روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی به قلم راس دوتات نوشت: در ستون یکشنبه گذشته درباره خطراتی که رسیدن هیلاری کلینتون به ریاست جمهوری برای آمریکا خواهد داشت نوشتم. اما با توجه به اینکه افراد بدبین به هیلاری تنها یک هفته برای راضی کردن خود به دادن رای به دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوری خواه وقت دارند، به نظر می رسد که لازم است به آنها اطلاع دهیم خطرات ریاست جمهوری ترامپ به مراتب بیش از کلینتون است و آن را تحت الشعاع قرار می دهد.
البته توضیح این امر چالش برانگیز است زیرا ترامپ در میان سیاستمداران جدید آمریکا منحصر به فرد است. اشتباهات و گاف هایی را که یک فرد لیبرال نزدیک به نظام حاکم مانند کلینتون ممکن است مرتکب شود، می توان با نگاهی به سابقه افرادی مانند آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان یا حتی با نگاه به مقامات سالهای اخیر دولت آمریکا مانند خود هیلاری کلینتون تصورکرد. اما برای پیش بینی اشتباهات احتمالی ترامپ هیچ مقیاسی وجود ندارد و سابقه افرادی مانند آرنولد شوارتزنگر و سیلویو برلوسکونی تنها می تواند منعکس کننده بخشی از شرایطی باشند که ما احتمالا در صورت ریاست جمهوری ترامپ با آن روبرو خواهیم شد.
بنابراین بررسی خطرات ریاست جمهوری ترامپ نیازمند یک گمانه زنی قوی است که من تلاش می کنم در این مقاله انجام دهم. اینها بدترین اتفاقاتی نیست که من با آن روبرو شده ام. در این نمونه ها ترامپ دست به اقدامات اقتدارگرایانه یا آغاز تصادفی جنگ هسته ای نمی زند. بلکه اینها سه خطر اولیه ایست که دولت ترامپ ایجاد خواهد کرد، سه خطری که در صورت ریاست جمهوری ترامپ به احتمال بسیار زیاد با آنها روبرو خواهیم شد.
خطر نخست ایجاد ترس و وحشت دائمی در بازار است که به رکود اقتصادی خواهد انجامید. صرف پیروزی ترامپ در انتخابات باعث خواهد شد بازار سهام دچار افتی شبیه به آنچه پس از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا شاهد آن بودیم، شود. اما مشکل اصلی پس از این اتفاق رخ خواهد داد. در پی چنین اتفاقی همین تیم ترامپ که به آسانی برخی تریبون های سیاسی خود را از دست داده و به ندرت برای تکمیل کادر اجرایی خود از کارزارهای ملی استفاده کرده است به جای آنکه مانند ترزا می، نخست وزیر انگلیس رویکردی قاطع برای بازگشت به شرایط گذشته در پیش بگیرد دست به کارهای جالبی خواهد زد. حتی اگر ترامپ به وعده های خود مبنی بر سیاست موازنه بازرگانی و جنگ تجاری عمل نکند، کاخ سفید به رهبری وی احتمالا وارد کردن اضطراب به اقتصاد، به حاشیه راندن سرمایه، از بین بردن انگیزه های استخدام و کاهش میزان تولید ناخالص ملی را به عنوان فعالیت های اصلی خود در پیش خواهد گرفت.
خطر دوم ایجاد یک ناآرامی مدنی بزرگ است. برخی طرفداران ترامپ تصور می کنند پیروزی وی در انتخابات ضربه ای به فعالان دست چپی است و دولت ترامپ روند رو به فزونی جنایت در آمریکا را که پس از حادثه فرگوسن آغاز شد به سرعت مهار خواهد کرد. این مانند آنست که تصور کنیم ریاست جمهوری جرج والاس برای آرامش مدنی اواخر دهه 1960 مناسب بود (جرج والاس، نامزد مستقل در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1968 بود که در نهایت شکست خورد و ریچارد نیکسون به ریاست جمهوری رسید.( در حقیقت پیروزی ترامپ هدیه ای برای پلیس های خشن و افراد تندروهایی است که آماده شورش هستند و هرگونه دخالت وی به منزله ریختن بنزین روی آتش ناآرامی در شهرها و دانشگاه ها خواهد بود، زیرا به محض آنکه در هریک از این جنبش ها شخصیتی برجسته یا رهبری ظهور می کرد ترامپ بلافاصله با حضور در برابر دوربین ها آن شخص را هدف حملات شخصی خود قرار می داد.
