عربستان سعودی، با ۲ میلیون و ۱۴۹ هزار کیلومتر مربع مساحت بزرگترین کشور منطقه غرب آسیاست و این کشور بخش عمده شبه جزیره العرب را نیز دربر می گیرد و از لحاظ موقعیت جغرافیایی از شمال با عراق، اردن و کویت، از شرق با امارات متحده عربی، قطر و خلیج فارس، از جنوب شرقی با عمان، از جنوب با یمن و از غرب با دریای سرخ هم مرز است. مقدس ترین اماکن دینی مسلمانان جهان هم چون کعبه، قبرستان بقیع، مسجد النبی و آرامگاه پیامبر اسلام (ص) در این کشور جای دارد.
عربستان از لحاظ تقسیمات کشوری به ۱۳ امارت یا استان تقسیم می شود که عبارتند از : باحه، تبوک، جازان، جوف، حائل، ریاض، عسیر، قصیم، مدینه، مکه، نجران، مرزهای شمالی و الشرقیه.
این کشور با در اختیار داشتن یک پنجم کل ذخایر نفتی ثبت شده در جهان، از بزرگترین تولید کنندگان و صادر کنندگان نفت خام دنیا است. ذخایر نفتی عربستان به شکل عمده در استان الشرقیه، در شرق این کشور واقع شده است. عربستان همچنین ششمین ذخایر گاز طبیعی جهان را هم در اختیار دارد.
نفت ۹۵ درصد از صادرات و ۷۰ درصد از درآمد سرانه عربستان را تشکیل می دهد. اگرچه گفته می شود، ثروت نفت باعث تبدیل این کشور بیابانی به یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا شده، اما حقایق امر چیز دیگری می گویند، به گونه ای که در برخی شاخص های اقتصادی دارای بالاترین میانگین هاست.
در این راستا، صندوق بین المللی پول، رشد اقتصادی عربستان در سال ۲۰۱۷ را به دلیل کاهش درآمدهای نفتی این کشور «نزدیک به صفر» و کسری بودجه سعودی ها را ۹.۳ درصد پیش بینی کرد. براساس جدیدترین گزارش ها میانگین فقر در عربستان طی سال جاری میلادی بین ۱۵ تا ۲۵ درصد و میانگین در ۳ ماهه اول سال ۲۰۱۷ میلادی از سوی اداره کل آمار و اطلاعات عربستان ۷/۱۲ درصد اعلام گردید.
از لحاظ بهره مندی از مسکن شخصی، سال گذشته «محمد الجاسر»، وزیر پیشین اقتصاد و برنامه ریزی عربستان طی تصریحاتی گفته بود که ۶۰ درصد مردم عربستان دارای مسکن شخصی هستند، این بدین معنا است که ۴۰ درصد مردم عربستان فاقد مسکن شخصی هستند. همچنین بر اساس آمار رسمی نرخ بیکاری در این کشور حدود ۸/۱۱ درصد اعلام شده که این نرخ در میان جوانان فارغ التحصیل عربستانی به ۳۰ درصد می رسد.
در این شرایط و بر اساس گزارش های رسمی مرکز آمار عربستان حدود ۱۰میلیون تبعه خارجی به عنوان نیروی کار در این کشور اقامت دارند.
ساختار سیاسی کشور عربستان
ساختار سیاسی کشور عربستان سعودی پادشادهی مطلق است که در سال ۱۹۳۲ میلادی به دست «عبد العزیز آل سعود» بنا نهاده شد و از آن زمان تاکنون پسران ملک عبد العزیز بر عربستان حکومت می کنند و مناصب مختلف حکومتی نیز بین دیگر اعضای این خاندان تقسیم شده است.
بر اساس گزارش های رسمی، جمعیت عربستان در سال ۲۰۱۵ میلادی بیش از ۳۱ میلیون نفر اعلام شد که بیش از ۱۰ میلیون نفر آنها را اتباع خارجی مقیم تشکیل می دهند.
بافت و ترکیب اجتماعی عربستان، بافتی قبیله ای - سنتی است. بیشتر جمعیت این کشور در روستاها زندگی می کنند. جامعه عربستان، بر پایه روابط قبیله ای استوار است. قبیله پایه و اساس فرهنگ جامعه عربستان را تشکیل می دهد و مردم این کشور تعصب و وابستگی شدیدی به قبیله و مذهب دارند .
نژاد مردم عربستان سامی است و به زبان عربی صحبت می کنند. در عربستان حدود ۴ هزار قبیله وجود دارد که دارای روابط متفاوت و مناسبات مختلفی با خاندان حاکم هستند. این ۴ هزار قبیله با توجه به مشترکات اعتقادی و انتساب طایفه ای به چهار گروه تقسیم می شوند:
یک: قبایل نجد که در مرکز عربستان سکونت دارند
دو: قبایل حجاز که در مکه، مدینه و جده سکونت دارند و به اعتقاد آل سعود، چون بازماندگان زوار عتبات عالیات هستند، شایستگی پذیرش مناصب حکومتی و رسمی را ندارند، به همین علت حضور کم رنگی در ساختار سیاسی و حکومتی دارند
سه: شیعیان، اغلب در مناطق شمالی عربستان مثل القطیف سکونت دارند و آل سعود همیشه آنها را خطری جدی برای بقای حکومت خود می داند. اغلب جنبش ها و فعالیت های اعتراضی در طول تاریخ عربستان علیه خاندان سعودی توسط این قبایل شکل گرفته است
چهار: آسوری ها اقلیتی که بیشتر در مناطق کوهستانی جنوب غرب عربستان سکونت دارند
وجود اقلیت های مذهبی که همیشه احساس می کنند، مورد ستم و ظلم قرار گرفته اند و هم چنین کارگران فراوان خارجی و تأثیری که به طور آرام، ولی مستمر بر فرهنگ و اقتصاد این کشور می گذارند، یک بافت ناهمگون اجتماعی در عربستان به وجود آورده است.
