با حوادث چند سال اخیر منطقه (خصوصا سوریه و عراق) و ظهور و بروز جریان‌های تکفیری، نگاه‌های زیادی به عملکرد این جریان و تاریخچه‌ی آن معطوف شده است. در صفحات تاریخچه‌ی این گروه‌ها، جماعت طالبان نام پررنگی است، چرا که اولین گروهی بود که توانست با تکیه به تفکرات سلفی بر یک کشور اسلامی مسلط شود. 

جهاد ضد شوروی در افغانستان (در دهه‌ی شصت شمسی) و سرازیر شدن افرادی با گرایش‌های سلفی از سراسر جهان به افغانستان برای جنگیدن با کمونیست‌ها و کمک کشورهای اسلامی به این گروه‌ها (هم برای خلاص شدن از شر آنها در کشورهای خودشان و هم برای ضربه زدن به قطب کمونیستی که در طرف مقابل آمریکا و کشورهای وابسته به آن قرار داشت) نیز نقطه‌ی مهمی در پدیدار شدن گروه‌های سلفی تکفیری در سال‌های بعد محسوب می‌شود.

 

سفرنامه‌ی خواندنی نویسنده‌ی مشهور عرب به قلمرو طالبان/طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی!/ آماده انتشار

فهمی هویدی

 

 

هر چند خود گروه‌های مجاهد افغانی هم پس از شکست دادن طالبان، وارد جنگ خانمان‌سوز داخلی با یکدیگر شدند و در نهایت این وضعیت بود که طالبان به قدرت رسید. این هم نکته‌ای است که نشان می‌دهد فهم ریشه‌ی بسیاری ازگروه‌های تکفیری منوط به شناخت افغانستان آن دوره، «عرب افغان‌ها» و زمینه‌ای روی کار آمدن طالبان است.

گره خوردن نام گروه‌های تکفیری موجود با سازمان القاعده هم بخش دیگری از این پدیده‌ی چند ضلعی است چرا که گروه‌های تکفیری موجود عموما یا الهام‌ گرفته از القاعده‌اند، یا بخشی از آن و یا منشعب شده‌ی از آن. وقتی به یاد بیاوریم که مهم‌ترین مأمن و محل رشد القاعده افغانستان طالبان بوده است، بار دیگر به اهمیت بحث طالبان می‌رسیم.

وضعیتی که امروزه داعش برای ساکنین مناطق تحت تصرفش به وجود آورده، پژوهندگان را به ضرورت شناخت نحوه‌ی حاکمیت گروه‌های سلفی مشتاق می‌کند، و طالبان نمونه‌ای از این گروه‌هاست که مدتی زمام حکومت را در دست داشته است. هرچند باید تأکید کرد طالبان (به دلایل مختلف قومیتی – فقهی – عقیدتی)، با وجود تمام تندروی‌ها و کج‌فهمی‌هایش، نسخه‌ی «بسیار معتدل» داعش محسوب می‌شده و با شناخت اوضاع حکومت طالبان، می‌توان با «ضرب در ده کردن» آن، به فهمی اجمالی از نحوه‌ی حکومت داعش رسید.

در کنار همه‌ی اینها، نباید از یاد برد که کانال ارتباطی ما ایرانیان با طالبان عموما از طریق رسانه‌های غربی یا گروه‌های دشمن طالبان بوده است و همین باعث شده که در برخی موارد شناختی «اغراق‌آمیز» و در بعضی نمونه‌ها، دریافتی «کاریکاتوری» از طالبان و نیروهایش داشته باشیم. اگر این را ضمیمه کنیم به دستور صریح قرآن کریم که می‌فرماید «وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (آِیه‌ی 8 سوریه‌ی مبارکه‌ی مائده. ترجمه: هرگز دشمنى با گروهى شما را بر آن ندارد که عدالت نکنید عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است)، ضرورت نگاه علمی، دقیق، و منصفانه به طالبان را در راستای «دشمن‌شناسی صحیح»، بهتر درک می‌کنیم.

شاید یکی از راه‌های رسیدن به این هدف مطالعه کتبی باشد که درباره‌ی طالبان نوشته شده ولی نویسندگانش، اگر «موافق» طالبان نبوده‌اند، دست‌کم با آن «دشمنی» هم نداشته‌اند.

فهمی هویدی، نویسنده‌ی سرشناس مصری، از نویسندگان و متفکرین «اسلام‌گرا»ی جهان عرب محسوب می‌شود (البته با تعریف خاصی که «اسلام‌گرایی» در بین برخی نیروهای به اصطلاح معتدل عربی- ترکی وجود دارد) و نسبت به انقلاب اسلامی نیز نگاه مثبتی دارد. فهمی هویدی چندین کتاب نگاشته که بسیار مورد اقبال قرار دارد و در بین آنها می‌توان به کتابش راجع به ایرانِ پس از انقلاب (با نام «ایران، از درون») اشاره کرد.

فهمی هویدی در دوران حکومت طالبان، دو بار به افغانستان سفر کرد، یک بار در سال 1998 (یعنی دو سال پس از روی کار آمدن آن رژیم) و یک بار دیگر در سال 2001 (به همراهی هیئتی از علمای مسلمان برای قانع کردن طالبان به عدم تخریب مجسمه‌های بودا در بامیان). هویدی خاطراتش از این دو سفر را در همان سال 2001 (و تنها مدت کوتاهی پیش از سقوط طالبان) در کتابی با عنوان «طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی!» منتشر کرد.

 

نگاه هویدی که خالی از نوع همدلی با طالبان نیست می‌تواند کمک فراوانی به فهم حکومت و رفتارهای طالبان و طالبانی‌ها داشته باشد. خصوصا که ذکر اشکالات طالبان از طرف هویدی، هرگز به عنوان ایراد گرفتن‌های دشمنانانه تلقی نخواهد شد. البته در مقابل، ذکر برخی نکات مثبت توسط هویدی هم باید با اندکی تردید نگریسته شود و صحت آن تا زمان عدم تأیید توسط منابع بی‌طرف دیگر، دستکم به صورت «محتمل الرد و التأیید» تلقی گردد (دلیل این امر نه دروغگویی راوی، بلکه ذهنیت نه چندان منفی او نسبت به طالبان است).

 

سفرنامه‌ی خواندنی نویسنده‌ی مشهور عرب به قلمرو طالبان/طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی!/ آماده انتشار

 

نکته‌ی مثبت دیگری که در این اثر فهمی هویدی به چشم می‌خورد آن است که او در لا به لای مباحث خاطرات و سفرنامه، نکاتی در باره‌ی سرزمین و جامعه و تاریخ افغانستان هم ارائه کرده که البته مرور آنها هم به فهم آنچه در سفرنامه آمده کمک می‌کند و هم تصویر کلی از افغانستان و طالبان را تکمیل می‌نماید.

البته قلم تا حدی طنزآمیز هویدی را هم (که این سفرنامه را «خوشمزه» کرده) نباید از یاد برد.

با توجه به تمام این نکات، مشرق تصمیم گرفت با استفاده از فرصت ایام نوروز و فرصت بیشتر خوانندگان برای مطالب طولانی‌تر و عمیق‌تر، ترجمه‌ی بخش نخست این کتاب را (که سفرنامه و خاطرات هویدی از سفر سال 1998 میلادی/1377 شمسی به افغانستان است) تقدیم کند.