«حسین عسکری» اقتصاددان، استاد بازرگانی و امور بین الملل در دانشگاه جورج واشنگتن، نویسنده و پژوهشگر در حوزه اقتصاد خاورمیانه و اقتصاد مالی اسلامی در مقاله ای در شبکه خبری «هافینگتن پست» با عنوان «آخرین تانگو در ریاض» از فروپاشی قریب الوقوع خاندان آل سعود در صورت عدم اجرای اصلاحات سیاسی و اقتصادی سخن گفت.
وی در این مقاله که باعث خشم مقامات عربستان شد و منجر به سانسور آن نیز شد می نویسد: «در سال ۲۰۱۵ سلمان بن عبدالعزیز بر مسند پادشاهی عربستان سعودی نشست. وی طی مدت زمانی کوتاه رسم دیرینه جانشینی در قبیله خود را که هدف از آن حفظ هماهنگی قبیله ای در رأس آن بود، با کنار زدن ولیعهد و تحمیل برادرزاده خود به عنوان ولیعهد جدید و انتصاب پسر سی ساله خود به سمت معاون ولیعهد که روزانه بر این قلمرو پادشاهی و صدها شاهزاده بلندمرتبه تر حکمفرمایی می کند، دستخوش تغییر ساخت.
محمد بن سلمان معاون جوان ولیعهد که اکنون سی و یکساله است، بدون معطلی به موضوعاتی اعتراف کرد که سالهاست در خارج از حلقه خاندان آل سعود زمزمه می شود: (۱) با توجه به کاهش قیمت نفت و روند شتابزده گذار جهانی به سوی منابع انرژی غیر کربنی، امکان تداوم مدل مصرف کنندگی کم بازده و سوبسیدهای اعطایی از نوع سعودی آن، هزینه های نظامی بی حدّ و حصر، بخش دولتی بادکرده به عنوان اولین و آخرین کارفرما و سایر هزینه های اسراف کارانه وجود ندارد (۲) در صورت ادامه این روند ورشکستگی ظرف ۱۵-۱۰ سال آینده از راه می رسد (۳) نیاز به یک بخش خصوصی موفق و مولد برای جایگزینی بخش بسیار بزرگ دولتی و اشتغالزایی برای نیروی کار به سرعت در حال رشد که این امر شامل حال زنان نیز می شود (۴) محروم شدن بخش دولتی از درآمدهای نفتی، و مهم تر از آن، لزوم هدایت این درآمدهای نفتی به سوی یک صندوق ذخیره ارزی فوق العاده جهت جایگزینی سرمایه نفتی؛ سرمایه نفتی که رو به اتمام است و حق مسلم و طبیعی چندین نسل از سعودیها بشمار می رفته (۵) آغاز شفافیت در سیاستگذاری و اجرای آن (۶) لزوم وضع مالیات (احتمالاً مالیات بر ارزش افزوده) برای تأمین درآمدهای دولت بجای درآمدهای نفتی (۷) اکثر داراییهای دولتی و احتمالاً منابع نفتی باید خصوصی سازی شوند و (۸) آخرین و مهمترین آنها این است که این کشور باید نهادهایی (مجموعه ای از قوانین از جمله حاکمیت قانون) را توسعه دهد که از بخش خصوصی حمایت می کنند، جو اعتماد و اطمینان بوجود می آورند، هزینه معاملات تجاری را کاهش می دهند و از سرمایه گذاری داخلی و خارجی حمایت می کنند.
شاهزاده محمد گزارشی موسوم به «چشم انداز ۲۰۳۰» (که در اینترنت قابل دسترسی است) را به عنوان طرح خود معرفی کرد. شایان ذکر است که شرکت «مک کینسی و دوستان» که در امور مدیریتی خدمات مشاوره ارائه می دهد، این گزارش را تهیه کرده است. به رغم موافقت ما با توصیه های گسترده این گزارش، یک قلم افتادگی آشکار در این گزارش به چشم می خورد. اینکه این شاهزاده جوان چگونه می تواند این توصیه ها را به کار بندد و نهادها را ایجاد نماید؟
موضوعات و موانع مهم بر سر اجرای [این طرح] چیست؟
آیا خاندان آل سعود اوج گرفتن شتابزده شاهزاده محمد را می پذیرند و یا اینکه پس از مرگ پدر، او را از سمت خود عزل می کنند؟ برای ما پاسخ روشن است؛ اما حتی بدون اشاره به شکسپیر، پاسخگویی به این پرسش را به قوه تخیل خوانندگان می سپاریم.
آیا شاهزاده برای جلب موافقت اعضای مهم شورای مشورتی با این طرح، به اندازه کافی جلسه بحث و گفتگو برگزار کرده است؟ به عبارت دیگر، آیا اعضای خاندان آل سعود از جمله پدر شاهزاده، وابستگان مسن تر و حتی برادران بزرگتر وی آماده دست کشیدن از سبک زندگی شرم آور خود و قطع دسترسی اشان به خزانه هستند؟ آیا سعودیها و دوستان صمیمی آنها حاضرند با اجرای اصلاحات نهادی که فساد را ممنوع، کنترل و مجازات می نماید؛ شاهد پایان یافتن فعالیتهای تجاری رانت خواهانه (فاسد) باشند؟ آیا این احتمال وجود دارد شهروندان عادی سعودی که ممکن است خواهان مبادله حقوق سیاسی خود با امنیت اقتصادی باشند، در اِزای وعده ای مبهم مبنی بر اشتغالزایی در آینده با عدم دریافت هرگونه کمک و اعانه و پرداخت مالیات موافقت کنند؟ آیا آنها رویکرد عدم دریافت کمک و اعانه دولتی و سوبسید را به رغم ۴۵ سال بهره مندی نسلهای پیشین از این مزایا خواهند پذیرفت؟ آیا آنان با تحمل سختیها و مشقات موافقت خواهند کرد آنهم در زمانیکه شاهد بهره مندی خاندان سعودی و دوستان نزدیک آنها از ثروتهای نامشروع انباشته شده هستند؟ آیا ارتش نازپرورده عربستان سعودی با کاهش [بودجه نظامی] موافقت خواهد کرد؟ باردیگر ما قضاوت را برعهده خوانندگان می گذاریم.