به لحاظ مذهبی و آنگونه که نظام حاکم عنوان کرده، بیشتر مردم عربستان را وهابی ها تشکیل می دهند. این مذهب، یکی از فرقه های متعصب و افراطی اهل تسنن است که هیچ گونه انعطافی در برابر پیروان ادیان دیگر چه مسلمان و چه غیر مسلمان نشان نمی دهد و همه آنها را مرتد یا کافر می داند.
بنابراین، اقلیت هایی چون شیعیان که عموماً در مناطق شرقی عربستان و حوالی مکه و مدینه زندگی می کنند، به دلیل نفوذ گسترده ی اندیشه های وهابی، در تنگنا قرار دارند.
شیعیان عربستان
حضور شیعه در عربستان، به قرن اول هجری، زمانی که پیروان پیامبر(ص) جانشینی ابوبکر را رد کرده، خواستار عمل به وصیت پیامبر شدند که صراحتا حضرت علی (ع) به جانشینی خود برگزیده بود.
شیعیان عربستان بر اساس منابع مختلف ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت کل این کشور را تشکیل می دهند (حدود ۴میلیون نفر) که اغلب شیعیان اثنی عشری هستند، اما اقلیتی مانند شیعیان اسماعیلی را نیز در برمیگیرند. البته در میان شیعیان عربستان شماری شیعه «زیدی» هم وجود دارد که در واقع یمنیهایی هستند که برای کار به عربستان مهاجرت کرده و سال هاست، در این کشور اقامت دارند.
از لحاظ پراکندگی جغرافیایی، شیعیان اسماعیلی اغلب در استان نجران، در منطقه مرزی نزدیک به یمن و حومه این استان و شیعیان زیدی نیز در شهرهای جنوبی نجران، جده، ینبوع و عصیر سکونت دارند و همان گونه که گفته شد، وابستگی شان بیشتر به زیدی های یمن است.
شیعیان اثنی عشری عربستان عمدتا در استان «الشرقیه»، واقع در شرق عربستان سکونت دارند و در همانجا نیز مشغول به کارند. در حالی که تعداد کمی از این شیعیان در شهر «دمام»، مرکز استان الشرقیه و بزرگ ترین شهر این استان ساکن هستند، اکثر قریب به اتفاق آنها در شهرها و روستاهای بین دو واحه بزرگ «القطیف» و «الاحساء» زندگی می کنند.
منطقه الاحساء دو شهر بزرگ به نام های «هفوف» و «مبرز» دارد که علاوه بر سنی ها، شیعیان نیز در آنها سکونت دارند. شیعیان اثنی عشری عربستان، علاوه بر استان الشرقیه در شهرهایی چون «مکه مکرمه»، «مدینه منوره» و «وادی فاطمه» دارای جمعیت قابل توجه هستند و در «جده» و «ریاض» نیز گروه های کوچکی را تشکیل داده اند. علاوه بر این مناطق، شیعیان در دیگر شهرها و استان های عربستان نیز پراکنده شده اند، اما به شرایط امنیتی و فشارهای حکومتی در شهرهای سنی نشین در تقیه زندگی می کنند و از اعلام مذهب خود اجتناب می ورزند.
بر این اساس مهمترین مناطق سکونت شیعیان اثنی عشری عربستان شهرهای القطیف، الاحساء، سیهات، الصفوی و العوامیه و روستاهای اطراف آن است.
موقعیت جغرافیایی و سیاسی استان الشرقیه
استان الشرقیه، با مساحت ۵۴۰ هزار کیلومتر مربع، یک چهارم مساحت عربستان را تشکیل داده و بزرگترین استان این کشور محسوب و از لحاظ تقسیمات اداری به ۱۱ شهرستان و مرکز شامل دمام، القطیف، احساء، حفر الباطن، الخبر، النعیریة، الخفجی، رأس تنورة، العدید، قریة العلیا، بقیق و الجبیل تقسیم می شود.
استان الشرقیه از ابعاد مختلف دارای اهمیت استراتژیک است. این استان با در برگرفتن حدود ۲۲ درصد از ذخایر کشف شده نفت جهان، بزرگترین ذخایر طبیعی نفت دنیار را در اختیار دارد. همچنین ۹۸ درصد ذخایر نفت و گاز عربستان، در این منطقه قرار دارد.
از لحاظ جغرافیایی استان الشرقیه با مساحتی بالغ بر ۷ هزار کیلومتر مربع بزرگترین استان عربستان محسوب می شود. این استان بر کرانه خلیج فارس واقع شده و بنادر متعددی برای صادرات و واردات در این استان احداث شده است. عربستان فقط از طریق استان الشرقیه است که امکان دسترسی به آب های خلیج فارس و کشورهای قرار گرفته بر سواحل خلیج فارس را می یابد.
این در حالی است که استان الشرقیه از سمت جنوب و شرق با کشورهای یمن، عمان، امارات متحده عربی، قطر، بحرین، کویت و عراق دارای مرزهای مشترکی است و از این لحاظ دروازه شرقی عربستان محسوب می شود.
اهمیت اقتصادی استان الشرقیه
به دلیل وجود ذخایر نفت و گاز در استان الشرقیه، این منطقه دارای تاسیسات و مراکز متعدد اکتشاف، استخراج، پالایش و پایانه های صادرات نفت و همچنین تاسیسات پتروشیمی و صنایع وابسته به آن است.
شهر الاحساء، یکی از مهمترین کانون های تولید و صدور نفت و گاز جهان است. چاه «الغوار»، بزرگترین چاه نفت جهان در این شهر واقع است. بین سال های ۱۹۴۸ تا ۲۰۰۰میلادی ۶۰ تا ۶۵ درصد تولید نفت عربستان فقط از همین چاه بود. تا سال ۲۰۰۵ شصت میلیارد بشکه نفت از این چاه استخراج شد و کارشناسان تخمین می زنند، ذخایر چاه الغوار به ۷۱ میلیارد بشکه نفت برسد.
