تجربه سوریه و عراق نشان داد که اقدام های نظامی نمی توانند روش کامل و بدون نقصی برای مقابله با جریان های بنیادگرا باشد.

 

وهابیان تندرو در عربستان، القاعده در افغانستان و پاکستان، داعش در سوریه و عراق؛ خانه بعدی بنیادگرایی کجاست؟ اطلاعات خطرناکی از بنگلادش به گوش می رسد.

 

جمعیت بنگلادش 160 میلیون نفر است و سطح رفاه در این کشور پایین است. سرعت اینترنت کم است ولی نه آنقدر کم که امکان ایمیل زدن به داعش میسر نباشد. درآمد ناخالص ملی این کشور 1200 دلار در سال است و تنها امید این کشور برای بهبود اقتصاد، صنایع نساجی است. شرکت یونیکلوی ژاپن کارخانه های متعدد نساجی را در بنگلادش احداث کرده ولی این صنایع نمی توانند آنقدر فرصت شغلی و رفاه به وجود بیاورند که اقتصاد بنگلادش را از وضعیت ریسک های اجتماعی و سیاسی خارج کند. از سوی دیگر حسینه واجد، نخست وزیر بنگلادش، رویکرد خفقان احزاب مخالف و احزاب سیاسی اسلامی را با قدرت پیگیری می کند. رویکردی که عصیان را در بین جوانان بنگلادشی دامن زده است.

 

سازمان امنیت هند ادعا می کند که برخی اقدام های ضدامنیتی رخ داده در این کشور، به رغم ادعای داعش مبنی بر مدیریت آنها، ربطی به داعش ندارد و از بنگلادش نشأت می گیرد. مقام های این سازمان از نتایج بازجویی هایی سخن می گویند که نشان می دهد این افراد، وابسته به گروههای تندروی بنگلادشی هستند و برای فعالیت های خود، دستور مستقیمی از داعش دریافت نکرده بودند. 
همچنین سازمان های اطلاعاتی اعلام کرده اند که الحنیفی از رهبران تحرکات اخیر، جاه طلبی های منطقه ای نیز دارد. بازداشت تعدادی از تروریست های مظنون بنگلادشی در سنگاپور بر آن صحه گذاشت. البته نباید داوطلبان بنگالی را که از مدتها قبل وارد سوریه و عراق شدند، فراموش کرد.

 

از حول و حوش سال ٢٠١٣ میلادی تاکنون بارها به سکولارها، آیین هندوها و همچنین اقلیت‌های گوناگون بنگلادش حمله شده است و بر اثر این حملات، دست کم بیست نفر به قتل رسیده اند. ماه سپتامبر سال گذشته در منطقه گلشن بنگلادش، یکی از اعضای ستاد سازمان امدادی ایتالیا و همچنین در ماه اکتبر سال گذشته در شمال غربی بنگلادش، یک مرد ژاپنی به قتل رسید و همین امر موجب شد که حمله به افراد خارجی در بنگلادش نگران کننده شود.

 

آناند کومار، محقق و عضو مرکز مطالعات دفاعی هندوستان، معتقد است که هیچ ارتباط سازمانی میان دولت اسلامی و اسلام گرایان افراطی محلی بنگلاش وجود ندارد؛ هر چند اکثر اسلام گرایان محلی بنگلادش به منظور اینکه خودشان را بزرگ جلوه دهند، ادعا می کنند شاخه ای از دولت اسلامی هستند. از سوی دیگر، دولت اسلامی که تقویت قدرت نفوذ در نقاط مختلف را مدنظر دارد، بیانیه ای صادر می کند، دایر بر این که همه عملیات تروریستی صورت گرفته را خودش برنامه ریزی کرده است.

 

بنگلادشی ها در دوره جنگ شوروی، ارتباط خوبی با مجاهدین افغان برقرار کردند و بعدها نقش پشتیبانی لجستیک القاعده را بر عهده گرفتند. حالا هم ارتباط هایی با داعش برقرار شده ولی به نظر می رسد جنبش بنیادگرایی در بنگلادش، اکنون به مرحله ای رسیده که می خواهد به عنوان یک جنبش مستقل خودنمایی کند.

 

رشد اسلام گرایی افراطی در بنگلادش از انباشتگی نارضایتی نسل جوان بر اثر وضعیت اقتصادی کشور، ناشی می شود. رویکرد حمله به «اهداف نرم» از جمله موسساتی که شمار زیادی از مردم در آن تجمع کردند، ‌همانند عملیات ترویستی بنگلادش، بسیار شبیه عملیاتی است که داعش در نقاط مختلف جهان انجام می دهد. هر چند به نظر می رسد این قبیل اقدام ها، صرف الگوبرداری از انگیزه ها و روش عملیات است تا یک رهبری متمرکز.

 

تجربه سوریه و عراق نشان داد که اقدام های نظامی نمی توانند روش کامل و بدون نقصی برای مقابله با جریان های بنیادگرا باشد. مقابله نظامی، زمان و هزینه زیادی دارد و یک اقدام مهارکننده است که از شدت گیری عوارض عملیات بنیادگراها جلوگیری می کند. حال آنکه می توان با اقدام های پیشگیرانه، مانع شکل گیری هسته های بنیادگرایی در منطقه شد. کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه اعم از کشورهای غربی و منطقه ای می توانند با اجرای برنامه های مشترک، محیط رشد بنیادگرایی را مهار کنند. کمک به توسعه اقتصادی و فرهنگی کشورهایی همچون بنگلادش، به مراتب هزینه اقتصادی کمتری دارد تا شکل گیری یک جنبش بنیادگرایانه جدید در منطقه.