سومین و جدی ترین خطری که ممکن است با ریاست جمهوری ترامپ برای آمریکا به وجود آید خطر بالاگرفتن سریع تنش در موقیت های ژئوپلتیک است. احتمالا این درست است که ترامپ با توجه به مشی طرفدار روسیه خود کمتر از هیلاری کلینتون در خطر رویارویی با ولادیمیر پوتین بر سر سوریه قرار خواهد داشت. اما احمقانه است که تصور کنیم مسکو به آسانی به تنش زدایی با رئیس جمهور ترامپ تن خواهد داد. پوتین به احتمال فراوان امتیازها را از ترامپ میگیرد و به اعمال فشار بیشتر ادامه خواهد داد. به این ترتیب پوتین در هر فرصتی ترامپ را با آزمایشی بسیار خطرناک مواجه میکند تا این سیاستمدار مو بور اهل معامله مجبور شود از بین واکنش شدید و ضعیف به نظر رسیدن که - هیچ علاقه ای به آن ندارد - یکی را انتخاب کند.
اینها تنها مربوط به چالش هایی بود که ممکن است بین آمریکا و روسیه ایجاد شود. در جاهای دیگر جهان از حاشیه اقیانوس آرام تا خاورمیانه برای سنجش ظرفیت ترامپ برای روبرو شدن با اتفاقات غافلگیرکننده، برنامه هایی پیاده خواهد شد، بازیگران متخاصم از آشفتگی ایجاد شده در کاخ سفید بهره برداری می کنند و متحدان ما نیز سستی و ضعف آمریکا را به عنوان یک اصل در برنامه های راهبردی خود قرار خواهند داد. برای اینکه این اتفاقات رخ دهد ترامپ فقط باید خودش باشد و رفتار طبیعی و همیشگی خود را در پیش بگیرد.
تاریخ ژئوپلتیک پیش از برقراری آرامش نسبی ناشی از قدرت گرفتن آمریکا در جهان، مملو از نمونه هایی است که نشان می دهند چرا اینگونه سنجش ها خطرناک است و باید از آنها ترسید. به طور کلی سیاست خارجی مبهم ترامپ و تعریف خشن وی از «سیاست قدرت» نسبت به سیاست مداخله جویانه جرج دابلیو بوش، تلاش باراک اوباما برای موازنه از دور (استفاده از قدرت های محلی برای مبارزه با قدرت های متخاصم نوظهور) یا اقدام احتمالی هیلاری کلینتون به افشای اطلاعات محرمانه برای چینی ها و روس ها و همچنین کسانی که با آنتونی واینر - همسر سابق نایب رئیس کارزار انتخاباتی هیلاری کلینتون - درباره مسائل جنسی چت می کردند خطرات بیشتری برای ثبات جهان ایجاد خواهد کرد.
هیچ الگوریتمی وجود ندارد که بتوان به کمک آن بی ثباتی جهانی را در برابر دلایل محافظه کاران برای رای دادن به ترامپ به طور دقیق اندازه گیری کرد. هیچ راه حل ریاضی وجود ندارد که بتواند نشان دهد احتمال دستیابی به یک دادگاه عالی به شدت محافظه کار ارزش این را ندارد که برای آن خطر رویارویی قدرت های بزرگ جهان را افزایش دهیم.
اما من فکر می کنم حامیان بی میل ترامپ روی دوام نظم آمریکایی در برابر اقدامات احتمالی وی بیش از حد حساب کرده و این حقیقت را که وجود یک سطح اولیه توانمندی و خویشتنداری در رئیس جمهور آمریکا برای مردم آمریکا و جهان حکم مرگ و زندگی را دارد، دست کم گرفته اند.
شاید من اشتباه کنم؛ اما هیچیک از ترسهای من (که زیاد هم هستند) از عواقب ریاست جمهوری هیلاری کلینتون در آمریکا به آن اندازه قوی نیست که باعث شود من بخواهم با رای دادن به ترامپ ثابت کنم درست فکر می کنم.