شرکت «آرامکو»، با استخراج ده میلیون بشکه نفت و تولید چهار میلیون بشکه نفت در روز، به عنوان بزرگترین شرکت نفتی جهان در شهر ظهران، در استان الشرقیه قرار دارد. ارزش این شرکت بین هفت تا ده هزار میلیارد دلار تخمین زده شده است.
قطب اول تولید خرما در عربستان
اغلب شیعیان ساکن استان الشرقیه به کشاورزی از جمله تولید خرما مشغول هستند، به ویژه منطقه الاحساء که بیش از ۱۰ هزار هکتار از اراضی کشاورزیش را نخلستان ها پوشانده است. این نخلستان ها علاوه بر تامین ۲۵ درصد از خرمای صادراتی عربستان، از لحاظ کیفیت شهرت جهانی دارد و شرکت های متعددی مانند الخلاص، الرزیز، الشیشی و الغر در حوزه بسته بندی و صادرات خرما در این منطقه فعالیت می کنند.
افزون بر آن بهره مندی از سفره های آب زیر زمینی و وفور منابع آبی در منطقه الشرقیه موجب شده، محصولات دیگری مانند برنج و انواع میوه و سبزیجات نیز در این منطقه کشت و تولید شود.
در کنار کشاورزی، ماهیگیری و صید انواع آبزیان نیز در منطقه الشرقیه رونق بسیاری دارد. در این خصوص جزیره «تاروت» با مساحت ۳۲ کیلومتر مربع، بزرگترین جزیره بعد از جزیره «بحرین» در خلیج فارس، مهمترین منطقه صید انواع آبزیان در الشرقیه شمرده می شود. اغلب ساکنین جزیره تاروت در ماهگیری اشتغال دارند.
صنعت حمل و نقل در استان الشرقیه
شهر الدمام در زمینه حمل و نقل دریایی و هوایی شاهد پیشرفت های بسیاری بوده و از جهت تسهیل تردد در استان از اهمیت زیادی برخوردار است. بندر الدمام، به عنوان یکی از بزرگ ترین بنادر خلج فارس در استان الشرقیه قرار دارد و بسیاری از کالاهای مورد نیاز شهرهای شرقی و مرکزی عربستان از طریق این بندر تامین می شود.
هم چنین یکی از فرودگاه های بزرگ عربستان نیز در شهر الدمام است. فرودگاه بین المللی «ملک فهد» الدمام روزانه به ده ها مقصد داخلی و خارجی پرواز دارد.
شیعیان عربستان در طول تاریخ
به طورکلی شیعیان عربستان از قرن چهاردهم تا اوایل قرن بیستم میلادی، در شبه جزیره عربستان، تحت تسلط مداوم کشورهای بیگانه قرار داشتند. این طایفه تا پیش از به قدرت رسیدن آل سعود، مناصب عالی دینی و مذهبی را در اختیار داشتند و موسسات مهم دینی آنها، مانند مساجد و حسینیه ها فعال بودند.
شیعیان عربستان تا سال ۱۹۳۲ میلادی و روی کار آمدن آل سعود در عربستان، در ملاء عام و آزادانه فرایض دینی و مذهبی خود را برگزار می کردند و در حوزه های علمیه منطقه، به فراگیری علوم دینی می پرداختند. این پویایی تا دهه ۴۰ میلادی قرن گذشته به اندازه ای بود که منطقه «القطیف» به «نجف کوچک» شهرت یافته بود.
ورود شیعیان به صحنه سیاسی
با به قدرت رسیدن آل سعود در عربستان و سیاست های خصمانه و کینه توزانه ای که در پیش گرفتند و اقدامات آنها علیه شیعیان، در عمل شیعیان عربستان جایگاه و موقعیت اجتماعی - اقتصادی خود را از دست داده و در تمام طول این سال ها، آنها نتوانستند، مناصب و پست های مدیریتی گذشته را به دست گیرند و در آنها مشغول به کار شوند.
شیعیان عربستان در تمام طول این سال ها در معرض فشارها، تبعیض ها و ظلم و ستم هایی قرار داشتند که امکان هرگونه فعالیت مدنی و سیاسی را از آنها می گرفت. روحانیون شیعی عربستان در این دوره، سیاست انعطاف را پیش گرفتند تا از تشدید اوضاع و افزایش فشارها بر شیعیان جلوگیری کنند.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و رهنمودهای امام راحل(ره) ساختار و رهبری سیاسی شیعیان عربستان را متحول نمود و به تدریج موجب ازسر گیری فعالیت سیاسی و اجتماعی شیعیان این منطقه شد. در این مرحله شیعیان عربستان جرات یافتند، مطالبات خود را بر زبان آورند.
مطالبات شیعیان عربستان در آن زمان، به حق برگزاری مراسم مذهبی، پایان بخشیدن به تبعیض، سهم طلبی بیشتر از درآمدهای نفت محدود می شد. اما مشارکت گسترده شیعیان در اعتراض های نوامبر سال ۱۹۷۹ ماهیت تحول سیاسی شیعیان عربستان را نمایان ساخت و نشان داد، صفحه جدیدی در تاریخ سیاسی شیعیان مشتمل بر تشدید اعتراض ها و واکنش فعالانه و آشکار به اقدامات رژیم سعودی باز شده است.
این تحول «فهد بن عبدالعزیز»، پادشاه وقت سعودی را واداشت تا در سال ۱۹۹۳ از چهار روحانی شیعی منطقه الشرقیه برای گفت و گو درباره موضوعات مورد اختلاف و مطالبات اشان دعوت کند.
رژیم سعودی همچنین به ظاهر به برخی از ارگان های دولتی دستور داد تا به برخی اقدامات تبعیض آمیز و اعمال فشار پایان دهند.
