شکل گیری سازوکار ناتوی عربی با توجه به واقعیت های کنونی منطقه ناممکن است

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پس از ماه ها کش و قوس و رقابت بین نامزدهای دموکرات و جمهوریخواه هجدهم آبان ماه به پایان رسید تا «دونالد ترامپ» به عنوان رییس جمهوری جدید ایالات متحده راهی کاخ سفید شود. در این روزها اما گمانه زنی ها در مورد کابینه آتی و همراهان ترامپ در اداره اجرایی آمریکا بالا گرفته و اخباری هم در مورد چهره های مطرح برای پست های دولت تازه جمهوریخواه منتشر شده است. در این میان بسیاری از کشورها با توجه به تاثیرپذیری خود از سیاست های آمریکا با بیم و امید به آینده روندها و تصمیم های سیاسی در واشنگتن می نگرند.

در این میان، «ولید فارس» مشاور سیاست خارجی ترامپ که وی را در عرصه رقابت های انتخاباتی همراهی می کرد طی روزهای گذشته ایده ای مبنی بر تشکیل یک ناتوی عربی متشکل از کشورهای حاشیه خلیج فارس مطرح کرده است. وی در سخنان خود ضمن اشاره به تلاش دولت جدید آمریکا برای تقویت ائتلاف میان کشور و دولت های عربی حوزه خلیج فارس اعلام کرد از تشکیل ائتلافی مانند ناتو میان کشورهای عربی حمایت می کند.

گروه پژوهش و تحلیل خبری به منظور بررسی جوانب مختلف این موضوع و دلایل طرح این ایده، همچنین امکانپذیری و پیامدهای احتمالی تشکیل چنین سازوکار نظامی در منطقه با جعفری تحلیلگر مسائل خاورمیانه گفت و گو کرده است.

متن کامل این گفت وگو به شرح زیر است؛

پیشنهاد ولید فارس درباره تشکیل ناتوی عربی بر چه مبنایی استوار است و تا چه حد امکان تحقق دارد؟

**جعفری: ابتدا لازم به ذکر است که ولید فارس در حال حاضر سمت رسمی در دولت آینده آمریکا ندارد و در عرصه رقابت های انتخاباتی به عنوان مشاور سیاست خارجی ترامپ فعالیت می کرد. پس نمی توان صحبت های وی را موضع رسمی رییس جمهوری منتخب ایالت متحده دانست. در مورد شکل گیری سازوکاری مانند ناتو در میان کشورهای حوزه خلیج فارس باید گفت که این موضوع به بحث های تئوریک امنیت دسته جمعی برمی گردد که دارای سابقه طولانی است. پیش تر نیز کشورهای منطقه خلیج فارس سعی کرده اند به نوعی امنیت دسته جمعی را در مقابل اتحاد جماهیر شوروی داشته باشند که مهم ترین نمونه آن پیمان بغداد یا همان سنتو است. اما بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و ظهور جمهوری اسلامی ایران، این کشورها بیشتر از قبل و البته بدون حضور ایران و عراق به سمت تقویت همکاری های دسته جمعی پیش رفتند که مهم ترین نمونه آن شورای همکاری خلیج فارس است. به این ترتیب بحث شکل گیری نوعی سازوکار که کشورهای حاشیه خلیج فارس در آن قالب بتوانند، با آنچه تهدید ایران می انگارند مقابله کنند، سابقه تاریخی دارد و در قالب های مختلف به آن پرداخته شده است و بحثی که نیست که تنها به دیروز و امروز مربوط باشد. نباید اینگونه تصور شود که فقط ترامپ و مشاورانش به این موضوع پرداخته اند.

با توجه سخنان ترامپ در کارزار انتخاباتی و از دید بسیاری از ناظران هدف از ارایه این طرح و اجرای احتمالی آن تامین هزینه های دفاع از کشورهای عربی از خودشان است. آیا این کشورها حاضر به پرداخت چنین هزینه ای خواهند شد و واکنش احتمالی آنها چیست؟

**جعفری: مساله اصلی اینجا است که مقام های آمریکایی مدتی است بحث چرخش به سمت شرق آسیا (Asia Pivot) را مطرح کرده اند و معتقدند که منابع ملی آمریکا باید در حوزه هایی صرف شود که اولویت منافع ایالات متحده در آنجا تعریف شده باشد. اینجا است که حوزه شرق آسیا و بخصوص چین در اولویت قرار می گیرد و خاورمیانه و خلیج فارس اهمیت گذشته را نخواهد داشت، البته در این زمینه خلیج فارس بعد از شرق آسیا همچنان اولویت دارد.

