انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پیش است و رقابت ظاهری میان 2 نامزد جمهوریخواه و دموکرات این کشور، گمانهها و برخی جذابیتها را سبب شده است.
گمانهها و جذابیتهایی که البته به مدد شبکه امپراطوری رسانههای جهانی، مورد پمپاژ و پروپاگاندا قرار گرفته و توانسته است به یکی از اصلیترین دلمشغولی رسانههای خرد و به تبع آن، بخشهایی از افکار عمومی در جهان تبدیل شود.
نماد سمبولیک این هیجانات نیز 2 مناظره رودرویی است که هیلاری کلینتون، نامزد حزب دموکرات آمریکا و دانلد ترامپ، نامزد جمهوریخواهان این کشور برگزار کردهاند.
دو مناظرهای که نگاه به متن آنها واقعیتهای زیادی را درباره کاخ سفید و سیاستهای تبلیغی آن برملا میکند.
*رقابت ترامپ و کلینتون؛ حقیقت را نگو تا رئیسجمهور شوی
دو نامزد آمریکایی در مناظرات خود، ظاهراً از خیلی چیزها صحبت میکنند. از ایمیلهای افشا شدهی هیلاری کلینتون، از فساد اخلاقی ترامپ، از طرح اوباما کِر، از مسئله سوریه، از اقتصاد آمریکا، از برجام و غیره...
آنها حتی از یکدیگر تعریف هم میکنند.
کلینتون در مناظره دومش عنوان کرد که دانلد ترامپ دختر خود را خوب تربیت کرده است و ترامپ هم از این گفت که مبارزه هیلاری کلینتون برای اهدافش را تحسین میکند.
اما برای کسانی که اخبار داخلی کشور آمریکا و مقولات مربوط به سیاستهای فرامرزی این کشور را تعقیب میکنند هیچکدام از این حرفها اصل ماجرا محسوب نمیشود.
به سخن دیگر اینکه نامزدهای دو حزب اصلی آمریکا انگار فقط درباره حواشی صحبت میکنند نه پیرامون متن و مقولاتی که مردم آمریکا و افکار عمومی جهان مشتاق شنیدن آنها هستند.
یعنی اینکه بسیار عجیب است که آمریکا در داخل کشور خود با بحران کشتار سیاهپوستان توسط پلیس این کشور و در خارج از مرزهای آمریکا با مقولاتی مثل حمایت از تروریستهایی که سر بچهها را هم از بدن جدا میکنند؛ مواجه است اما دو نامزد اصلی انتخابات در این کشور، هیچ اشارهای به این مقولات نمیکنند.
آنها نه تنها هیچ اشارهای به این مقولات و دهها مسئله دیگر مبتلابه نمیکنند بلکه دانشگاههای برگزارکننده مناظرهها، چهرههای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، کاخ سفید و سایر ارکان حکومتی در آمریکا ترجیح میدهند مسئله اصلی آمریکا «تجارت موفق دانلد ترامپ»، «نقاط قوت و ضعف هیلاری کلینتون در دوران تصدی وزارت خارجه»، «نقد حمله به عراق» و «میزان مالیات در آمریکا» باشد...
*لرزه خیزشهای مردمی آمریکا بر اندام کاخ سفید/تظاهر به ثبات در مناظرههای انتخاباتی
کلینتون و ترامپ بخواهند یا نخواهند اما آمریکا با دردسرهای بزرگی مواجه است.
کاخ سفید طی 5 سال گذشته چندین بار خیزشهای بزرگ مردمی علیه سیاستهای داخلی کاخ سفید را تجربه کرده است.
از خیزش عمومی والاستریت یا همان 99 درصدیها تا خیزش بزرگ فرگوسن و اخیراً نیز تظاهرات اعتراضی مردم در کارولینای شمالی.
خیزشهایی که بزرگترین آنها در اعتراض به فساد اقتصادی دامنگیر آمریکا و پایین بودن سطح معیشت عمومی مردم یا همان 99 درصدیها در تمام ایالتهای آمریکا شکل گرفت و مابقی نیز که شکلی دامنهدار به خود گرفته، نوعاً در اعتراض به تبعیض نژادی مشهور آمریکاییها برمیخیزند.
دامنه این اعتراضات به سطحی رسیده که اخبار آنها با وجود فیلترهای قوی رسانهای و استفاده کاخ سفید از هژمونی رسانهای، اما درز کرده است.
و اکنون مردم میدانند که در جریان اعتراضات والاستریت، معترضین بخشهایی از ایالات آمریکا را تصرف کردند، دهها خودروی پلیس به آتش کشیده شد، برخی کشیشها و چهرههای سینمایی آمریکا نیز به معترضان پیوستند و...
افکار عمومی جهانی همچنین تصاویر مربوط به شلیک مستقیم پلیس آمریکا به سیاهان بیدفاع و نوجوانان سیاهپوست را نیز به کرّات دیده است و دیگر عکسهای نمایشی مربوط به ادای احترام مردم آمریکا به پلیسهای کشته شده در این کشور، نمیتواند مرهم زخمهای کاخ سفید باشد.
*کشتار در غرب آسیا، سکوت در مناظرههای انتخاباتی
مسئله کشتار انسانهای بیدفاع در غرب آسیا که مستقیماً یا نیابتاً از سوی آمریکا صورت میگیرد نیز بحث مهم دیگریست که افکار عمومی در آمریکا و در اقصی نقاط جهان، اثری از آن را نه در لابهلای مناظرات انتخاباتی ترامپ و کلینتون و نه در هیچکجای ساختار حاکمیتی ایالات متحده، مشاهده نمیکنند.