کمک مردم برای جمع آوری زبالهها و پاکسازی شهر
وضعیت سیاسی شیعیان عربستان در حال حاضر
با توجه به نقش و جایگاه تأثیرگذار انقلاب اسلامی، شیعیان عربستان با رهبری روحانیت منطقه، اقدام به سازماندهی و جهت دهی فعالیت های سیاسی و اجتماعی اعتراض آمیز خود علیه رژیم سعودی کردند.
این سازماندهی و جهت دهی، در کنار برخی تحولات داخلی و بین المللی از جمله حملات ۱۱ سپتامبر، مبارزه با القاعده در داخل عربستان و جنگ های خلیج فارس عراق موجب شد، حکومت وقت سعودی اندکی از فشارها روی شیعیان را بکاهد.
در این مقطع زمانی روحانیون شیعی منطقه الشرقیه عربستان از جمله آیت الله شیخ «نمر باقر النمر» که به دست رژیم سعودی به شهادت رسید، به شکلی فعال تر برای تحقق مطالبات خود، وارد عرصه مبارزه با آل سعود شدند، موضعی که به دلیل هم زمانی آن با انقلاب های جهان عرب، به شدت وحشت رژیم سعودی را برانگیخت.
در نتیجه سیاست اعمال فشار بر شیعیان عربستان نه تنها به شکلی شدیدتر و گسترده تر از سر گرفته شد، بلکه ابعاد و اشکال جدیدی به خود گرفت که بارزترین و آشکارترین آن در حوادث ماه های اخیر منطقه «العوامیه» خود را نمایان ساخت.
شیعه زدایی، اصل ثابت وهابیت سعودی
در کشوری چون عربستان که بنیان های مشروعیت رژیم آل سعود در آن بر پایه اصول وهابیت و اتحاد تاریخی با آن بنا شده، شیعه زدایی و دشمنی با شیعیان، یکی از ارکان ثابت رژیم حاکم را تشکیل می دهد.
به گواه تاریخ در هر مقطع و دوره از تاریخ حاکمیت خاندان سعودی بر عربستان، دشمنی و خصومت ورزی با شیعیان وجود داشته است. امروزه در راستای راهبرد «تفرقه بیانداز و حکومت کن»؛ سیاست تبعیض علیه شیعیان و فتنه انگیزی طایفه ای و فرقه گرایی، به جای آنکه آل سعود را به خواست خود یعنی تضعیف معارضان برساند، موجب بروز تنش و بحران در داخل عربستان شده است.
این درحالی است که نتیجه رخ دادهای جاری در عراق و همچنین سوریه، در امر مبارزه با گروه های تروریستی تکفیری و افزایش اقتدار محور مقاومت و شیعیان منطقه، موجی از وحشت و نگرانی را نه تنها در میان خاندان سعودی حاکم بر عربستان، بلکه در دیگر کشورهای اهل سنت منطقه به خصوص شیوخ نفتی خلیج فارس ایجاد کرده و موجب افزایش خشونت علیه شیعیان و تشدید خشونت های فرقه ای در عربستان شده است.
حمله به «العوامیه» مصداق سیاست شیعه زدایی آل سعود
در ادامه سیاست شیعه زدایی خاندان سعودی، نظامیان این رژیم بیستم اردیبهشت ماه گذشته برابر با دهم ماه می، منطقه «العوامیه» در استان الشرقیه را مورد حمله قرار داده و همان ابتدا با ساکنین منطقه به شدت درگیر شدند.
وزارت کشور عربستان دلیل حمله نظامی به منطقه العوامیه را پیگرد و بازداشت افراد ناشناسی عنوان کرد که اقدام به بمبگذاری در مسیر خودروهای یک شرکت دولتی این کشور که در حال اجرای «پروژه های عمرانی» در منطقه القطیف بودند و تیراندازی مستقیم به سمت کارکنان این شرکت عنوان کرده بودند.
وزارت کشور عربستان در حالی این ادعا را مطرح می کرد که هیچ اشاره ای به نام و محل اجرای این پروژه های عمرانی نکرده بود، از سوی دیگر، شیعیان منطقه قطیف، همواره مخالف اجرای پروژه های به اصطلاح عمرانی خاندان سعودی در این منطقه هستند، چون به خوبی می دانند، هدف این به اصطلاح پروژه ها، چیزی جز دخل و تصرف در اموال و املاک شیعیان منطقه نیست.
بیانیه وزارت کشور عربستان دو پیام مهم داشت. اول اینکه، این بیانیه با مطرح کردن چنین ادعایی از جهتی تلاش کرد، دلیل عقب ماندگی مناطق شیعی نشین در استان الشرقیه را ناامن بودن این مناطق عنوان کند.
از سوی دیگر، این بیانیه با ادعای اینکه عاملان ناامنی ها در استان الشرقیه، از ساکنان بومی منطقه می باشد، سعی داشت، راه را برای هرگونه اقدام نظامی و امنیتی علیه ساکنان منطقه هموار کند.
هدف اصلی منطقه العوامیه و محله المسوره
تمرکز حملات غیر انسانی سعودی های وهابی بر منطقه «العوامیه» از توابع شهرستان «القطیف» و در ادامه متمرکز شدن این حملات بر محله تاریخی و قدیمی این شهر به نام «المسوره» اهداف واقعی رژیم سعودی در تقابل با شیعیان عربستان را آشکار ساخت.
در این راستا، منطقه العوامیه و محله المسوره به میدان جنگی تمام عیار تبدیل شد که سعودی ها در آن از تمام انواع سلاح ها و مهمات جنگی سبک و سنگین استفاده کردند. میدانی که حتی استفاده از سلاح های نامتعارف و ممنوعه را هم برای سعودی ها مجاز کرده بود.
چنین ورودی به میدان، از یک سو این سوال را مطرح می کرد که واقعا شیعیان چه تسلیحات و مهماتی در اختیار داشتند و تا چه اندازه برای رویارویی با نظامیان رژیم سعودی تدارک دیده بودند که نیروهای نظامی و امنیتی با چنین تدارکات گسترده ای وارد میدان شده اند؟
پیشینه العوامیه و المسوره
شهر العوامیه، بر کرانه خلیج فارس در شرق عربستان واقع شده است. این شهر از توابع شهرستان القطیف است. تاریخ العوامیه به سال اول هجرت باز می گردد. این شهر به فعالیت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی معروف است.