در اولویت بندی های آمریکا، جایگاه خاورمیانه چگونه تعریف شده و در دوره ترامپ چه مولفه هایی به این تعریف اضافه خواهد شد؟ آیا سیاست های ترامپ می تواند سبب دگرگونی در این اولویت بندی ها شود؟

**جعفری: در این اولویت بندی برنامه این است که به جای تاکید روی نیروی زمینی که بخصوص در دولت «بوش» پسر بسیار مورد توجه و نتیجه آن نیز اشغال عراق و افغانستان بود، بر تقویت نیروی هوایی و دریایی به عنوان 2 ستون سنتی قدرت نظامی در ایالات متحده تمرکز صورت گیرد؛ برنامه ای که در دوره اوباما نیز در دستور کار قرار گرفته است. بحث تشکیل ناتوی عربی نیز از همین منظر قابل تحلیل است زیرا آمریکایی ها خواهان کاهش هزینه های امنیتی خود در منطقه خاورمیانه هستند و در صدد انتقال هزینه های دفاعی کشورها بر دوش خودشانند. این موضوع، طرحی دوحزبی است. به این مفهوم که از حمایت هر 2 حزب دموکرات و جمهموری خواه در ایالات متحده برخوردار است و معتقدند که هرگونه تهدید یا منفعت احتمالی برای آمریکا، در سطح بین المللی معطوف به چین و حوزه شرق آسیا است. بخصوص که آمریکایی ها وابستگی خود به واردات انرژی را بسیار کاهش داده اند و به این ترتیب نیاز به سوخت های فسیلی خاورمیانه را مانند گذشته احساس نمی کنند. در این زمینه یکی از برنامه های ترامپ قطع واردات نفت از عربستان اعلام شده است. پس استراتژی آنها در خاورمیانه این است که با مشارکت دادن کشورهای منطقه در حوزه های دفاعی و امنیتی، هزینه های دفاعی را به خودشان محول کنند.

در دوره اوباما نیز آمریکایی ها در راستای پیگیری همین سیاست بود که در خیزش های عربی مستقیم ورود نکردند و به نوعی سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند و همچنین نیروهای خود را از عراق خارج کردند. علاوه بر این در قبال بحران سوریه نیز سعی کردند منافع کشورهای مختلف را در نظر بگیرد و با ایران هم وارد تعامل شوند. حتی به نظر من موضوع توافقنامه هسته ای ایران را نیز می توان در همین چارچوب تحلیل کرد. ایالات متحده در راستای چرخش به سمت شرق تلاش کرد تا ایران را وارد نظم و ترتیبات منطقه و فرایند مدیریت آن، به منظور حفظ ثبات در منطقه کند و در واقع نقش منطقه ای ایران را به رسمیت شناخت. پس واضح است که این طرح از قبل وجود داشته است؛ چه به شکل مستقیم و از طریق امضای قراردادهای دوجانبه و در قالب همکاری های دفاعی امنیتی بین آمریکا و کشورهای منطقه و چه در چارچوب سازوکارهایی مانند گسترش ناتو به شرق و خاورمیانه که البته در این جا لازم نیست حتما این کشورها عضو رسمی باشند بلکه از چتر حمایتی ناتو برخوردار خواهند بود. در حال حاضر نیز مهم ترین بحث شکل دهی به یک سیستم دفاع موشکی دسته جمعی در منطقه است.

برای ایجاد سازوکارهای دفاع جمعی در منطقه تاکنون چه بسترسازی های منطقه ای صورت گرفته است؟

**جعفری: کشورهای منطقه در قالب طرح امنیتی سازی پرونده ایران که از سوی غرب و البته اسراییل دنبال شده، برای خود یک تهدید خودساخته ای به نام ایران دست و پا کرده اند، در حالی که ایران با وجود اختلاف های موجود با برخی از کشورهای منطقه، سابقه حمله یا تهدید هیچ یک از کشورهای حاشیه خلیج فارس را در پرونده خود ندارد و چنین رویکردی در سیاست خارجی کشور ما به طور کلی منتفی است.

