رجب طیب اردوغان رئیسجمهور ترکیه این روزها تعارفات دیپلماتیک را کنار گذاشته و اهداف توسعهطلبانهاش درخصوص چشمداشت به اراضی کشورهای همسایه را آشکارا به زبان میآورد. ادعاهای ارضی ترکیه درخصوص حلب و موصل اگرچه ظاهراً تازگی دارد ولی واقعیت این است که در مقاطع مختلف تاریخ معاصر، برخی مقامات و رسانههای ترکیه از کرکوک به عنوان بخشی از قلمرو موردنظر ترکیه سخن به میان آوردهاند. نباید از کنار این ادعاهای ارضی ترکیه به سادگی عبور کرد، چراکه این یک زمینهسازی خطرناک برای تغییر جغرافیای سیاسی منطقه محسوب میشود که باید با آن به شدت مقابله و آن را قویاً محکوم نمود.
اکنون مدتی است که رسانهها درخصوص آرزوهای اردوغان برای احیای امپراطوری عثمانی و شالودهریزی دوران نوعثمانی سخن به میان آوردهاند، لکن افکار عمومی منطقه و جهان اسلام، آن را یک طنز تاریخی تلقی کرده و از کنار آن گذشته هرچند تدریجاً بازخورد همین مطالب طنزگونه در عملکرد روزمره دولتمردان ترکیه به وضوح قابل رویت است.
اگر قرار باشد سوابق تاریخی به عنوان ملاک و معیار تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای امروزه احیا شود، میراثداران امپراطوری عثمانی باید در مقیاسی وسیعتر نسبت به کلیت کشورهای عربی هم ادعای مالکیت کنند و نهتنها در مورد حلب، موصل و کرکوک، بلکه حتی نسبت به کل خاک سوریه، عراق، لبنان، مصر، عربستان و... نیز ادعای ارضی داشته باشند که البته ادعای مضحکی است و همین شرکای امروز ترکیه در طیف حامیان تروریسم را هم به اعتراض و مخالفت وادار میکند و قویاً در جبهه مقابل سلطان اردوغان قرار میگیرند. این یک حرف بیهوده و یک آرزوی دستنیافتنی است که تحقق آن، امری محال و غیرقابل انجام است. طبعاً به مصلحت هیچکس و حتی اردوغان و دستیارانش نیست که وارد این بازیهای کثیف سیاسی - تبلیغاتی شوند و برای جا انداختن حرف نامربوطی تلاش کنند که ثبات و امنیت منطقه را به کلی در معرض مخاطره جدی قرار میدهد. به نظر میرسد این جنگافروزی و توسعهطلبی اردوغان با تحریک و چراغ سبز دیگران صورت میگیرد و صرفاً خوشایند دشمنان اسلام است. این به منزله طبیعیترین پیامد همدستی و همداستانی اردوغان با صهیونیستها تلقی میشود و شرایط پیچیده و بدفرجامی را به وجود میآورد که دقیقاً در چارچوب مطامع نواستعماری دشمنان اسلام و بیشتر از همه در جهت منافع صهیونیستها قابل ارزیابی است. حتی اگر اردوغان در این باره از آن سوی آبها نیز چراغ سبزی گرفته باشد، نباید از اقدامات مشابه آمریکا در تاریخ معاصر منطقه به کلی غفلت ورزد. اردوغان و دستیارانش قطعاً لازم است بدانند که صدام با دریافت چراغ سبز آمریکا به کویت حمله کرد و تمامی سرزمین کویت را تقریباً بدون هیچگونه مقاومت و جنگی در طول کمتر از 2 روز به تصرف ارتش بعثی درآورد. اگرچه آمریکا به کلی این قضیه را انکار و تکذیب نمود ولی رژیم بغداد با انتشار ویدیوی دیدار سفیر آمریکا با صدام به خوبی ثابت کرد که واقعاً واشنگتن به صدام چراغ سبز داده و صراحتاً اعلام داشته که حمله عراق به کویت را از امور داخلی عراق تلقی کرده و در این مقوله مشکلی نمیبیند بلکه با آن موافق نیز هست.
با این حال، عملکرد و مواضع بعدی آمریکا نشان داد که صدام با حساب کردن بر روی موضع قبلی واشنگتن و جدی گرفتن چراغ سبز آمریکا برای اشغال کویت دچار چه اشتباه بزرگی شد. حوادث بعدی ثابت کرد که تاوان آن اشتباه را نه فقط صدام و عراق بلکه حتی کویت، عربستان و در مقیاسی وسیعتر، کل منطقه و جهان عرب و جهان اسلام پرداختند.