از لحاظ موقعیت جغرافیایی، العوامیه از سمت جنوب تنها یک کیلومتر با شهر «القدیح»، از سمت شمال العوامیه، در ۲ کیلومتری شهر الصفوی، از سمت جنوب شرقی با شهر قطیف تنها ۳ کیلومتر فاصله دارد.
شهر العوامیه به سرسبزترین و حاصل خیزترین شهر در منطقه القطیف معروف است. علاوه بر خاک حاصل خیز، این شهر از چشمه های آب بسیاری است که داخل و اطراف العوامیه وجود دارد، بهره می برد.
اما محله المسوره
محله «المسوره»، یکی از محله های قدیمی العوامیه است که به محله «الدیره» نیز معروف است. محله المسوره که مرکز و قلب تپنده العوامیه شمرده می شود، در سال ۱۶۰۰ میلادی ایجاد شد و ۴۸۸ خانه تاریخی، ۱۸۰ مرکز و مغازه، ۶ مسجد و ۸ حسینیه دارد و بیش از ۲۰۰۰ نفر در این منطقه سکونت دارند. از ۶ مسجد موجود در المسوره تاریخ بنای ۳ مسجد به اولین سال های تمدن اسلامی باز می گردد.
علت نام گذاری این منطقه به المسوره (دیوار کشیده شده)، به خندقی بر می گردد که شیعیان این منطقه برای حمایت شهر از حملات وهابی ها اطراف آن حفر کرده و آن را با آب پر کرده بودند.
المسوره زادگاه آیت الله شیخ «نمر باقر النمر»، روحانی مبارز و برجسته عربستانی، نماد مقاومت در شرق عربستان به شمار می رود. مهمترین شاخص این محله کوچه ها و گذرگاه های تنگ و باریک با خانه های قدیمی و بهم چسبیده آن است. در این محله یک قلعه با چهار برج نیز وجود دارد که در گذشته از برج های آن برای دیده بانی مناطق اطراف و محافظت از محله و شهر العوامیه استفاده می شد.
این محله بافتی قدیمی و سنتی دارد و قدمت اغلب خانه های آن به حدود ۲۰۰ سال قبل می رسد و در واقع هویت تاریخی و تمدنی شیعیان عربستان را تشکیل می دهد، به همین دلیل از وقتی موضوع تخریب این محله مطرح شد، مخالفت های بسیاری با آن صورت گرفت.
ادعاهای مطرح شده از سوی رژیم
همان گونه که گفته شد، بیستم اردیبهشت ماه برابر با دهم ماه می رژیم سعودی حمله نظامی گسترده ای را به منطقه الشرقیه آغاز کرد، هدف این حمله منطقه العوامیه و به طور مشخص محله المسوره بود.
مسئولان سعودی می گویند محله المسوره به خاطر قدیمی بودن بافت آن باید تخریب شود تا ساختمان های جدید به جای آن ساخته شود. در طرح عربستان سعودی می بایست ۴۸۸ خانه این محله به مساحت ۱۲۰ هزار متر مربع را به شاهزاده «محمد بن فهد»، فرزند پادشاه اسبق عربستان سرمایه گذار اصلی ساخت شهرک جدید که از این طریق سود هنگفتی را به جیب می زند، واگذار کنند.
بنا به ادعای مقامات سعودی در طرح جدید احداث یک بازارچه عمومی، یک مرکز فرهنگی، کتابخانه عمومی، باشگاه ورزشی، چندین رستوران و قهوه خانه، سالن های زنانه و مردانه مخصوص برگزاری انواع مراسم، بوستان های تفریحی ویژه کودکان و چندین سامانه مسافربری در نظر گرفته شده است.
اما این ظاهر امر است، مردم منطقه تاکید می کنند، رژیم سعودی به بهانه بازسازی منطقه المسوره قصد دارد ضمن از بین بردن آثار تاریخی و باستانی این منطقه، همه نمادها و سمبل های مقاومت و مبارزه شیعیان و شخص شهید نمر النمر از جمله خانه وی و حسینیه ها را تخریب کند، چون آنها سال هاست و مکررا از مقامات مسئول سعودی خواستار بازسازی این محله همانند طرح های ترمیم و بازسازی دیگر مناطق عربستان شده اند، اما هر بار مقامات سعودی از پاسخ به این درخواست ها سر باز زده و با این منطقه به عنوان منطقه خارج از بافت و متروکه تعامل کرده، در مقابل پیشنهاد فروش منازل و ساخت خانه هایی برای آنها در جای دیگر را داده اند.
اهداف رژیم سعودی از حمله به العوامیه
به گفته اهالی آنچه تحت عنوان طرح خرید منازل توسط رژیم سعودی مطرح شده، یک طرح ظالمانه است، چون بهای پرداختی یک چهارم قیمت و ارزش واقعی خانه های آنهاست، به همین منظور از همان ابتدا با فروش خانه های خود به حکومت مخالفت کردند و سرانجام این مخالفت ها یورش نیروهای امنیتی و نظامی سعودی به این محله بود.
منابع محلی تاکید می کنند، کوچه های تو در تو و تنگ و باریک محله المسوره که پهنای آنها فراتر از ۱.۵ متر هم نمی رسد، امکان پنهان شدن آسان معارضان شیعی را فراهم آورده، تعقیب و پیگرد آنها از سوی نیروهای امنیتی سعودی را غیر ممکن می کند.