برخی دولت ها بر همین اساس است که در صددند در مقابل چنین تهدیدی که ساخته و پرداخته ذهن آنها است، دست به موازنه بزنند. به این مفهوم که کشورهای کوچک منطقه با رهبری عربستان سعودی کنار هم جمع شوند و توان خود را متمرکز کنند که به زعم خود موازنه تهدید برقرار شود.

در صورت شکل گیری ناتوی عربی، آینده حضور نیروهای خارجی در خلیج فارس و پایگاه های نظامی آنها در منطقه به چه سمت و سویی می رود؟

**جعفری: نکته مهم همین است که اگر قرار است کشورهای حاشه خلیج فارس خود یک ناتو عربی را شکل دهند و امنیت خود را به عهده بگیرند، تکلیف حضور نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه چه می شود و همین نکته مهم است که این طرح را در عمل غیرممکن جلوه می دهد. به عبارت بهتر، منافع جدی و عینی آمریکا در سطح منطقه به صورت جدی با حضور نظامی این کشور پیوند خورده است. در حال حاضر ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین و برخی مقرهای نظامی آمریکا در دیگر کشورهای منطقه دایر است. پس اگر قرار است ترتیباتی مانند ناتو متشکل از کشورهای منطقه شکل گیرد که عهده دار مسائل دفاعی شود، مفهوم نهایی آن این است که دیگر به حضور نظامیان آمریکایی در منطقه نیاز نیست و خروج آنها از خلیج فارس الزامی است. پس با توجه به واقعیت های منطقه تشکیل یک ناتوی مستقل عربی از اساس نشدنی است یا در خوشبینانه ترین حالت، در کوتاه مدت بسیار دور از ذهن است زیرا ممکن است آمریکایی ها نفع خود را در حضور مستقیم در مسائل دفاعی و امنیتی منطقه نبینند اما همچنان به حمایتهای های اطلاعاتی و کمک های لجستیکی و تامین سلاح بپردازند؛ مانند آنچه که در مورد تجاوز عربستان به یمن اتفاق افتاد. پس بحث تشکیلات مستقل از اساس زیر سوال می رود.

 آیا بین کشورهای منطقه اراده ای برای تحقق ایده ناتوی عربی قابل شکل گیری است؟

** جعفری: علاوه بر آنچه گفته شد مشکلی که وجود دارد که تاکنون مانع از هر سازوکاری برای ادغام نیروهای نظامی کشورهای منطقه شده و آن بی اعتمادی موجود بین این کشورها است. در واقع کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس دارای مشکلات متعددی در روابطشان از جمله اختلافات مرزی و حتی ایدئولوژیک هستند و از این رو شکل گیری ناتو عربی در این منطقه امری بسیار دور از ذهن است.

 با توجه به ارایه پیشنهادهایی از این دست که علاوه بر سیاست های خاص قدرت های فرامنطقه، زاییده وضعیت حاکم بر روابط کشورهای منطقه است، وضعیت امروز منطقه خلیج فارس و روابط بین کشورهای خاورمیانه را چگونه ارزیابی می کنید؟

**جعفری: در حال حاضر منطقه خاورمیانه در وضعیت بغرنجی به سر می برد. در فضای پس از انقلاب های عربی، شکاف های موجود بین این کشورها بسیار شده است و تنها نتیجه آن نیز، دامن زدن به نزاع های منطقه ای و تحمیل هزینه های هنگفت اقتصادی بر منطقه بوده است. باید همواره این موضوع را مدنظر داشته باشیم که آمریکایی ها تنها به دنبال منافع خود در منطقه هستند و بدون شک نه دلسوز عربستانند و نه دیگر کشورهای منطقه. با توجه به سطح تهدیدها در منطقه، الگوی امنیتی حاکم بر آن و رفتار برخی کشورهای منطقه متاسفانه هرچه پیش می رویم شکاف ها و تضادها عمیق تر و وضعیت بحرانی تر می شود. امید است که سردمداران این کشورها به سمت و سویی حرکت کنند که به تعیین استراتژی هایی در جهت بالا بردن سطح تعامل و همکاری در بین همه کشورهای حاشیه خلیج فارس بپردازند، زیرا استمرار چنین وضعیتی به نفع هیچ یک از کشورهای منطقه نیست.