امروزه اندیشمندان و صاحبنظران در مقیاس جهانی به وضوح اعلام کرده و میکنند که ریشه نابسامانیها، ناامنیها، بیثباتیها و هرجومرج کنونی منطقه در همان اشتباهات صدام و فرصتطلبیهای آمریکا و متحدانش نهفته است و هنوز هم کوچکترین راه خروجی برای ملتها و دولتهای منطقه به چشم نمیخورد.
اگرچه صدام و نیروهای مهاجم در اشغال کویت به صدها تُن طلا و میلیاردها دلار نقدینگی موجود نزد برخی بانکهای کویتی دست یافتند ولی آمریکا و متحدانش با فرصتطلبی توانستند سپردهها و ثروتهای کویت را در مقیاس 600 میلیارد دلار، به صفر برسانند.
امروزه همین اوضاع نابسامانی که ارتجاع حقیر عرب، ترکیه و برخی دیگر از متحدان جنایتکار آمریکا در قلمرو «ناتو» از جمله انگلیس، فرانسه و حتی آلمان در منطقه به وجود آوردهاند، میلیونها آواره، صدها میلیارد دلار زیان انباشته و بالاتر از آن، ویرانی چند کشور عرب منطقه از جمله سوریه، عراق، یمن، لیبی و لبنان را به همراه داشته و مهمتر آنکه برای صهیونیستها و سایر دشمنان اسلام دسترسی به عمق استراتژیک دنیای اسلام، را فراهم کرده است. اردوغان اگرچه ادعای مسلمانی میکند و برای نجات اهلسنت موصل و حلب اشک تمساح میریزد ولی بداند که بهخاطر تمامی فجایع و جنایات و هتک حرمت نوامیس مسلمین و غیرمسلمین در این کشورها باید پاسخگو باشد که چرا بهخاطر مطامع شرورانه و سودهای بادآورده در قاچاق نفت و اسلحه برای خود و نزدیکانش، با داعش همدستی و همپیمانی کرده و فضایی جهنمی را بر منطقه حاکم ساخته که صهیونیستها و سایر دشمنان اسلام حتی در خواب هم نمیدیدند که بتوانند چنین شرارتهایی بکنند. جای تعجب است که چرا دنیای اسلام و دنیای عرب نسبت به این واقعیتهای عینی و ملموس بیتفاوت هستند و حتی بعضاً با این روند تاسفبار همراهی میکنند؟ چرا باید کرسی سوریه در اتحادیه عرب را به مشتی تروریست واگذار کنند و کسی اعتراض جدی و موثری علیه آن نداشته باشد؟ چرا باید اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی، پرچمداران مبارزه قهرآمیز علیه صهیونیستها و تروریستها را «تروریست» معرفی کند و فریاد اعتراض موثری علیه آن برنخیزد؟ چرا باید ترکیه که زمانی مرکز بزرگترین حکومت یکپارچه در جهان اسلام و در کل منطقه بود، به دلال تروریستها و همدست صهیونیستها و کارگزار استعمارگران قدیم و جدید تبدیل شود و چنین خیانتهایی تقریباً بدون واکنش جدی و همهجانبه تحمل شود؟
سوالات بدون پاسخ ولی دردناک فراوانی وجود دارند که باید هریک از آنها دنیای عرب و دنیای اسلام و بهویژه مردم غیرتمند ترکیه را تکان دهد وخون را در رگهای آنها به جوش آورد. لکن تا زمانی که اردوغان و سایر رهبران کشورهای منطقه در فکر منافع شخصی و مطامع جناحی خود هستند و خواب توسعهطلبی و دستدرازی به سرزمینهای دیگر را میبینند، شاید فرصتی برای طرح این مسائل باقی نماند و فریاد معترضین و دلسوزان هم درمیان عربدههای مستانه احیای امپراطوری نوعثمانی محو گردد.
اینکه تصمیم امروز و فردای اردوغان چه باشد، باید صبر کرد و دید ولی به یقین از هماکنون میتوان گفت سرنوشت اردوغان هم بهتر از صدام نخواهد بود. کسی که با شعار فریبکارانه «تنش صفر با همسایگان» وارد صحنه انتخاباتی شد ولی امروزه برای اشغال کشورهای همسایه، عربده میکشد و برای بلعیدن سرزمینهای همسایگان، لحظهشماری میکند سرنوشتی بهتر از صدام نخواهد داشت.