بر این اساس، ناظران این اقدام رژیم سعودی را انتقام جویی از شیعیان این کشور به خاطر اعتراض های مسالمت آمیز آنها در سال ۲۰۱۱ می دانند، چراکه المسوره به عنوان زادگاه شیخ شهید نمر کانون اصلی اعتراض های مردمی بود و روشن است که نظام سعودی می خواهد، ریشه های مخالفت با خود را در میام مردم از بین برده و از مردم این منطقه انتقام بگیرد و این منطقه را به یک منطقه تجاری تبدیل کند.
این در حالی است که زمان بندی این حملات نیز قابل تامل است، این حملات هم زمان با روز اعلام آزادی شهر «موصل» عراق آغاز شد و با اعلام پیروزی های حزب الله لبنان در عرسال و شکست گروه های تروریستی تکفیری داعش و جبهه النصره در حالی ادامه یافت، گویی رژیم سعودی می خواهد، شکست های سنگین خود در منطقه را با ارتکاب این جنایت ها جبران کند.
برخی فعالان سیاسی عربستانی هم می گویند، حمله رژیم سعودی به العوامیه با هدف گرد آوردن تمام معارضان رژیم در منطقه ای کوچک و از بین بردن آنها در آنجا همانند آنچه در میدان «اللؤلؤه»، بحرین رخ داد، است. بنابراین اتفاقی که در العوامیه رخ می دهد، اتفاق معمولی نیست که حکومت در مناطقی که شهروندان «اهل تسنن» در آن ساکن هستند، انجام می دهد، بلکه این یک تعدی است، زیرا تجاوز آشکار به اراده مردمی است که در خانه های خود ساکن هستند، به دلیل آن که تعلق به یک اقلیت دارد و تعلق به کسانی دارد که حاضر نشدند، محله المسوره را ترک کنند.
آنچه موجب می شود، طرح بازسازی العوامیه و المسوره در حد یک ادعا باقی بماند، نحوه تعامل رژیم سعودی با ساکنان این منطقه است. معلوم نیست، برای اجرای طرحی که رژیم سعودی ادعای آن را دارد، چه نیازی به لشکرکشی نیروهای نظامی و نیروهای امنیتی و به خدمت گرفتن انواع و اقسام سلاح ها از سبک و سنگین تا سلاح های ممنوعه و نامتعارف بین المللی، قطع آب و برق و خدمات شهری این منطقه، محاصره آن، ممانعت از حضور خبرنگاران خارجی، وضع قوانین آمد و شد و ایجاد پست های ایست و بازرسی در ورودی های شهر است.
نیروهای امنیتی سعودی از موانع بتنی جدیدی برای بستن خیابان های فرعی شمال العوامیه استفاده کردند. این در حالی است که همه راه های ورودی این شهرک بسته شده و این موضوع باعث محدود شدن رفت و آمد شهروندان این منطقه شده است. نظامیان سعودی حتی از ورود آتش نشانان و نیروهای دفاع شهری به شهرک محاصره شده العوامیه جلوگیری میکنند.
شبکه تلویزیونی نبأ تصاویری از حسینیه حضرت زهرا(س) در محله المسوره که بر اثر بمباران دچار آتش سوزی شده و از آن دود بلند میشود را پخش کرد. این درحالی است که تاکنون نظامیان سعودی از ۶ مسجد محله المسوره ۴ مسجد از جمله مسجد «السید محمد»، «الفتیه» و «الحسن» و چندین حسینیه از جمله حسینیه بانو سکینه(س) و حضرت زهرا(س) را بمباران و تخریب کرده و موجب آوارگی هزاران نفر از اهالی العوامیه به روستاهای مجاور شده اند.
رژیم سعودی در حالی داعیه بازسازی محله المسوره را دارد که این محله را به میدان جنگ تبدیل کرده و از ارتکاب هیچ جنایتی باک ندارد. شبکه های محلی تصاویری از نیروهای واکنش سریع و ویژه سعودی را در یکی از مساجد تخریب شده محله المسوره منتشر کرده اند که آنها را در حال بزم و پایکوبی بر روی ویرانه های این مسجد و گرفتن عکس های سلفی از موفقیت و پیروزیی که به دست آورده اند، نشان می دهد.
در حملات نظامیان سعودی به محله المسوره تاکنون ۲۷ نفر از اهالی منطقه شهید شده اند. از این تعداد ۱۳ نفر مردم عادی بودند که در این میان اسامی ۳ کودک به نام های «جواد الداغر» (۲ سال و نیمه)، «سجاد ابو عبدالله» (۵ ساله) و «ولید طلال العریض» (۹ ساله) مشاهده می شود. ۷نفر از این شهدا غیر بومی بوده و برای کار به این شهر مهاجرت کرده بودند.
تعداد مبارزانی که در این منطقه با نیروهای آل سعود در نبرد بودند ۱۸ نفر بوده که ۷ نفر از این افراد در خارج از مناطق درگیری ترور شدند. این درحالیست که آل سعود برای به زانو در آوردن این ۱۸ نفر، از ۱۸۰۰ نیروی نظامی، شمار زیادی پهباد، حملات توپخانهای، ۱۵۰ خودرو نظامی بهره گرفته است. منابع خبری آمار تلفات ارتش سعودی را ۳۸ کشته و ۵۶ مجروح عنوان کردند.
این حملات تنها انسان ها را قربانی نکرده، بلکه تصاویری توسط شبکه های محلی پخش شده که از بین رفتن بسیاری از دام های اهالی منطقه العوامیه و المسوره را نشان می دهد. بخشی از این دام ها در اثر حملات خمپاره ای و بخشی دیگر در اثر گرسنگی و تشنگی مرده بودند.
همچنین رژیم سعودی با حملات توپخانهای بیش از ۴۸۰ خانه را تخریب کرده و به بسیاری از منازل شیعیان آسیب زده و دزدی از این منازل را آزاد اعلام کرده است.
