در شرایطی بهسر میبریم که عربستان سعودی به همه روشهای ممکن متوسل میشود تا شاید از سقوط قطعی خود جلوگیری کند. اکنون عربستان در برابر فشارهای گوناگون داخلی، منطقهای و بینالمللی قرار دارد و نهتنها به لحاظ سیاسی مشکل پیدا کرده، بلکه به لحاظ هویت و موجودیت هم در برابر پرسشهای عظیمی قرار گرفته است.
عربستان در بعد داخلی و با وجود اینکه فرقه وهابیت پیروانی کمتر از 10 درصد جامعه عربستان را دارد، افکار و برنامههای افراطی و مخالف با همه مذاهب و پیروان مذاهب و ادیان را در عربستان مسلط میکند و این وضعیت دیگر قابل تداوم نخواهد بود.
در مسائل اقتصادی، مذهبی و حتی حقوق اجتماعی و سیاسی، عقاید اقلیت فرقه وهابیت دیگر پذیرفته نیست و پیروان مذاهب مالکی، شافعی، حنفی، اسماعیلی و اشعری در کنار پیروان ائمه اطهار(ع) حاضر به تحمل حاکمیت مذهبی و فکری این فرقه نیستند.
همچنین در سطح منطقهای و با تشویق رهبران فرقه وهابیت، عوامل آنها به کشتار مخالفان مذهبی و دینی در عربستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن، بوسنی و هرزگووین، چچن، اندونزی و سینکیانگ چین پرداختند؛ بهگونهای که مردم این کشورها علیه علت اصلی همه خشونتها قیام کردند و به دولتمردان سعودی که حامیان این فرقه هستند، معترضند.
از منظر رهبران جهان اسلام و دانشگاههای مشهور اسلامی هم یک نمونه از این اعتراضها را شاهد بودهایم که در اجلاس چچن تجلی یافته و در آن اجلاس رهبران و عالمان بزرگ شافعی، مالکی، حنفی و سایر مذاهب اسلامی، فرقه وهابیت را جزئی از اسلام ندانستند. این ضربههای مهلک، ساختار مذهبی و سیاسی عربستان را زیر مهمیز خود گرفته و مقامات سعودی را به دستپاچگی انداخته است. در بعد جهانی و بینالمللی نیز اکنون همه دولتهای جهان به علتالعلل توسعه تروریسم، منشا، مبانی فکری، مالی و حمایتهای سیاسی از تروریسم پی بردند.
با این مجموعه از پیشامدها، روشن است که مقامات سعودی با حمله به دیگران و بیان اتهامات سعی میکنند خود را از این گرداب تهدیدگر رها کنند و با اتهام مجوسی بودن به علمای جهان اسلام درواقع به بیریشه بودن خود اقرار میکنند. اینک جمهوری اسلامی ایران با متانت و علم و منطق در برابر ادعاهای مقامات فرقه وهابیت و مسئولان سیاسی عربستان سعودی راحتتر میتواند سخن بگوید و بیریشه بودن این فرقه و حامیان سیاسی آن را افشا کند.
در مجموع باید گفت، زمان به نفع بالا رفتن پرچم اسلام اصیل محمدی است.