در این مرحله، یک توضیح روشن اِشکالی ندارد. همیشه اعطای کمک و اعانه بسیار آسانتر از پس گرفتن آن است، بویژه زمانیکه این کمکها و اعانات برای مدت زمانی طولانی توزیع شده و در ساختار اجتماعی به گونه ای تثبیت شده اند که تمامی شهروندان آن را حق طبیعی خود می دانند.
همانطور که پیشتر گفته ایم، اصلاحات نهادی باید بنیان و شالوده چشم انداز شاهزاده محمد را تشکیل دهند. آیا وی قادر است نهادهایی (در اصل قوانین بازی اقتصادی با هدف کاهش هزینه های مرتبط با معاملات تجاری) را بنیان نهد که دربردارنده یک نظام حقوقی عادلانه و منصفانه باشد که مطابق آن، تمام اتباع عربستان سعودی در پیشگاه قانون برابر باشند؛ در روند تصمیم گیری عمومی شفافیت وجود داشته باشد؛ قوانین تجاری، نظارت و اجرای آنها دقیق و استوار باشد؛ از اموال خصوصی حراست شود؛ قرارداد اجرا گردد؛ و یک نظام مالیاتی وضع شود که عادلانه بوده و در سراسر جهان مرسوم باشد. ما حتی نشانه هایی از آغاز یک چنین نهادسازی را شاهد نیستیم.
چنانچه تمام موارد بالا در کلیت خود در نظر گرفته شوند، یک نکته عیان می گردد. به عبارت دیگر، این ابتکار عملها و اصلاحات بدون همراهی اصلاحات سیاسی یک امید واهی است. آیا خاندان آل سعود مایل است از اصلاحات سیاسی که آنها را از «حقوق موروثی» اشان برای یک بقای طولانی مدت محروم می نماید، حمایت کنند؟ آیا آنها تمایل دارند برای برقراری یک سلطنت مشروطه در کنار دولتی منتخب، زیر بار یک جدول زمانی بروند؟ باردیگر ما از خوانندگان می خواهیم که با گوشه نظری اندک به طرز فکر آل سعود به این پرسشها پاسخ دهند. شاهزادگان سعودی همواره در اعماق وجود خود یک واقعیت را باور داشته اند: اینکه [عربستان سعودی] ملک طلق آنهاست - پدران، پدربزرگان و اجداد آنها نیز که ممکن است با حدود چهل مرد، شمشیرها و خیانت این سرزمین را به زیر سلطه خود درآورده اند، [می پنداشتند که] عربستان سعودی مال آنهاست. حال برعهده خوانندگان است که قضاوت کنند آیا امکان اجرای مسالمت آمیز اصلاحات سیاسی وجود دارد یا خیر!
خلاصه آنکه ما معتقدیم «چشم انداز ۲۰۳۰» به گونه ای مؤثر و مسالمت آمیز به مرحله اجرا درنخواهد آمد. در عوض، عربستان سعودی دچار فروپاشی خواهد شد. زمانی که این کشور از هم فرو بپاشد، آیا آمریکا و انگلیس برای نجات مشتریان سعودی خود دست به کارخواهند شد؟ ما که اینطور فکر نمی کنیم. آمریکا و سایرین به رغم هزاران سخنرانی پوچ و توخالی خود در حمایت از حقوق بشر و دولت منتخب، به حمایتهای خود از این مشتری تا زمانی که خریدار تسلیحات آنان و فرمانبردارشان بوده است، ادامه داده اند. غرب به رغم اشکهای تمساحی که برای مرگ غیرنظامیان و شرایط دشوار پناهجویان می ریزد، در حالی به فروش بمب به عربستان سعودی ادامه می دهد که از این بمبها برای معلول کردن و کشتن غیرنظامیان در یمن استفاده می شود. ریا و تزویر قدرتهای غربی غیرقابل قبول است. با این حال، روزی که آنها پایان [سلطه آل سعود] را قریب الوقوع ببینند، خود را به سرعت [از شر این مشتری] خلاص خواهند کرد؛ زیرا دیگر تاب تحمل تعارض و یا جنگ داخلی دیگری را در خاورمیانه ندارند؛ به ویژه در شرایط کنونی که از اهمیت نفت کاسته شده است.
شاهزاده محمد دست کم باید بخاطر اعتراف به واقعیت که شن و ریگ بنیان نظام سعودی است، مورد تحسین قرار گیرد. عربستان سعودی از هم خواهد پاشید. این کشور از عهده ایجاد فرصتهای تجاری استوار و طولانی مدت بر نمی آید. هر شرکت سهامی عام که بخش قابل توجهی از سرمایه خود را در سرزمین ریگِ روان آل سعود سرمایه گذاری کند، مسلماً سزاوار آنست که با شکایت سهامداران خود روبرو شود».