سوالی که در اینجا به ذهن خطور می کند، این است که این کشتارها چه ارتباطی می تواند، با بازسازی منطقه داشته باشد؟ رژیم سعودی در حالی از کشتار ساکنین منطقه با عنوان تروریست یاد می کند که یک کودک ۲ سال و نیمه یا ۵ و ۹ ساله چه ارتباطی می تواند با تروریسم داشته باشند؟ چرا سعودی ها از حضور رسانه های خارجی و انتقال اخبار آنچه در العوامیه رخ می دهد، جلوگیری می کنند؟
به گواه روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» اوضاع در العوامیه هر روز رو به وخامت بیشتر می گذارد. این روزنامه ضمن تاکید بر اینکه رسانه های خارجی اجازه نزدیک شدن به این منطقه را ندارند، مصاحبه خود با یکی از ساکنین العوامیه را نقل می کند که می گوید، تنها جرمش حضور در تجمعات مسالمت آمیز اعتراضی به نظام سعودی و درخواست اصلاحات، مساوات و آزادی بوده است.
ایندیپندنت با بیان اینکه بسیاری از ساکنین العوامیه، به خاطر ترس از هدف قرار گرفته شدن توسط تک تیراندازها و خمپاره های نظامیان سعودی، از خانه های اشان خارج نمی شوند، تاکید می کند: خیابان های شهر العوامیه و محله المسوره بیش از هر چیز آدمی را به یاد شهرهای ویران شده سوریه می اندازد.
بر اساس گزارش ها، نیروهای نظامی و امنیتی سعودی در کشتار ساکنین العوامیه و تخریب این شهر علاوه بر سلاح های آمریکایی، از سلاح های ساخت شرکت بلژیکی «میکار» وابسته به شرکت سامانه های دفاعی «نیکستر» فرانسه و تسلیحات دیگری که از بوسنی و هرزگوین وارد این کشور شده اند، از جمله شامل اسلحه های ممنوعه «ام ۲ براونینگ» ساخت آمریکا، نیز استفاده می کنند.
یکی ساکنین العوامیه با بیان اینکه مردم به قدری وحشت زده هستند که می ترسند، از خانه خارج شوند، تاکید کرده بود: رژیم سعودی مانع جمع آوری اجساد شهدا از خیابان ها میشود و این در حالی است که در پی استقرار تک تیراندازان این رژیم بر پشت بام ها، امکان رفت و آمد مردم در سطح شهر وجود ندارد.
برخی منابع حقوقی تصریح کرده اند که رژیم سعودی از امدادرسانی به مجروحان و یا اعزام آتش نشان به مناطق و منازلی که در پی حملات این رژیم طعمه حریق می شوند، جلوگیری می کند.
رژیم سعودی علاوه بر محاصره شهر العوامیه از رسیدن زخمی هایی که به ضرب گلوله نیروهای امنیتی زخمی شدند و به ده ها نفر می رسند، به بیمارستان ها جلوگیری می کند و این تعداد جدای از کشته شدن دو نفر در این اقدامات امنیتی است. اقدامات تخریبی برای انهدام خانه هایی که حکومت عربستان مدعی است که برای ساکنان آنها خطرناک هستند، به مدرسه ها نیز کشیده شد و حکومت عربستان از رفتن دانش آموزان سر کلاس های درس شان و شرکت در امتحان های پایان سال جلوگیری می کند، زیرا نیروهای امنیتی به شکل کورکورانه و بی هدف به سمت خانه های محله المسوره تیراندازی می کنند.
یکی از زنان العوامیه که با دشواری موفق شده بود، از منزل خود خارج شود، از سه روز بی غذایی و حملات پیوسته نظامیان سعودی به محله المسوره و سایر محلات العوامیه سخن گفته بود.
جنگ وهابیت سعودی علیه شیعیان به گواه تاریخ
آنچه به آن اشاره شد، تنها گوشه ای از جنایات ضد بشری رژیم سعودی علیه شیعیان این کشور در استان الشرقیه است. جنایاتی به ماه های گذشته محدود نمی شود، بلکه سال هاست، علیه شیعیان این کشور در الشرقیه به اشکال مختلف دنبال شده است.
به گواه تاریخ خاندان سعودی از چندین دهه قبل سودای بیرون راندن شیعیان و تصرف استان الشرقیه را در سر می پروراندند. زمانی این جنگ به شکل ضربه زدن به کشاورزی این منطقه جریان داشت، در این راستا چندین هزار نخل منطقه الاحساء با بیمار کردن نخل های این منطقه، سوزاندن آنها، انداختن آفت در خرماهای تولید شده، عدم خرید محصولات کشاورزان و حتی انتقال نخل های این منطقه به مناطق دیگر، کشاورزان را وادار به ترک منطقه کنند.
این سیاست رژیم سعودی به بسیاری از نخل داران ضربه زده و صاحبان شرکت های بسته بندی ضربه زده و صادرات خرما در استان الشرقیه را ورشکست کرده است.
در صنعت ماهیگیری نیز خاندان سعودی ترفندهای مختلفی را برای ضربه زدن به ماهیگیران منطقه اتخاذ کرد، از جمله این ترفندها آلوده کردن سواحل و آب های منطقه الشرقیه و عدم خرید محصولات از ماهیگیران منطقه بود، رهاورد این سیاست ها آن شد که تنها پس از چند سال تعداد قایق ها و لنج های ماهیگیری که در سواحل جزیره تاروت لنگر می انداختند، از ۶۰۰ قایق و لنج به ۱۰۰ قایق و لنج کاهش یابد.
ضرباتی که به دو بخش کشاورزی و ماهیگیری در استان الشرقیه وارد شد، بیکاری بسیاری از کشاورزان و ماهیگیران منطقه را به همراه داشت. تنها گزینه پیش روی این کشاورزان و ماهیگیران کار در شرکت نفت آرامکو بود.
اما کار در این شرکت نیز با مشکلات بسیار و شرایط بسیار سختی همراه بود، از جمله اینکه قوانین رژیم سعودی به شیعیان عربستان به عنوان شهروند درجه ۲ نگاه می کند، لذا در قوانین عربستان، جایگاه شیعیان و خارجی های مقیم این کشور یکی است.