هدف قرار گرفتن مردم توسط پهپادهای آمریکایی در پاکستان و افغانستان، کودککشی سعودیها در یمن، کشتار مردم توسط تروریستهای مورد حمایت آمریکا در سوریه، تسلیح تروریستهای حاضر در عراق توسط آمریکا، معتدل نامیدن تروریستهایی که سر کودکان را هم از بدن جدا میکنند و... تنها بخشی از رخدادهای مربوط به آمریکاست که هیئت حاکمه این کشور هیچ اشارهای به آنها نمیکند.
این در حالی است که مسئله تا آن اندازه بغرنج شده است که دیگر مثل گذشته هم حتی نمیتوان قضیه را کتمان کرد و یا برای رفع آن به پروپاگاندای رسانهای دل بست.
حالا حتی سازمان ملل هم به جنایات عربستان سعودی در یمن که در تحتالحمایگی آمریکا صورت میگیرد اذعان دارد.
و افکار عمومی جهان بویژه پس از رخدادهای تروریستی در برخی کشورهای اروپا، با ماهیت معارضین سوریه که باراک اوباما روزگاری آنها را «معلم و پزشک»! عنوان میکرد آشنا شدهاند و هیچ شکی هم در فهم خود از این آشنایی ندارند.
این در حالی است که جهانیان در کنار این رخدادها از خود میپرسند که چرا هیلاری کلینتون که در کتاب خود از نقش آمریکا در ایجاد «داعش» به قصد تقسیم خاورمیانه سخن گفته است؛ اما در مناظرات انتخاباتیاش نه تنها هیچ اشارهای به این رخداد بزرگ ندارد بلکه ترجیح میدهد از عملگری ایران و روسیه در مبارزه با داعش انتقاد کند؟!
و «سؤال» هرگز از بین نمیرود، حتی اگر پاسخی به آن داده نشود...
*بیتأثیری تحریمها بر پیشرفت ایران/چرا ایران در مقابل طرحهای خرابکاری فلج نمیشود؟!
کلینتون و ترامپ در دو مناظره خود به مسئله «ایران» هم اشاره کردهاند.
کلینتون درباره نقش ایران در سوریه سخن گفته است و ترامپ نیز پای «برجام» را به میان آورده و از این گفته که برجام یک توافق بوده است.
اما پرسش اصلی مردم آمریکا و افکار عمومی جهان درباره ایران، این چیزها نیست.
آنها میخواهند بدانند چرا آمریکا داعش را بوجود میآورد اما ایران با آن مبارزه میکند؟!
مردم آمریکا میخواهند، بدانند چرا مالیات گزافی که به دولت این کشور پرداخت میکنند تبدیل به تسلیحات نظامی میشود و در اختیار عربستان و اسرائیل قرار میگیرد و منجر به کشته شده هزاران مرد و زن و کودک در لبنان، غزه و یمن میشود؟! و در مقابل این ایران است که به این آدمکشیها اعتراض دارد و حتی در مقابل آنها ایستاده است؟!
و سؤال اصلیتر پیرامون جمهوری اسلامی ایران این است که چرا آمریکا پس از 37 سال و علیرغم اعمال تحریمهای مستقیم و غیر مستقیم، جنگ نفتکشها، تصویب بودجه برای خرابکاری در ایران و حتی با امضای برجام نتوانسته است بر خلاف ادعای «باراک اوباما» ایران اسلامی را دچار فلجشدگی کند، مانع پیشرفتهای علمی ایران شود و حاکمیت ایران را از ایفای نقش در ممانعت از بحرانهای منطقه باز دارد؟!
پاسخ به این سؤال میتواند دولت همیشگی آمریکا را با این چالش مواجه کند که شاید تمام آنچه که درباره ایران و انقلاب اسلامی گفته است، دروغ بوده و مردم آمریکا و افکار عمومی جهان باید نظارهگر فصلی جدید باشند که طی آن حقایق پیرامون جمهوری اسلامی ایران حتی اگر گفته نشود اما به رخ کشیده میشود.
*امنیت کاخ سفید در دنیای دروغها و سؤالات بیپاسخ!/ماه پشت ابر نمیماند...
پس از برگزاری مناظره دوم و اخیر میان هیلاری کلینتون و دانلد ترامپ، نظرسنجیها حکایت از پیشی گرفتن کلینتون دارد.
نکتهای که حتی اگر هم گفته نمیشد اما با اندکی تدقیق در محتوای مناظرات و صحبتها و سخنرانیهای هیلاری کلینتون میشد آنرا استنتاج کرد.
به این معنی که به نظر میرسد دولت همیشگی ایالات متحده آمریکا روش و منش خود را در شخصیت هیلاری کلینتون میبیند و فیالواقع اگر در متن همین دو مناظره نیز نام کلینتون حذف میشد، هر ذهن پویایی حدس میزد که این صحبتها، حرفهای رئیس جمهور آمریکاست.
اینکه دولت همیشگی آمریکا چطور نظر خود را بر کرسی مینشاند و رئیس جمهور مطلوب خود را به کاخ سفید میآورد مسئله دیگریست اما نکته مهمتر آنجاست که «در دنیای دروغها و سؤالات بیپاسخ» به زعم مقامات کاخ سفید هیچ لرزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا رخ نخواهد داد.
دروغها همان دروغها هستند و سکوتها هم در مقابل اصلیترین سؤالات پیرامونی کاخ سفید ادامه خواهند یافت.
با این تفاوت که جهان امروز اگرچه شاید نتواند همچون سال 1963، راز ترور رئیسجمهور کندی را کشف کند اما چشمهایش آنقدر بینا هست که کشتار مردم جهان به دست تروریستهایی که دستپرورده آمریکا هستند را ببیند...