پایگاه اینترنتی نشنال اینترست در گزارشی به قلم "راجان منون" نوشت: ممکن است افراد کمی به این موضوع اذعان کنند؛ اما حقیقت بی چون و چرایی وجود دارد و آن هم شکست کامل نظامی آمریکا در افغانستان است. کمترین اهداف واشینگتن در افغانستان، پیروزی بر طالبان و نابودی کامل القاعده بود. مقامات آمریکایی قصد داشتند با انجام این دو کار مهم، امنیت و ثبات را به افغانستان بازگردانند و نیروهای دولتی و پلیس این کشور را برای در دست گرفتن مسئولیت کامل حفظ ثبات کشور اماده کنند. 15 سال از آغاز حضور نظامی آمریکا در افغانستان میگذرد و هیچ کدام از این اهداف محقق نشده است.
نشنال اینترست در ادامه این گزارش نوشت: شواهد نشان میدهد آمریکا برای رسیدن به این اهداف از هیچ کوششی دریغ نکرده است. دستکم از لحاظ صرف هزینههای چند میلیارد دلاری و صرف زمان طولانی در این باره، نمیتوان آمریکا را به کم کاری متهم کرد.
حضور نظامی امریکا در افغانستان 15 ساله شده است و همچنان ادامه دارد، این طولانیترین عملیات نظامی تاریخ امریکا در یک کشور خارجی به حساب میآید. حملات موشکی جنگندههای آمریکایی با مشارکت نیروی هوایی انگلیس علیه طالبان از اکتبر 2001 (مهر 1380) آغاز شد. نیروی زمینی ارتش امریکا با یک هزار و 300 سرباز نوامبر 2001 (آبان 1380) وارد افغانستان شدند. تا سال 2012 (1389) تعداد این نیروها به چند صد هزار نفر افزایش یافت.
"باراک اوباما،" رئیس جمهور آمریکا، در سال 2011 دستور به خروج حجم قابل توجهی از سربازان امریکایی را از افغانستان صادر کرد. هماکنون 9 هزار و 800 سرباز آمریکایی در افغانستان حضور دارند و از ژوئن 2013 (خرداد 92) مسئولیت حفظ امنیت افغانستان به طور کامل به نیروهای این کشور سپرده شد.
نیروهای آمریکایی دیگر در میادین نبرد و یا عملیات مبارزه با تروریسم افغانستان به طور مستقیم حضور ندارند، آنها مسئولیت تعلیم و ارائه مشاوره به پلیس و نیروهای ارتش افغانستان را بر عهده دارند.
آمارهای رسمی نشان میدهد جنگهای افغانستان و عراق برای آمریکا بالغ بر 2 هزار میلیارد دلار هزینه در پی داشته است. همین موضوع موجب شد وزارت دفاع آمریکا ناچار به محدودسازی بودجه در امور داخلی این کشور شود.
مقامات واشینگتن همواره تاکید میکردند هر دو جنگ افغانستان و عراق در راستای حفظ امنیت ملی آمریکا به را افتاده است و پس از وقوع حملات تروریستی 11 سپتامبر لازم بود آمریکا ریشه تروریسم را در خارج از مرزهای این کشور بخشکاند.
اهداف آمریکا در افغانستان بدون در اختیار داشتن منابع لازم قابل تحقق نبود؛ اما در واقع مشکل دیگر فقدان تعهد بود. به بیان دیگر، پیروزی در جنگ به اندازه تلاشی که برای آن لازم بود نمیارزید.
نخست این که دستیابی به پیروزی معنادار در افغانستان مستلزم اعزام نیروهای بیشتر به این کشور بود. پیروزی در جنگ افغانستان به معنای شکست دادن اعضای طالبان و ایجاد دولتی کارآمد در کابل تعریف شده است. تعداد نیروهای خارجی مستقر در افغانستان هیچ گاه به نسبت مناسب در مقایسه با جمعیت این کشور نرسید و نقص مربوط به تعداد نیروها همواره در پی اختلافات موجود در منطقه دو چندان می شد. از جمله عوامل دیگری که در عملکرد نیروهای مستقر در افغانستان تاثیر می گذاشت وضعیت جغرافیایی، زیرساخت ها ضعیف و مناطق مرزی ناامن بود.
نکته دوم این که دستیابی به پیروزی در افغانستان بعید به نظر میرسد زیرا پاکستان همچنان به حمایت از طالبان ادامه میداد و خاک این کشور قلمروی مناسبی برای فعالیتهای این گروه شبه نظامی به شمار میرفت. زمانی که اعضای طالبان تحت فشار قرار میگرفتند، همواره می توانستند به پاکستان بروند و خود را برای نبردی دیگر در روزی دیگر آماده سازند. با این حال واشینگتن هرگز هیچ تمایلی برای اعمال نفوذ در راستای قطع حمایت پاکستان از طالبان نداشت و هم اکنون نیز این مساله به طور کامل مشخص نیست که واشینگتن بتواند بدون اینکه در پاکستان وارد جنگ شود اعضای طالبان را در این کشور ریشه کن کند.
نکته سوم این است که آمریکا نتوانست "حامد کرزای،" رئیس جمهور پیشین افغانستان، را وادار به اعمال اصلاحات در دولت کابل کند و علت این مساله این بود که کرزای تنها فردی بود که برگ برنده را در عرصه سیاسی افغانستان در دست داشت و خود از این مساله به خوبی آگاه بود. تا زمانی که آمریکا و ناتو مایل بودند بر کل افغانستان حکومت داشته باشند، واشینگتن مجبور بود با کرزای به رغم خطاهای فاحشش همکاری داشته باشد. اما باید توجه داشت که پیروزی در مقابله با شبه نظامیان مستلزم داشتن شرکای محلی مشروع و موثر است؛ موضوعی که آمریکا از داشتن آن چندان بهره ای نبرد.
"دنیل بولگر،" ژنرال بازنشسته ارتش آمریکا، کتابی با عنوان "چرا شکست خوردیم" درباره جنگهای عراق و افغانستان منتشر کرده است. وی در این کتاب نوشته است: من ژنرال ارتش ایالات متحده هستم و در جنگ جهانی علیه تروریسم شکست خورده ام.
به طور خلاصه میتوان گفت آمریکا محکوم به شکست در جنگ افغانستان است زیرا با آمادگی کامل وارد زمین بازی نشد. در واقع تمامی تلاشهای که از سوی آمریکا به کار بسته شد چیزی نبود جز یک اشتباه بزرگ. به محض آن که حکومت طالبان برچیده شد اولویت اصلی آمریکا همچنان تضعیف القاعده بود. این هدف فاصله زیادی با تلاشها برای ارتقای افغانستان داشت و در نهایت میتوان گفت اهمیت افغانستان برای آمریکا به اندازه ای نبود که به کار بستن تلاش بیشتر را توجیه کند.
نشنال اینترست در پایان نوشت: طرح ساختن افغانستانی جدید با متد آمریکایی از ابتدا نیز محکوم به شکست بود و در آینده نیز نمیتواند به نتیجه مقبولی برسد.