به همین دلیل شیعیانی که در شرکت آرامکو مشغول به کار می شدند، نه تنها استخدام نمی شدند، بلکه از هیچ امتیازی برخوردار نبودند. شرایط کار برای شیعیان در شرکت نفت آرامکو چنان سخت و در بسیاری از موارد چنان طاقت فرسا بود که بیشتر به بردگی شباهت داشت.
صرف نظر از حوزه اقتصاد، رژیم سعودی تلاش های بسیاری کردند تا نظام آموزش مدارس این منطقه را نیز تغییر دهند و آموزه های مورد نظر خود را به شیعیان این کشور تحمیل کنند که با مخالفت های جدی و قاطع مواجه می شدند.
نتیجه این مخالفت ها آن شد که نظام آموزش استان الشرقیه هیچ گاه شاهد رشد و پیشرفتی نه در امر آموزش و نه در حوزه تجهیز و نوسازی مدارس نشد و استان الشرقیه دارای عقب مانده ترین بخش های آموزش در کشور عربستان بود. صرف نظر از اینکه پذیرش دانشجویان شیعی در دانشگاه های عربستان به سختی و با تبعیض های بسیار صورت می گرفت و اغلب جوانان شیعی که از دانشگاه های عربستان فارغ التحصیل می شدند، با معضلی به نام بیکاری مواجه بودند.
از دیگر سیاست های شیعه ستیزی رژیم سعودی باید به تغییر بافت جمعیتی این منطقه اشاره کرد، بنابراین آنچه امروز تحت عنوان خرید منازل از شیعیان منطقه العوامیه و محله المسوره مطرح می باشد، سال ها پیش نیز مطرح بوده و بسیاری از شیعیان این منطقه تحت انواع فشارها قرار داشتند تا خانه های خود را به حکومت های وقت حاکم بر عربستان و یا اهل سنت بفروشند.
بنابراین آنچه امروز در استان الشرقیه، العوامیه و المسوره شاهد آن هستیم، طرحی دیرینه و قدیمی است که در هر مقطع زمانی به شکل و نوعی دنبال شده است، اما اینکه چرا در این مقطع زمانی رژیم سعودی سیاست سرکوب و شیعه ستیزی را به اوج رسانده و بی پروا آن را دنبال می کند، ریشه در عوامل و دلایل متعددی دارد که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
یک: تشدید لحن ضد ایرانی سران جوان سعودی
ناظران بر این باورند که عملیات تخریب امنیتی محله المسوره در زمان خاص خود و عمدی صورت گرفته، به طوری که سران جوان سعودی لحن ضد ایرانی خود را شدت بخشیده و مدعی انتقال جنگ به داخل ایران شده اند و اقدامات علیه کسانی که آنها را وابسته به ایران می دانند، تشدید کرده اند.
دو: از بین بردن روزنه های آشتی ملی
این ناظران همچنین بر این باورند که رهبران جوان و خام عربستان سعودی با اقدامات علیه اهالی محله المسوره در العوامیه، زادگاه شیخ نمر راه را بر هر گونه بارقه امید برای آشتی می بندند و باعث افزایش نارضایتی و خشم شیعیان در استان القطیف و به طور کلی خشم مردمی در کشور عربستان می شوند که احساس می کنند به حاشیه رانده شده و به آنها ظلم می شود.
سه: اقدامات پیشگیرانه با تشدید سرکوب ها
به باور ناظران، حکومت عربستان سعودی با این اقدامات امنیتی ناگهانی و خونین علیه مناطق شیعه نشین برای سرکوب هر گونه جنبش علیه آل سعود اقدام کرده و بسیاری بر این باورند که این حکومت تلاش می کند که در خاک خود اقدامات پیشگیرانه انجام دهد و از دست مخالفانش راحت شود، البته با بهانه های واهی و به بهانه مبارزه با تروریسم.
چهار: نگرش سرکوبگرانه ولی عهد جدید
«محمد بن سلمان»، ولی عهد سعودی اگرچه تلاش کرده، نگرشی اصلاح گرایانه از قضایا و مسائل مملکتی نشان دهد، اما نسبت به شیعیان رویکرد گذشته خاندان سعودی را در پیش گرفته است. جنایت، کشتار و تخریب در العوامیه و المسوره مصداق این نگرش است.
از زمان انتصاب بن سلمان روند تبعیض، سرکوب و ارعاب شیعیان شدت بیشتری پیدا کرده و شهر العوامیه شاهد جنایت و کشتار علیه شیعیان مظلومی است که از کمترین حقوق و مزایای شهروندی برخوردار هستند. آنچه در العوامیه و به طور خاص در شهرک المسوره رخ می دهد، نماد عینی ظلم و ستم روا داشته شده، علیه شیعیان عربستان است.
اقدامی که در تعریف حقوقی از آن به «نسل کشی» تعبیر می شود. در همین زمینه بند دوم بیانیه سازمان ملل در مورد «نسل کشی» تصریح می کند که « هرگونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی مانند کشتار دسته جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه خاص، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها، جا به جایی اجباری فرزندان گروه ها به یکدیگر، طرح ریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص و مهاجرت اجباری همه از مصداق های بارز نسل کشی هستند».
پنج: طرح بن سلمان برای تثبیت قدرت خود
شیعیان در طول تاریخ حاکمیت خاندان آل سعود بر شبه جزیره به واسطه تبعیض هایی که در قبال آنها صورت گرفته، همواره به عنوان اپوزیسیون و معترض حکومت به شمار رفته اند. این اعتراض شیعیان نمودهای بیرونی نیز داشته است. به شکلی که شیعیان چه شیعیان امامیه و چه شیعیان اسماعیلیه، به نظر می رسد، بن سلمان با اتخاذ رویکرد مشت آهنین در قبال شیعیان به دنبال تثبیت کامل قدرت خویش به عنوان شخصی است که توانسته، مسئله شیعیان و اعتراض آنها را حل و فصل نماید.