بسیاری زیادی به عراق، سوریه و کلیت منطقه وارد کند. آیا میتواند آسیب مشابهی هم به غرب وارد کند؟ این گروه مردم را در بریتانیا، آمریکا، اروپا و جاهای دیگر از طریق گروهکهای وابسته، شبهنظامیانی که برای عملیات میفرستد و عواملی که به آنها الهام میدهد، تهدید میکند. اکنون که دیگر خبری از خلافت داعش نیست تهدید مربوط به همه عوامل با تغییر اساسی روبرو خواهد شد.
همچنین تاثیر این اتفاق بر به اصطلاح "استانهایی" که در سه سال گذشته از سوی افراد مرتبط با داعش ایجاد شدند متنوع خواهد بود. برخی از این گروههای همفکر با داعش بیشتر تحت تاثیر اتفاقات محیط اطرافشان بودهاند تا اتفاقاتی که هزاران مایل دورتر از آنجا میافتد. به این ترتیب تعهد فعالانه آنها به "مبارزه جهانی" و به دنبال آن حملات علیه اهداف غربی تا حد زیادی تضعیف خواهد شد و این میتواند برای این کشورها دلگرم کننده باشد. در عین حال دیگر امکان اینکه داعش بتواند یکی از این "استانها" جانشینی برای خلافتش کند وجود ندارد. عراق و سوریه از اهمیت مذهبی و تاریخی یگانهای برخوردار هستند که نمیتواند در جاهای دیگر کپیبرداری شود. گمانهزنیها درباره اینکه فیلیپین ممکن است تبدیل به پایگاه خلافت داعش شود خندهدار هستند. در کنار آنها نیز شبهنظامیان خارجی داعش وجود دارند. تاریخ نشان داده که شبهنظامیان خارجی داعش که متعلق به دیگر کشورهای جهان اسلام هستند تاثیر بسیار قدرتمندی خواهند داشت اما تاکنون هنوز موج خشونت مربوط به کهنهکاران داعش به هنگام بازگشت از میادین جنگ خاورمیانه اتفاق نیفتاده است. بریتانیا اگرچه طی یکسال اخیر شاهد یک سلسله حملات سریع بوده اما در این حملات شبهنظامیانی که از سوریه و عراق بازگشته باشند دست نداشتند. اندرو پارکر، مدیرکل سرویس اطلاعاتی امآی5 انگلیس چند روز پیش و درخصوص "افزایش چشمگیر" تروریسم افراطی به دلیل بازگشت بالقوه 850 بریتانیایی از مناطق سابقا تحت کنترل داعش هشدار داد. با این حال او اذعان کرد که هنوز موج بزرگ این بازگشت عملی نشده است.
این وضعیت این امکان را به وجود می آورد که داعش بتواند در ماهها و سالهای آینده الهام بخش کسانی شود تا این افراد مشابه گذشته دست به حملات تروریستی و خشونت بزنند. در 50 سال گذشته چهار موج بزرگ شبهنظامیان افراط گر دیده شده که دو موج آن مربوط به اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 و همچنین بعد از آن در اوایل دهه 1990 هستند که عمدتا محدود به جهان اسلام میشدند. سومین و چهارمین موج نیز مربوط به اواسط دهه 1990 تا سال 2010 و از سال 2010 تا الان میشود که در طی آن خشونت بزرگی در کشورهای مسلمان به همراه حملات تروریستی چشمگیر در غرب اتفاق افتاد.
همه این چهار موج مسیری مشابه داشتند: یک دوره رشد مغفول واقع شده و آهسته، یک اتفاق چشمگیر برای جلب توجه علنی به یک تهدید جدید، یک مرحله مبارزه بی رحمانه و پس از آن عقب نشینی.
یکی از دلایلی که ما اغلب مرحله اول این تهدید فزاینده را نادیده میگیریم این است که عمدتا روی مرحله آخر تهدید یعنی افول آن متمرکز هستیم و باید این واقعیت را در خاطر داشته باشیم.»